سه تجربه موفق مزیت‌سازی

دنیای اقتصاد: آزادسازی تجاری به‌عنوان یکی از موضوعات مهمی است که طی دهه‌های اخیر مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته است. بررسی تجارب کشورها در این زمینه نشان می‌دهد که بهره‌مندی از آزادسازی تجاری برای کشورهایی سودمند است که از قدرت تولید بالایی برخوردار هستند و به درجه قابل قبولی از توسعه‌یافتگی دست یافته‌اند.

این در حالی است که در کشورهایی که مراحل رشد را طی نکرده‌اند، دولت در ابتدا باید صنایع راهبردی خود را مشخص کرده و از طریق حمایت هدفمند از این صنایع، قدرت تولیدی کشور را بهبود دهد و به‌تدریج اقدام به آزادسازی تجاری کند. از سوی دیگر، برخی دیدگاه‌های موجود در این زمینه، تجارت آزاد را متکی بر مزیت نسبی می‌دانند و معتقدند که اگر کشوری از مزیت نسبی در محصولی برخوردار باشد، باید به تولید آن محصول پرداخته و در مقابل محصولاتی که در آنها مزیت ندارد را از سایر کشورها به‌صورت ارزان‌تر وارد کند. این درحالی است که به باور برخی اقتصاددانان، اگر کشورهای در حال توسعه با بنیه تولیدی ضعیف، تنها براساس مزیت نسبی خود به تجارت بپردازند، باید همواره به صادرات مواد خام و با ارزش افزوده پایین مشغول باشند. از نظر آنها اتکای صرف به فروش مواد اولیه و با ارزش افزوده اندک به سایر کشورها که یکی از ویژگی‌های کشورهای در حال توسعه است، منجر به ضعف اقتصاد داخلی و وابستگی جدی به کشورهای پیشرفته می‌شود. از این رو دولت‌ها برای منتفع شدن از رقابت در عرصه بین‌المللی باید خلق مزیت در کشور را مورد توجه قرار دهند و با ایجاد صنایع راهبردی و حمایت موثر و هدفمند از این صنایع، زمینه‌های تقویت تولید و تجارت را فراهم کنند زیرا اگر آزادسازی تجاری به‌صورت سریع، زودهنگام و در شرایطی اجرا شود که بنیه تولیدی کشور ضعیف و بسترها و الزامات نیز موجود نباشد، در این صورت باز شدن درهای کشور به سوی دنیای خارج منجر به بروز بی‌ثباتی در کشور می‌شود. بررسی تجارب کشورهای موفق در زمینه آزادسازی تجاری نشان می‌دهد که کشورهای پیشرفته غربی و کشورهای توسعه‌یافته آسیای شرقی زمانی اقدام به آزادسازی تجاری کردند که به درجه‌ای از توسعه‌یافتگی دست یافته بودند. این کشورها ابتدا صنایع راهبردی خود را مشخص و با حمایت از این صنایع، قدرت تولیدی کشور خود را بهبود بخشیدند و بعد به تدریج اقدام به آزادسازی تجاری کردند. مرکز تحقیقات و بررسی‌های اقتصادی اتاق ایران نیز در گزارشی به بررسی تجارب سه کشور «بریتانیا»، «آمریکا» و «کره‌جنوبی» درخصوص آزادسازی تجاری پرداخته است. براساس این گزارش، کشورهای توسعه یافته امروزی در زمانی که توسعه نیافته بودند، حمایت‌های تعرفه‌ای را برای تقویت بخش‌های تولیدی خود به کار می‌بردند و به تدریج با دستیابی به سطوحی از توسعه و بهبود قدرت تولیدی، میزان حمایت‌های خود را کاهش دادند. همچنین دولت‌ها بعد از جنگ جهانی و به‌دنبال خسارت‌های وارد شده به اقتصادشان، مجدد وارد عمل شدند و حمایت‌های تعرفه‌ای خود را به منظور تقویت صنایع داخلی به‌عمل آوردند. بررسی آخرین آمارها گویای آن است که طی سال‌های اخیر کشورهای توسعه‌یافته امروزی، نرخ‌های تعرفه خود را در راستای الحاق به سازمان تجارت جهانی کاهش داده‌اند.

