علی نظری*

هیهات که چقدر ما اهالی خطه کویر و فرزندان پسته مظلومیم و چه آسان ظلم را می‌پذیریم و دم فرو می‌بندیم که هر چه پیش آید خوش آید. بی‌هیچ عکس‌العمل نظاره‌گر نابودی میراث بسیار ارزشمندی هستیم که پدران ما به خون‌جگر و عرق جبین ساخته و پرداخته‌اند و از نابود شدن عظمتی که آنها در دل این کویر خلق کرده و طی ۷۰ سال به رخ دنیا کشیده‌اند خم به ابرو نمی‌آوریم. کمتر کسی است در دنیا که پسته ایران را نشناسد. این محصول ارزشمند که امروز هر ۵کیلوگرم آن معادل یک بشکه نفت برای کشور سرمایه می‌آورد، از آب و زمینی آنچنان شور استخراج گردیده که جز مردم کویر آن را به پشیزی نخواهند خرید. در حقیقت آنها از هیچ این عظمت را آفریده‌اند. ولی هیهات کسانی که باید این میراث را قدر بدانند و این سرمایه بومی ارزشمند را دستمایه توسعه و پیشرفت این خطه کنند آن را وا نهاده و به دنبال سراب می‌دوند. چرا در پی طرح‌هایی هستند که دولت پس از صرف میلیاردها دلار سرمایه مردم به پای آنها ملتمسانه برای فرار از زیان آنها به اصل ۴۴ متوسل شده؟

اگر نرخ تورم کشور را حداقل ۲۰درصد فرض کنیم، هر یکصدریال که مثلا ۱۲سال پیش برای احداث یک باغ پسته هزینه شده است، امروز ۷۵۰ ریال ارزش دارد. به عبارت دیگر اگر بخواهیم معادل همان یکصدریال را امروز خریداری کنیم باید حداقل ۷۵۰ ریال هزینه کنیم. هزینه‌های نگهداری یک باغ برای هر هکتار هم اکنون بیش از ۱۰میلیون ریال در سال است. طی ۱۲ سال تا رسیدن یک باغ پسته به حد بلوغ اقتصادی سالانه ۲۰درصد به این هزینه‌ها اضافه می‌شود. بنابراین جمع مبلغ پرداختی طی ۱۲ سال ۴۰۰میلیون ریال- هکتار می‌شود. اگر نرخ تورم را ۱۲درصد فرض کنیم نیاز به سرمایه‌گذاری برای یک هکتار باغ مثمر ۲۵۰میلیون ریال خواهد شد. به عبارت دیگر قیمت‌ کارشناسی یک هکتار باغ (قیمت تمام شده) ۲۵۰ تا

۴۰۰میلیون ریال است. متاسفانه به دلیل سوءمدیریت وزارت نیرو طی سالیان مدید (که کم آبی و افزایش شوری و خشکی چاه‌ها از جمله نتایج آن است) سطح وسیعی از این باغات گران قیمت در حال نابودی است.حسب یک برآورد میدانی، سالانه حدود ۲۰.۰۰۰ هکتار از این سرمایه ارزشمند و از دارایی مردم کرمان کسر می‌شود. به عبارت دیگر اگر ارزش اسمی این باغات مثمر را هر هکتار همان ۲۵۰-۴۰۰میلیون ریال فرض کنیم، سالانه معادل ۵۰۰ تا ۸۰۰میلیارد تومان از سرمایه‌های ملی از بین می‌رود. راستی مسوولانی که در نظر دارند از محل ذخایر نفتی که متعلق به آینده فرزندان این مرز و بوم است، با خرید ماشین آلات و تکنولوژی، مثلا فولاد را به این خطه بیاورند به دنبال چه اهدافی‌اند که این قدر آزمندانه ده‌ها جلسه و گردهمایی بر پا کرده و می‌کنند؟ حتما پاسخ می‌دهند که از این طریق اشتغال و ارزش افزوده قابل توجه خواهند آفرید، اما چرا این مسوولان از این موضوع آگاه نمی‌شوند که با آبرسانی به باغاتی که پیش چشم ما و شما در حال محو شدن است، چه قدر آسان‌تر و ارزان‌تر می‌توانستند و می‌توانند ده‌ها برابر اشتغال و ارزش افزوده ایجاد نمایند؟

یک کارخانه ذوب آهن با سرمایه‌گذاری حدود ۴۰۰میلیون دلار حداکثر اشتغال مستقیمی که ایجاد می‌کنند ۴۰۰ نفر است؛ یعنی هر نفر یک‌میلیون دلار یا یک‌میلیارد تومان! در حالی که طرح آبرسانی از سرشاخه‌های کارون به شمال کرمان ده سال است به‌رغم اخذ همه مصوبات در چنبره بوروکراسی اسیر است. این طرح ملی با سرمایه‌گذاری حدود یک‌میلیارد دلار دست کم موجب حفظ اشتغال یکصد هزار نفر باغدار خودکفا و مولد می‌شود. یعنی سرانه حفظ اشتغال به ازای هر نفر دو‌میلیون تومان و یکصد برابر ارزان‌تر از فولاد است، ولی هیهات که مسوولان از کمک و همراهی در اجرای طرح آبرسانی از سرشاخه‌های کارون دریغ می‌کنند.

گویا عادت ما این است که تا زلزله همه چیز را نابود نکند حاضر نیستیم کوچک‌ترین قدمی برای مقابله با آن برداریم! چرا هشدار زلزله نابودی باغات باقیمانده و مهاجرت صدها هزار نفر از مناطق کویری را جدی نمی‌گیریم؟ نکند با ناسپاسی و کفران، مصائب بر ما بیشتر و بیشتر شود؟ واقعیت این است که طرح‌هایی امثال طرح فولاد، به علت غیربومی بودن در بسیاری موارد، فقط با انواع یارانه و کمک‌های مجدد از محل ذخایر نفتی سرپا نگه داشته می‌شوند، در حالی که تجربه باغداران پسته کاملا خلاف چنین رویکردهایی را ثابت کرده است.

* نایب رییس انجمن پسته ایران