تعامل دولت و ذینفعان توسعه
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
ژنرال شردن، یکی از فرماندهان جنگهای داخلی آمریکا، زمانی گفته بود سرخپوست خوب سرخپوست مرده است! برخی از هواداران پرشور بازار آزاد هم دیدگاه مشابهی نسبت به دولت دارند، به نظر آنها دولت شری است که باید از چنگالش گریخت! اما گذشته از این دیدگاه افراطی، بسیاری معتقدند دولت هرچقدر کوچکتر باشد و کمتر آزادی انسانها را محدود کند، دولت بهتری است. آنها میگویند برای رسیدن به توسعه اقتصادی و کاهش فقر باید به سازوکار بازار اعتماد کرد و مبادله آزاد را بها داد، دولت هم نقشی جز بسترسازی برای این کار ندارد.
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
ژنرال شردن، یکی از فرماندهان جنگهای داخلی آمریکا، زمانی گفته بود سرخپوست خوب سرخپوست مرده است! برخی از هواداران پرشور بازار آزاد هم دیدگاه مشابهی نسبت به دولت دارند، به نظر آنها دولت شری است که باید از چنگالش گریخت! اما گذشته از این دیدگاه افراطی، بسیاری معتقدند دولت هرچقدر کوچکتر باشد و کمتر آزادی انسانها را محدود کند، دولت بهتری است. آنها میگویند برای رسیدن به توسعه اقتصادی و کاهش فقر باید به سازوکار بازار اعتماد کرد و مبادله آزاد را بها داد، دولت هم نقشی جز بسترسازی برای این کار ندارد. چنین تصویری اگر بهعنوان آرمانی مطلوب پذیرفتنی باشد که البته هست، در واقعیت تا رسیدن به آن فاصله بسیار است، از اینروست که دولتها بهویژه در مورد کشورهایی که در میانههای مسیر توسعه گام برمیدارند، همچنان نقش پررنگی دارند. کسانی گفتهاند کشورهای شرق آسیا نمونههای موفق آزادسازی اقتصادی بهشمار میآیند، ولی همان سیاستها و رویکردها در کشورهای دیگر به بار ننشسته است که علت را در نوع تعامل دولت با دیگر بخشهای اقتصادی دانستهاند. حال پرسش اینجاست که چه عواملی در تعامل مناسب دولت و دیگر ذینفعان اقتصاد اهمیت مییابند که بتوان شتاب پیشرفت اقتصادی و کاهش فقر را بیشتر کرد.
در نگاه کلی، کشورها نیازمند بسترهای نهادی و قانونی مناسب و همچنین ساختار حکومتی کارآمد هستند تا سیاستهای رشد اقتصادی اجرایی شوند. در کشورهای توسعه یافته که زیرساختهای نهادی لازم وجود دارد، دور ماندن دولت از بخش خصوصی موثرتر است، ولی مارتین استاب در پژوهشی نشان داده است که در کشورهای در حال توسعه، از قضا رابطه حمایتی و شراکتی کارسازتر است. با این حال نباید از یاد برد که این حمایتها و نزدیک شدنها خطرهایی نیز دارد و میتواند زمینه ساز افزایش فساد شود و به قدرت گرفتن نورچشمیها (crony capitalism) بینجامد. این دغدغهها امروز هم تازه است و گزارش آینده توسعه جهانی بانک جهانی نیز به آنها میپردازد. در گزارش گفته شده است که در مسیر توسعه، وجود یک بوروکراسی کارآمد و مبتنی بر شایستگی ضروری است تا دولتها بتوانند کالاهای عمومی و خدمات خود را به شکل مناسب ارائه دهند. همچنین حاکمیت قانون به معنای وجود ساختار حقوقی مناسب برای قانونگذاری و اطمینان از اجرای آن از یک سو و سازوکار پاسخگو کردن دولت از سویی دیگر، دو عنصری هستند که باید آنها را در نظر داشت. منطق پیوند این سه بخش (بوروکراسی، حکومت قانون و سازوکارهای پاسخگویی) را میتوان اینگونه بیان کرد: وجود یک بوروکراسی قدرتمند و شایسته ضروری است تا با حفظ استقلال دولت از گروههای ذینفع بتواند کار توسعه را بر اساس منافع جمعی و کلان پیش ببرد، چنانکه در جایی مانند سنگاپور میتوان سراغ گرفت. از طرفی بوروکراسی دولتی جدا افتاده از جامعه هم ارتباطش را با واقعیتها از دست میدهد و نمیتواند در تدوین و اجرای سیاستهای رشد اقتصادی موثر عمل کند. از اینرو، وجود نهادها و ساختارهای قانونی و سازوکارهای پاسخگو کردن دولت اهمیت مییابد که از طریق آنها میتوان دستگاه دولت را با اجتماع پیوند زد و احتمال رانتجویی و فساد دولتیها و گروههای قدرتمند سیاسی و اقتصادی را هم کاهش داد.