بریتانیا

با وجود اینکه بریتانیا به‌عنوان یک اقتصاد آزاد از قرن نوزدهم شناخته می‎شود، اما این کشور یکباره اقدام به آزادسازی تجاری نکرد. بریتانیا ابتدا تقویت صنایع تولیدی خود را در دستور کار قرار داد و از طریق اقداماتی مانند سیاست‌های جایگزینی واردات، اعطای یارانه‌های صادراتی به صنایع منتخب و راهبردی، وضع تعرفه‌های وارداتی، انجام اصلاحات در قانون تجارت خود و مواردی از این دست، به حمایت از صنایع داخلی مورد نظر پرداخت و به این نحو توانست به‌عنوان نخستین کشور موفق در استراتژی تقویت صنایع نوپا عمل کند. این کشور در دهه ۱۸۶۰ بعد از تقویت صنایع تولیدی خود و دستیابی به درجه مطمئنی از توسعه‌یافتگی، اقدام به آزادسازی تجاری کرد که البته این عمل را نیز به‌صورت کاملا تدریجی، مهار شده به اجرا در آورد.

آمریکا

با وجود اینکه بریتانیا به‌عنوان نخستین کشور موفق در استراتژی تقویت صنایع نوپا به شمار می‌رود، اما آمریکا نیز به میزان زیادی از این استراتژی به منظور تقویت بنیه تولیدی خود استفاده کرد. از سال ۱۸۱۶، در سیاست‌گذاری آمریکا، تحول چشمگیری رخ داد. این کشور حمایت‌های تعرفه‌ای را اعمال کرد و تمام سیاست‌‌گذاران اقتصادی آمریکا قبل از ورود به مرحله توسعه‌یافتگی، با نگاه حمایتی دولت وارد عرصه سیاست‌گذاری شدند. این کشور به‌رغم داشتن مزیت نسبی در بخش کشاورزی، فقط به این بسنده نکرد، بلکه به خلق مزیت در بخش صنعت نیز پرداخت. نکته حائز اهمیت این است که حمایت‌های تعرفه‌ای تنها سیاست دولت آمریکا برای توسعه اقتصادی نبود؛ بلکه سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه، واگذاری زمین‌های دولتی به دانشکده‌های کشاورزی، تقویت توسعه زیرساخت‌های حمل‌ونقل و مواردی از این قبیل، از دیگر حمایت‌های دولت بود. در واقع آمریکا تا سال‌ها مرکز فکری حمایت‌گرایی بود و بعد از جنگ جهانی دوم با برتری صنعتی بلامنازع، مبلغ تجارت آزاد شد.

کره‌جنوبی

بررسی تجربه کره‌جنوبی به‌عنوان یکی از کشورهای موفق نشان می‌دهد که این کشور با حمایت‌های دولت توسعه‌گرای خود و از طریق پیاده‌سازی سیاست‌های صحیح صنعتی، توانست به کره امروزی تبدیل شود. دولت کره‌جنوبی از دهه ۱۹۶۰ برخی از صنایع راهبردی مانند خودروسازی، کشتی‌سازی، صنایع الکترونیک، مواد شیمیایی و سیمان را انتخاب کرد و از طریق حمایت‌های ویژه و مشروط از بخش‌های منتخب، به تقویت صنایع داخلی خود پرداخت تا این صنایع توانایی رقابت با سایر کشورها را داشته باشند. همچنین دولت کره‌جنوبی در مقابل حمایت‌های مشروط و هدفمند خود، عملکرد صنایع منتخب را مورد بررسی قرار می‌داد و در صورت نامناسب بودن عملکرد، صنایع را از حمایت‌های خود محروم می‌کرد. این کشور همانند بریتانیا بعد از شکل‌گیری و توانمند شدن بنگاه‌های تولیدی داخلی خود، به تدریج به آزادسازی تجاری پرداخت.