انعطافپذیری؛ عامل تعیینکننده
ریچل جیلت
بیزینس اینسایدر
رئیسجمهوری آمریکا، باراک اوباما، کمدین سارا سیلورمن و بسیاری دیگر از قهرمانان برابری پرداخت حقوق، به شما میگویند که زنان در مقابل هر دلار درآمد مردان، ۷۷ سنت حقوق میگیرند و به نوبه خود باید برای پرداخت برابر برای کار برابر در این کشور بجنگند. اما به نظر میرسد مساله شکاف دستمزد جنسیتها به این سادگی نباشد. همانطور که کلودیا گلدین، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد که سالها صرف تحقیق بر اقتصاد جنسیت، استدلالها، آمار فوقالذکر در مورد اینکه درآمد سالانه بین مردان و زنان تمام وقت، کارگران شاغل در تمام سال (غیر فصلی) کرده است میگوید «این ارقام گویای تمام داستان نیست.
ریچل جیلت
بیزینس اینسایدر
رئیسجمهوری آمریکا، باراک اوباما، کمدین سارا سیلورمن و بسیاری دیگر از قهرمانان برابری پرداخت حقوق، به شما میگویند که زنان در مقابل هر دلار درآمد مردان، ۷۷ سنت حقوق میگیرند و به نوبه خود باید برای پرداخت برابر برای کار برابر در این کشور بجنگند. اما به نظر میرسد مساله شکاف دستمزد جنسیتها به این سادگی نباشد. همانطور که کلودیا گلدین، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد که سالها صرف تحقیق بر اقتصاد جنسیت، استدلالها، آمار فوقالذکر در مورد اینکه درآمد سالانه بین مردان و زنان تمام وقت، کارگران شاغل در تمام سال (غیر فصلی) کرده است میگوید «این ارقام گویای تمام داستان نیست.»
گلدین در مصاحبهای با استیفن دابنر اینگونه شرح میدهد: «آنچه که اقتصاددانان انجام میدهند این است که آنان از اطلاعاتی استفاده میکنند تا بفهمند که آیا افراد مجزا مشابه هستند یا خیر، آنان تلاش میکنند تا افراد را تا جایی که ممکن است، قابل مقایسه کنند؛ تفاوتهای موجود میان آنان و ویژگیهای مولد هر یک را تشخیص دهند. اقتصاددانان به دنبال افرادی هستند که تحصیلات یکسان، نرخ مشارکت در نیروی کار همسان در طول چرخه حیات و برخی موارد دیگر مشابه را داشته باشند.»
با انجام این کار، ما هنوز تفاوتی در شکاف دستمزد میبینیم. اما گلدین فکر میکند «آیا این مساله به معنی آن است که زنان به ازای انجام کار یکسان حقوق کمتری دریافت میکنند؟ شاید این مورد در نقاط خاصی روی دهد، اما روی هم رفته این اتفاق برقرار نیست. مساله چیز دیگری است.»
گلدین معتقد است وقتی به شکاف درآمدی بین جنسیتها به تفکیک مشاغل نگاه کنیم، چیزی پیدا میکنیم که ممکن است افراد را شگفت زده کند. با مقایسه ۴۶۹ شغل در اطلاعات مربوط به سرشماری ایالات متحده آمریکا، گلدین دریافت که زنان بهطور نامتناسبی مشاغل خاصی را در اختیار دارند که تنها حدود ۲۵ درصد از تفاوت موجود در درآمد میان مردان و زنان را توضیح میدهد. عوامل موجود در هر یک از شغلها بهطور کلی تفاوتهایی را در حقوق پرداختی توضیح میداد. گلدین همچنین معتقد است: «بزرگترین سهم مربوط به تفاوت درآمد میان جنسیتها توجه به این حقیقت است که در هر شغلی زنان کمتر از مردان حقوق دریافت میکنند.» وی توضیح میدهد که آنها به چند دلیل کمتر از مردان حقوق میگیرند، یکی از آنها کار نکردن با زمانهای مشابه است و در بسیاری از شغلها کارکردن در ساعتهای بیشتر وقتی که شرکت به کار شما نیاز دارد با درآمد بسیار زیادتری همراه است.