بر اساس همین الگوی سه بخشی بانک جهانی میتوان در مورد ایران هم اظهارنظر کرد. به نظر نمیرسد در آینده از بزرگی دستگاه دولت کاسته شود، افزون بر ضرورت کارکردهای حمایتی که اشاره شد با توجه به بحران جدی آب که کشور با آن روبه رو است، همچنان دولت نقش جدی در اقتصاد خواهد داشت و از اینرو بازسازی جدی بوروکراسی دولتی اهمیتی حیاتی مییابد. این بازسازی به معنای رجوع به ریشههای وبری بوروکراسی است، یعنی ساختاری مبتنی بر روابط غیرشخصی و رویههای عقلانی و علمیکه از فراز و فرودهای عرصه سیاست متاثر نمیشود. این امر نیازمند تحولی جدی در نظام اجرایی و اداری کشور است، شبیه تحولی که رونالدریگان در ایالات متحده آمریکا دنبال کرد. مراد از تحول البته زیر و زبر کردن ساختار اجرایی دولت با اهداف سیاسی نیست، چنانکه در گذشته در دولتهای نهم و دهم شاهد بودیم. در زمینه حکومت قانون چنانکه بسیاری گفتهاند، نقش نهادها و تشکلها و البته سیستم قضایی بسیار پراهمیت است، در درجه اول باید گفتوگویی موثر میان کنشگران و فعالان اقتصادی دنبال شود تا به آنچه «قانونهای خوب» خوانده میشود نزدیکتر شویم. وضع قوانین و مقررات پرشمار به بهانه در نظر گرفتن همه جوانب کار چندان دشواری نیست، ولی کمکی به بهبود اوضاع نمیکند و هزینه نظارت را هم بالا میبرد. هدف تدوین حداقل تعداد «قانونهای خوب» است. سپس بحث ساختارهای حقوقی و نظارتی مطرح میشود که به واسطه آنها اجرای درست قانونها ضمانت میشود، چنین ساختارهایی به واقع تجسم مفهوم عدالت (در معنای رایج آن) بهشمار میآیند و مطالبهای جدی از سوی جامعه ایرانی نیز هست. شاخصی به همین نام حکومت قانون، در گزارش آزادی انسانی موسسه کاتو وجود دارد که نشان میدهد نیازمند بهبود اساسی در این حوزه هستیم. در آخرین گزارش رتبه کلی ایران در این زمینه ۱۵۲ بوده است.
بخش سوم الگوی بانک جهانی یعنی سازوکارهای پاسخگو ساختن دولت و شفافسازی نیز دغدغه بسیاری از فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران خارجی در ایران بهشمار میآید، این سازوکارها درست همان چیزی است که دولت توسعهگرا را از دولت چپاولگر متمایز میکند. آنها بناست دولت را در اتاق شیشهای قرار دهند و نور بر آن بتابانند تا فساد مجال بروز نیابد. منظور از پاسخگویی تنها گزارش دادنهای گاه و بیگاه دولتیها به مردم نیست، سخن از نهادها و رسانههاست. این نهادها و رسانههای آزاد هستند که با پیگیری مطالبات گروههای مختلف مردم و رصد فعالیتهای دولت میتوانند با ایجاد فشار سیاسی هیولای دولت را رام کنند! در هیچجای جهان نباید روی نیکخواهی دولتها حساب باز کرد، بدون سازوکارهای پاسخگویی مناسب، ارتباطات حمایتی دولت و بخش خصوصی که البته برای توسعه ضروری است، حاصلی جز رانت و فساد ندارد. کوتاه سخن آنکه برای حرکت در مسیر توسعه و پیوند دادن نهاد دولت و دیگر ذینفعان باید سه حوزه بالا را مورد توجه قرار داد. با این حال در ایران افزون بر موارد بالا دشواری اساسی دیگری هم هست. بسیاری از تصمیمگیران گویا هنوز روی مفهوم توسعه توافق ندارند، گاهی چنان از «توسعه بومی» صحبت میشود که گویا میتوان بدون در نظر گرفتن اقتضائات بومی سراغ توسعه رفت. هر توسعهای به یک معنا «توسعه بومی» است، ولی این به معنای دور ریختن تجربه موفق دیگران نیست، همچنین باید از این دیدگاه سادهانگارانه رایج هم پرهیز کرد که میتوان تنها جنبههای مثبت تجربههای دیگران را گرفت و با هم ترکیب کرد تا مشکلات به سراغمان نیایند. حیف که دنیا کارتون نیست و واقعیت عبوس است، توسعه علاوه بر دستاوردهای مثبت، پیامدهای منفی نیز دارد که باید مسوولیت آنها را هم پذیرفت.
ارسال نظر