مجید غمامی

کارشناس ارشد معماری و شهرسازی و مدیر سابق «طرح مجموعه شهری تهران»

موضوع شهرفروشی و تراکم‌فروشی یا به عبارتی وابستگی درآمد شهرداری‌ها به ساخت و ساز به خصوص در کلان‌شهرها و شهرهای بزرگ، جریانی قدیمی است که بعد از جنگ هشت ساله ایران و عراق رواج پیدا کرد و به سرعت از شهر تهران به سایر شهرهای بزرگ رسید. این جریان تا جایی ادامه یافت که هم‌اکنون می‌بینیم حتی شهرداری‌ها در برخی مراکز شهری غیر از کلان‌شهرها و شهرهای بزرگ هم اقدام به تراکم‌فروشی می‌کنند و این روش به شیوه رایج تامین درآمد برای شهرداری‌ها تبدیل شده است. به این ترتیب می‌توان گفت که تنها دانستن این موضوع که شهرفروشی در حال حاضر رایج‌ترین شکل درآمدزایی شهرداری‌هاست دیگر کمکی نخواهد کرد و باید دید که برای حل این مساله چه اقداماتی می‌توان انجام داد. چرا که همزمان با رواج این جریان و به راه افتادن آن از تهران به سایر شهرها در تمام سال‌ها همواره عواقب شهرفروشی و تراکم‌فروشی گوشزد شد، اما گوش شنوایی برای شنیدن و رسیدگی و جلوگیری از آن تاکنون وجود نداشته است.

شاید وابستگی کل سیستم اجرایی به شهرفروشی، مهم‌ترین عامل عدم چاره‌جویی و شنیده نشدن این اعتراضات و نقدها در طول سال‌های سپری شده از آغاز این جریان بوده است. در واقع هم اکنون کل سیستم اجرایی اعم از شهرداری‌ها، فرمانداری‌ها و حتی دولت به این شیوه درآمدزایی وابسته شده‌اند و از سوی دیگر شاید نبود گزینه‌ای برای مقابله با این پدیده منجر شده است تا طی تمام سال‌های گذشته این روند ادامه یابد. از سوی دیگر به رغم شعارهای فراوانی که در نقد شهرفروشی و تراکم‌فروشی وجود دارد، حل و فصل و متوقف کردن این مساله به هیچ وجه موضوع آسانی نیست. دولت بعد از انقلاب موضوع خودکفایی برخی سازمان‌ها از جمله شهرداری‌ها را مطرح کرد؛ به این معنا که دولت به شهرداری‌ها بودجه‌ای بابت اداره شهر نمی‌دهد و در درجه اول هم شهر تهران هدف این موضوع قرار گرفت. تهران شهری جدا از همه شهرهای کشور تصور می‌شد که تمام امکانات و سرمایه‌های ملی را در طول زمان بلعیده بود. از سوی دیگر بعد از دوران جنگ و ایجاد انگیزه‌ها و نیاز به نوسازی مشاهده شد که تهران به‌عنوان پایتخت کشور و شهری با جمعیت بیش از ۶ میلیون نفر، فاقد بسیاری از شاخصه‌های مهم و ضروری، همچون شبکه‌های بزرگراهی، فضای سبز کافی و صورت و منظر زیبا است؛ حتی برخی اعلام کردند که تهران مکان مناسبی برای پایتخت ماندن نیست و مطالعاتی هم در رابطه با انتقال پایتخت صورت گرفت و در نهایت مشخص شد انتقال پایتخت هم زمان بر، هم پر هزینه و هم پروسه‌ای بسیار دشوار خواهد بود.

بنابراین در شرایطی که شهر تهران از حمایت بودجه‌ای دولت برخوردار نبود تصمیم گرفته شد این شهر به‌عنوان پایتخت مورد نوسازی قرار بگیرد و در آن شبکه بزرگراه‌ها، معابر، پل، تونل، سیستم فاضلاب شهری، جمع‌آوری زباله، تامین درآمد برای پرداخت دستمزد پرسنل، زیباسازی و... ایجاد شود. برای این منظور مقرر شد تهران خودش هزینه‌های ناشی از این نوسازی را از درون شهر تامین کند و در حالی که در طرح جامع قبلی شهر تهران در آن زمان تراکم دو و سه طبقه‌ای برای ساختمان‌های مسکونی پایتخت مصوب شده بود فعالیت‌های مربوط به تفکیک زمین و فروش تراکم در این شهر رواج پیدا کرد. شهرداری در آن زمان و طی سال‌های بعد توانست از این محل پول دربیاورد و آن را برای نظافت، زیباسازی، ساخت فضای سبز، توسعه فعالیت‌های عمرانی و... هزینه کند. در این زمینه دو منبع عمده درآمدی شهرداری یکی فروش تراکم و دیگری توافق بر سر تغییر کاربری‌ها بود. زمانی که شهرداری‌های سایر شهرهای بزرگ و در ادامه سایر نقاط شهری مختلف مشاهده کردند که تهران از این محل به شهری زیبا و آبرومند تبدیل شده است آنها هم نسبت به تکرار تجربه شهرفروشی این بار در شهرهای خود ابراز تمایل کردند.

دولت هم با مشاهده این حجم گسترده سازندگی بدون نیاز به اختصاص بودجه دولتی نسبت به این موضوع واکنش مثبت نشان داد، چرا که علاوه بر عمران و آبادانی تهران این روش کسب درآمد منجر به رونق صنعت ساختمان، اشتغال به کار حجم انبوهی از افراد بیکار و ایجاد اشتغال بدون صرف هزینه و توان دولتی شد. اما موضوعی که در حال حاضر اهمیت اساسی دارد این است که این روند تا چه زمانی می‌تواند ادامه داشته باشد و در کجا متوقف خواهد شد؟ در نتیجه این روند، دائما جمعیت در کلان‌شهرها و شهرهای بزرگ اضافه شد و به تناسب آن فضاهای تجاری، مسکونی و... نیز افزوده شد. در کنار افزایش جمعیت، تعداد زیادی خودرو هم در سطح این شهرها به راه افتاد و این افزایش هم‌اکنون فراتر از تحمل ظرفیت کلان‌شهرها به خصوص تهران قرار گرفته است. در واقع مدت هاست از خط بحران زیست‌محیطی در کلان‌شهرهای کشور و به‌ویژه پایتخت عبور کرده‌ایم. نگاهی به تجربه اداره شهرهای بزرگ دنیا مانند پاریس نشان می‌دهد که هیچ گاه این شهرها دستخوش شهر فروشی نشده‌اند. به‌عنوان مثال شهری مانند پاریس که به لحاظ قیمت زمین بسیار گران هم هست و زمین در این شهر به مراتب از شهر تهران گران‌‌تر است، اگر درگیر شهرفروشی شده بود الان دیگر اثری از پاریس بر جای نمانده بود. در واقع مقابله با این موضوع هم اکنون نه در حد توان شهردار و نه در حد توان دولت است و باید کل حاکمیت به این نتیجه برسد و یک عزم ملی و حکومتی به این پدیده و مقابله با آن نگاه جدی کنند.