بازرگانان و محافظهکاری
اما پس از ۳ سالاز تصویب آن، در سال۱۳۳۸ با طرح وزیر بازرگانی وقت، مبنیبر احیای قانون انحصار تجارت نیز «صددرصد» موافقت کرد. علت این امر و تغییر نظر کامل اتاق بازرگانی، آشکارشدن این نکته بود که بازکردن دروازههای کشور لزوما بهمعنای آن نیست که میتوان آزادانه به دنیا وارد شد، بلکه همچنین به این معنی است که دیگران آزادانه از هرجای دنیا به خانه شما خواهند آمد و ناگهان سرحساب شده و میفهمید ۲ریال فروختهاید و ۱۰ریال خریدهاید و با منفی ۸ریال باید از سر میز بلند شوید.
اما مخالفت با آزادی تجارت نظر همه نبود و بهنظر موافقانی هم در اتاق بازرگانی حضور داشتند؛ از جمله در نامهای که در اسناد تنها به گوشهای از آن اشاره شدهاست، موافقت با ادامه سیاست تجارت آزاد را میتوان دید. این نامه در مجله اتاق بازرگانی به چاپ رسیدهاست. نویسنده مطلب هرکه بوده - چون مشخص نیست چه کسی آن را نوشته است- بهنظر شخصی متفکر و صاحبنظر میرسد.
در این مطلب آمده است: «این طرح (تغییر قانون) مستلزم تغییرات وسیع در نظام تجارتی، مالیاتی و صنعتی کشور است و طبعا برخی مقامات رسمی که در چند سالگذشته با آزادی تجارت خو گرفتهاند، نمیتوانند با دگرگونیهای عمیقی موافق باشند که به موجب تغییر این طرح بهوجود میآید.»
ابن موضع محتاطانه درباره تغییر و نه فقط از نظر محتوای آن بلکه شکل رویکردی که به مسائل دارد، عموما درمیان روشنفکران، سیاستگذاران، سیاستمداران و مجموع نخبگان جامعه ایران جایی ندارد و بدون قصد مطرحکردن معانی بسیاری که متصل به این کلمه است، میتوان از آن به محافظهکاری تعبیر کرد.
نخست و از همه روشنتر، استفاده عامیانه از کلمات، سنجهای بسیار مناسب برای دسترسی به فهم کلی یک اجتماع درباره یک کلمه یا مفهوم است؛ در زبان محاوره عوامالناس، محافظهکاری را ناسزا یا حداقل نقصی قابلسرزنش میدانند و این کلمه تقریبا مساوی با ترسوبودن است.
حتی آن دسته از الیت ایران که امروز به شکل رسمی و به صراحت خود را محافظهکار میخوانند جز امور تئوریک و کلان به محافظهکاری نظر ندارند. برای نمونه نخبگان محافظهکار ایران خود را از این دست مباحث عملی برکنار میکنند و خود را والاتر از آن میدانند که در مسالهای چون نمونه فوق که سیاستی جزئی و عملی است ورود کنند.
همین امروز حتی یک کلمه از جامعه روشنفکر محافظهکار درباره یک مساله بسیار مهم کشوری، یعنی تفکیک وزارت صمت شنیده نمیشود. هیچ چهره شناختهشدهای نیست که به بحث واردشده و بگوید تغییر ساختار مهمترین وزارتخانه ایران و تفکیک بخش بازرگانی از صنعت و معدن، پس از گذشتن نزدیک به نیمی از دوره کار یک دولت، نه غلط یا درست بلکه نخست کاری بسیار پرهزینه است، اما درباره نظام سیاسی کل جهان تا بخواهید نظر میدهند و موضع میگیرند.
بگذارید جملهای که درباره آن قانون تجاری نوشته شدهبود را بار دیگر بخوانیم، اینبار بر فرض اینکه درباره تفکیک وزارت صمت نوشته شدهاست: این طرح (تفکیک وزارتخانه) مستلزم تغییرات وسیع در نظام تجارتی، مالیاتی و صنعتی کشور است و طبعا برخی مقامات رسمی که در چند سالگذشته با این رویه خو گرفتهاند، نمیتوانند با دگرگونیهای عمیقی موافق باشند که به موجب آن به بار میآید.
این معنی از محافظهکاری، پیش از آنکه بهدرستی و غلطی مسالهای توجه کند، مهمتر میداند که به ضرورت تغییر بهدقت بیندیشد و آخرین مرحله از روند امور را به تغییر رویه، عقیده و هر آن چیز که در عرصه عمومی میتوان تغییر داد اختصاص میدهد.
این رویکرد محافظهکارانه هرچند ممکن است دارای آفاتی باشد، اما برای امور عملی روزمره، از جمله تجارت که عادت به روال مشخص و پیشبینیپذیری حسن آن است یا بهتر، اساسا لازمه آن است، رویکردی مناسب بهنظر میرسد؛ بهویژه در این دوران از حیات سیاسی کشورمان که تغییر، ترجیعبند سخن هرکسی است هشداری برای اندیشیدن دوباره و دوباره به لزوم تغییر بیوجه بهنظر نمیرسد.