زنگها برای چه به صدا درمیآیند؟
مناقشه پول
فلاسفه درباره نزاع و مناقشه و اجماع و...صحبتهای زیادی کردهاند؛ اما بسیاری از اهل علم، میان رقابت عادی و مناقشه تمایز قائلند. یک رقابت برای اینکه به مناقشه تبدیل شود، برخی ویژگیها باید داشته باشد. وقتی که پای مرگ و زندگی رقبا به میان میآید و منازعه بر سر منابع کمیاب تا سر حد حذف یکدیگر پیش میرود، با یک مناقشه واقعی روبهرو هستیم. اما چه بر سر بازار بانکی آمده که این روزها عبارت مناقشه بر سر پول را میشنویم!؟ در دو سال گذشته، بانک مرکزی علاوه بر افزایش سپرده قانونی بانکها، اخذ اعتبار از بانک مرکزی را نیز با شرایط سختتری همراه ساخت. این شروع مسیری بود که به بزرگتر شدن رقم بدهی در تراز بانکها و چسبیدن برچسب ناتراز بر پیشانی بسیاری از آنها انجامید و تهدید انحلال و ادغام را بر گوش بانکهای خصوصی طنینانداز کرد.
در چنین شرایطی، قیمت جذب نقدینگی از وجه سودمند بودن یا نبودن فراتر رفت و به قانون «یا همه یا هیچ» و چالش «بودن یا نبودن» ختم شد. با داغ شدن پولها، نرخ بهره طی چند ماه افزایش چشمگیری یافت و در اقدامی عجیب، در زمستان سال۱۴۰۱ بانک مرکزی با ابلاغ اوراق ۲۳درصدی، رسما به این افزایش رسمیت بخشید. در این اوضاع و احوال، بانکها برای فرار از چاله ناترازی به شیوههای جدیدی برای جذب سپردههای مردم و بنگاهها متوسل شدهاند و نرخ موثر تامین منابع به محدوده ۲۵ تا ۳۰درصد افزایش یافته است.
پژواک طبل جنگ
منازعه بانکی آثار تبعی روی سایر بازارهای مالی هم دارد. نرخ صندوقهای درآمد ثابت که سال گذشته در چنین مقطعی، در محدوده ۱۸-۲۲درصد در نوسان بود، امروز در بازه ۵درصد بیشتر در نوسان است. همین صندوقهای درآمد ثابت با توجه به عدم بازدهی مناسب بازار سرمایه و همچنین اوراق دولتی، خود به خود به سمت دریافت سود بیشتر از بازار پول روی آورده و انتظارات نرخ بهره در بازار را به سمت شبکه بانکی بازمیگردانند. اما این تمام ماجرا نیست. مشتریان شبکه بانکی هم انتظارات نرخ سود آتی را از طریق کاهش مدت ماندگاری سپردهها پیش میبرند.
لایههای پنهان منازعه
طی سالهای گذشته، بانکها برای جذب نقدینگی دو منبع مشخص را هدف میگرفتند. منبع اول پول و شبهپول موجود شبکه بانکی بود که با ابزار سود یا سایر خدمات بانکی از بانکهای دیگر جذب میشد و به این ترتیب سهم بانکها از نقدینگی تغییر میکرد. منبع دوم پول خلق شده در هر دوره مالی بود. نرخ رشد نقدینگی در سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ به ترتیب ۳۱، ۴۰، ۳۹ و ۳۰درصد بوده است. بانکهایی که بنگاههای تولیدی و تجاری سهم بیشتری از مشتریان آنها را تشکیل میدادند با خلق نقدینگی مورد نیاز این بنگاهها و خرجکرد تدریجی این نقدینگی، ترازنامه خود را بزرگتر میکردند و بخشی از مشکل نقدینگی خود را به این طریق حل میکردند.
با اعمال ضوابط محدود شدن ترازنامه بانکها و تعیین سقف رشد ماهانه ترازنامه، دسترسی به این منبع پول نیز کاهش پیدا کرد. همچنین با داغ شدن بحث مالیات بر سپردههای مشتریان حقوقی، راه برای تبدیل شدن این پولهای خلق شده به شبه پول هم سخت شد و رغبت بنگاهها به تبدیل سریع پول تامین شده از بانکها به داراییهای غیر نقدی افزایش یافت. انتظارات تورمی و توقع افزایش نرخ ارز نیز این روند را تسریع بخشید و منازعه بر سر جذب سپردههای مردمی را تشدید کرد. همه آنچه گفته شد، میتواند پاسخی به این سوال باشد که «چرا با وجود بازدهی غیر مثبت بازارهای موازی، بازار پول همچنان مسیر افزایش نرخ بهره را طی میکند!؟»
از بازار تامین مالی چه خبر؟
نتیجه ساده نرخ بهره بالا در طرف عرضه، شوک قیمت در طرف تقاضاست. وقتی پای نرخ بالای ۲۵ در سپردهگیری بانکها به میان میآید، طبیعی است که تامین مالی بنگاهها با نرخ بالاتری همراه شود. به بیان ساده، منابع نقدی کمیاب موجود در بازار، اگر جذب یک بانک بدهکار شوند، اولویت با تسویه بدهی بانک مرکزی یا بازار بین بانکی خواهد بود و اگر پولی باقی ماند! به قیمت گران در اختیار بنگاهها قرار خواهد گرفت. در چنین شرایطی و با توجه به سنت تاریخی بانکمحوری در تامین مالی بنگاهها در ایران، چارهای جز گزینش راههای دیگر تامین مالی توسط بنگاهها باقی نمیماند. این روزها، این مسیرها نیز توسط بنگاهها با جدیت دنبال میشود؛ استفاده از انتشار اوراق صکوک، مرابحه خاص و اوراق گام. اما بد نیست نگاهی به نرخ تامین مالی از این طریق بیندازیم. نرخ تمامشده تامین مالی اوراق صکوک از طریق بازار سرمایه این روزها مرز ۳۰درصد را در نوردیده و بعضا به نرخ YTM در محدوده ۳۵درصد هم رسیده است. شنیدن این نرخها شاید عجیب به نظر برسد؛ اما فارغ از واقعی بودن آنها، زنگ خطر را برای آینده اقتصاد به صدا درمیآورد. اینکه تورم حاصل از این نرخ تامین مالی چه زمانی آثار خود را بروز خواهد داد مستلزم مطالعه است؛ اما آنچه پیداست این است که زمان اتخاذ یک تصمیم صحیح برای توقف سیر صعودی نرخ بهره فرا رسیده است.
از دور صدایی میآید!
امروز زنگ خطر ناتوانی بنگاهها از تامین مالی به صدا در آمده است. در دورانی که متولی صنعت و معدن و تجارت درگیر تغییرات مدیریتی و ساختاری است، بنگاهها برای تامین مالی، شرایط سختی را پشت سر میگذارند و این شرایط سخت با رسیدن به ۶ماه دوم سال که بهطور سنتی شرایط تامین مالی در آن سختتر است، چالشهای جدیدی را پیش روی بنگاه های تولیدی و تجاری فرا خواهد نهاد.