با تمرکز بر افرادی که در ۱۰۵ موقعیت شغلی برتر و میانگین حقوق جبرانی سالانه بیش از ۶۰هزار دلار قرار داشتند، گلدین دریافت که مردان تقریبا همیشه بیش از زنان حقوق میگیرند. به هنگام طبقه بندی این مشاغل، که مواردی همچون تجارت و امور مالی، سلامت، علوم و فناوری را در بر میگرفتند، گلدین شکاف درآمدی بیشتری را در حوزه مشاغل مربوط به کسب و کار مشاهده کرد که در آن زنان تمام وقتی که در تمام طول سال کار میکردند، حدود ۷۸ سنت در ازای هر دلار درآمد مردان به دست میآوردند. این در حالی بود که در بخشهای فناوری و علوم، در مجموع، زنان به مردان نزدیکتر بوده و ۸۹سنت در ازای هر دلار حقوق مردان دریافت میکردند. گلدین همچنین دریافت که کسانی که در حوزه کسب و کار یا امور مالی مشغول به فعالیت بودند ۵۰ ساعت در هفته کار میکردند و بهطور میانگین پرداختی نامتناسبتری نسبت به افرادی که ۴۰ ساعت در هفته کار میکردند، داشتند. طبق استدلال گلدین، یک تفاوت عمده دیگر میان این دستهبندیها، این است که کار تا چه میزان انعطافپذیر باشد. به ویژه در موارد کسب و کار و امور مالی، افراد مراقبتکننده که اکثر آنان را زنان تشکیل میدهند هزینه بالایی برای توانایی کار کردن در ساعات منعطف، کار در خانه یا کار در بیرون از ساعت کاری و برنامه شرکت میپردازند. برای گلدین، برابری پرداخت حقوق چندان در مورد چالش تبعیض یا اصلاح تفاوتهای موجود در حالت رقابتی قابل چانهزنی نیست. از سوی دیگر او فکر نمیکند که این امر نیازمند مداخله دولت باشد.
بسته شدن شکاف دستمزد بین جنسیتها شامل تغییر در چگونگی ساختار مشاغل و دستمزد دهی به روشی است که انعطاف برنامه کاری را گسترش دهد. گلدین به بخشهای فناوری، علوم و سلامت بهعنوان مثالهایی از صنایعی که شروع به کاهش دادن هزینه انعطافپذیری نمودهاند، اشاره میکند. بسیاری از شرکتها بهطور فزایندهای نیازمند استفاده از فناوری اطلاعات، جایگزینی کارکنان و برخی موارد مشابه هستند.
گلدین معتقد است که این نمیتواند یک امر اجباری باشد. وی میگوید: «چطور میتوان شرکتها را وادار کرد که همگی به کاهش هزینه انعطافپذیری موقت و کاستن از هزینههایی که موجب میشود افراد همچون تکههای پازل مجزایی باشند، دست بزنند؟ روشن است که ما قصد انجام این کار را نداریم. این امر باید بهطور طبیعی رخ دهد.»
اما گلدین باور دارد که این روند طبیعی تقریبا آغاز شده است. وی میگوید: «اگر به سیلیکون ولی (دره سیلیکون) بروید آنان در مورد زمان خانواده صحبت نمیکنند، آنها در مورد زمان بازی و تعادل میان کار و زندگی بیش از تعادل کار و خانواده صحبت میکنند. بنابراین هر چه افراد بیشتر و بیشتری که برای این امر ارزش قائلند وجود داشته باشد، شرکتها بیشتر در جستوجوی روشهایی برمیآیند که هزینه این تسهیلات را کاهش دهند.»
ارسال نظر