گیرودار
سفر در انباری
م. رسا
داشتیم میرفتیم سفر. تعطیلات آخر هفته بود. وقتی به ترمینال رسیدیم و دیدیم همه بلیتها فروش رفته و حتی بوفهنشینی هم نصیبمان نمیشود، کلی ضد حال خوردیم.
داشتیم میرفتیم سفر. تعطیلات آخر هفته بود. وقتی به ترمینال رسیدیم و دیدیم همه بلیتها فروش رفته و حتی بوفهنشینی هم نصیبمان نمیشود، کلی ضد حال خوردیم.
م. رسا
داشتیم میرفتیم سفر. تعطیلات آخر هفته بود. وقتی به ترمینال رسیدیم و دیدیم همه بلیتها فروش رفته و حتی بوفهنشینی هم نصیبمان نمیشود، کلی ضد حال خوردیم. گفتند حالا که اتوبوس پیدا نمیشود با سواری سفر کنید. ما نیز چنین کردیم و از شما چه پنهان که حدود یک سوم حقوق ماهانه خود را به راننده محترم سمند مسافرکش دادیم که ما را برساند ۷۰۰کیلومتر آن طرفتر، و اما ... وقتی با چشم خودمان دیدیم که چند اتوبوس، برخی مسافران بخت برگشته و بلیت نایافته را در انباری (همان جایگاه استقرار چمدانها) جاسازی میکنند، بدجوری بداحوال شدیم. به خصوص اینکه قصد تجارت داشتیم و شیخ سعدی گفته است: «اهل تجارت را غم فزون باشد.»
ارسال نظر