دموکراسی در سیاست و اقتصاد

دکتر موسی غنی‌نژاد

اقتصاددان

تعابیر متفاوتی از مفهوم دموکراسی وجود دارد که یکی از رایج‌ترین آنها نظام سیاسی مبتنی بر رای اکثریت است. در این تعبیر حقیقتی نهفته است اما نه تمام حقیقت. حقیقت دموکراسی در نظام سیاسی مشروط و محدود به قانون است که اصطلاحا به آن «حکومت قانون» می‌‌گویند و در زبان فارسی آن را «حکومت مشروطه» ترجمه کرده‌‌‌‌‌اند. اینجا منظور از قانون عبارت است از قواعد کلی و تمام شمولی که ناظر بر حفظ جان، مال و آزادی‌‌های مشروع انسان‌ها است. منظور از آزادی‌های مشروع هم آزادی مبادله، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و آزادی انتخاب حاکمان سیاسی است.

در این تعبیر از دموکراسی واضح است که حاکمان باید مقبول و منتخب مردم باشند، اما چون در انتخاب حاکمان از سوی مردم ممکن است اختلاف نظر پیش بیاید قاعده رای اکثریت به‌عنوان راه‌حل صلح‌آمیز برای فیصله دادن به اختلافات ابداع شده است. رای اکثریت به خودی خود مشروعیت ایجاد نمی‌‌کند. اکثریت آلمانی‌ها به حزب نازی رای دادند و هیتلر را بر سر کار آوردند اما حکومت نازی جنایتکار بود و مشروعیت نداشت. مشروعیت رژیم‌های سیاسی ناشی از حکومت قانون و رعایت حقوق و آزاد‌ی‌های انسان‌‌ها است. با این اوصاف معلوم می‌‌شود تعبیر دموکراسی به صِرف حکومت مبتنی بر آرای مردم یا اکثریت مردم اشتباه است و ممکن است به نتایج فاجعه باری بینجامد. مضافا اینکه درخصوص رای اکثریت مردم هم باید توجه داشت که این رای باید برگشت‌‌‌پذیر باشد. دموکراسی یعنی مخالفان شما از این آزادی برخوردار باشند که آنها هم رقابت کنند و قدرت را به دست گیرند. تعریف قاعده اکثریت در دموکراسی این نیست که کسی با رای مردم به قدرت برسد، بلکه دموکراسی واقعی آن است که با رای مردم از قدرت کنار رود. یعنی اقلیت بتواند به اکثریت تبدیل شود. اگر این رقابت و حق انتخاب مردم نباشد، بقیه‌‌اش حرف و تعارف است.


دموکراسی در اقتصاد: مصداق دموکراسی در نظام اقتصادی، بازار رقابتی است، همان انتخابی که شما در خرید یا امتناع از خرید یک کالا یا خدمت انجام می‌‌دهید. شما وقتی کالای خاصی را می‌‌خرید، انتخاب می‌‌کنید، این انتخاب به اندازه انتخاب سیاسی اهمیت دارد. تفاوت دموکراسی اقتصادی با دموکراسی سیاسی در استمرار و روزمره بودن انتخاب در نظام اقتصادی است، در حالی که تواتر در انتخاب سیاسی درازمدت و در مقاطع زمانی خاصی صورت می‌‌گیرد. به سخن دیگر، برگشت‌پذیری در انتخاب اقتصادی به سرعت امکان‌‌پذیر است، در حالی که در انتخاب سیاسی این‌‌گونه نیست و باید تا موعد انتخاباتی منتظر ماند.

به‌طور کلی هدف فعالیت‌های اقتصادی در جامعه رفاه مردم است، یعنی برخلاف آنچه اغلب در ایران مطرح شده و عده‌‌ای بیشتر روی تولید تاکید دارند و آن را هدف قرار داده‌اند، تولید هیچ‌گاه هدف نهایی نیست، بلکه وسیله‌‌‌ای برای گسترده‌تر کردن دامنه انتخاب انسان‌‌ها است. تفاوت انسان متمدن و انسان عقب مانده، در گستره انتخاب‌های آنها است. انسان مدرن قدرت انتخاب بیشتری دارد، اوقات فراغتش بیشتر است بیشتر می‌‌تواند فکر کند و رفاه بیشتری دارد. تولید وسیله‌‌‌ای است برای اینکه آزادی انتخاب ما را بالا ببرد. البته این آزادی مسائل و مشکلات خاص خود را دارد ولی راه‌حل مشکلات این نیست که اقتصاد را دولتی کنید یا جلوی فعالیت‌های آزاد اقتصادی را بگیرید. اصلا رمز موفقیت کشورهای صنعتی در این نیست که آنها بر مشکلاتشان فائق آمده‌اند، بلکه رمز موفقیت آنها در این است که دائما از خودشان انتقاد کرده و خود را اصلاح می‌‌کنند و این به دلیل وجود آزادی در این جوامع است که اصلاح، امکان‌پذیر شده است. آزادی این امکان را می‌دهد که شما نتیجه عمل خود را ببینید و بتوانید خود و مسیرتان را اصلاح کنید. البته منظور این نیست که ما به جامعه آرمانی می‌رسیم اما با این روش از فاجعه جلوگیری می‌‌‌کنیم و در این دنیای خاکی از آن بیشتر هم نباید توقع داشت. ما نمی‌توانیم روی زمین بهشت ایجاد کنیم. به قول آن شاعر آلمانی، آن‌‌ها که خواستند در روی زمین بهشت درست کنند، جهنم به پا کردند.