علم اقتصاد از علوم بسیار مهمی است که سابقه آن به نسبت سایر علوم به ویژه علوم طبیعی کمتر است. با این همه می‌توان این علم را از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین علوم در جامعه انسانی دانست که با بزرگ‌تر شدن حجم تولیدات و صنعت در جهان اهمیت آن به‌طور روزافزون افزایش می‌یابد. با این همه به نظر می‌رسد کشورهای در حال توسعه با مشکلاتی در این حوزه روبه‌رو باشند و علاوه بر اینکه علم اقتصاد در برخی از این کشورها اهمیت کمی دارد، آموزش آن نیز با غفلت از سوی نظام آموزشی مواجه شده است. آموزش علم اقتصاد به‌طور کلی با مشکلاتی مواجه است که برخی کارشناسان معتقدند در صورتی که آموزگاران، استادان و تعلیم‌دهندگان آن روند درستی برای آموزش آن اتخاذ نکنند ممکن است در آموزش صحیح آن به دانش‌آموزان و دانشجویان چندان موفق نباشند.

از جمله این موارد می‌توان تعصب، لزوم بازنگری و به روز کردن مباحث، برقراری تعادل میان نظریه و عمل، توجه به گسترده بودن دامنه اقتصاد و اشتراک آن با برخی علوم در پوشش دادن محتوای دوره درسی را نام برد. ضمن اینکه در آموزش اقتصاد تعصب نسبت به یک رویکرد خاص سیاسی یا اقتصادی و انتقال جهت‌دار برخی مفاهیم به دانشجویان و دانش‌آموزان ممکن است نتایج نامناسبی در آموزش آنان داشته باشد. مشکل دیگری که در آموزش اقتصاد مشاهده می‌شود، ریشه در ریاضیات و رویکرد جدید استفاده از آن در اقتصاد دارد. البته بسیاری از متخصصان به رغم اینکه ریاضیات برای بسیاری ممکن است دشوار باشد، اما مشکل را از آن نمی‌دانند و برخی دیگر معتقدند باید در علم اقتصاد تحول‌هایی با استفاده از علم اطلاعات و مدلسازی رایانه‌ای ایجاد شود که بتواند مشکلات روش‌شناسی را حل کند. در ادامه به بررسی برخی مشکلات در آموزش علم اقتصاد خواهیم پرداخت.