گیر و دار
مگو از تجارت با دیگران
نخست حکایتی از شیخ اجل سعدی را با هم بخوانیم.
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.
میم رسا
نخست حکایتی از شیخ اجل سعدی را با هم بخوانیم.
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: «نباید این سخن با کسی در میان نهی»، گفت: «ای پدر فرمان تو راست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این کار مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست.»
گفت: «تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.»
مگوی انده خویش با مردمان
که لاحول گویند شادیکنان
چند روزی است که ما به دیده بصیرت در امور بازرگانی کشور مینگریم و حالا اگر به این حکایت شیخاجل استناد کنیم باید بگوییم که هیچ از کسب و کار تجاری در کشورمعلوممان نشده است، بهخصوص از مقوله مبهمه واردات.
همه صادرکنندگان را میشناسیم و عکس آنها را به هنگام دریافت جوایز صادراتی در رسانهها دیدهایم اما تا به حال نه تنها عکس واردکنندگان را ندیدهایم که هر چه دیدهایم عکس واردات بوده است.
البته میدانیم این شرکت بازرگانی دولتی که میگویند، کجاست ولی نمیدانیم غیر از گندم (آنهم در سابق)، برنج و شکر آیا کالای دیگری هم وارد میکند و همین طور شرکتهای دولتی و خصوصی دیگر... این حکایت سعدی را بدان آوردیم که بدانیم درخت تجارت (بهخصوص واردات که تولیدکنندگان این همه از آن مینالند) همواره در «نهان» رشد کرده و اکنون سر به فلک کشیده است و اما طنز ماجرا این جاست که در جهان امروز نهانکاری یعنی زیانکاری. پس گاهی به آسمان نگاه کنیم و قوانین آبی اطلاعرسانی را ببینیم.
ارسال نظر