کسری بودجه در حالت زوگزوانگ
زوگزوانگ، نامه کینز و اقتصاد ایران
کاسپاروف میگوید: پیش رفتن به سمت شرایط زوگزوانگ برای بازیکن چندان ملموس نیست ولی چنانچه در آن قرار گیرد، به رغم اینکه گزینههای بسیاری برای حرکت دارد، ولی همه آنها بی فایده است و عملا راه حلی وجود ندارد و هر حرکتی وضعیتش را بدتر از قبل میکند در واقع زوگزوانگ وضعیت غیرقابل بازگشت و مخمصه آمیز در شطرنج است، از اینرو به این حالت خودکشی شطرنجی نیز گفته میشود. در اقتصاد نیز تا وقتی کسری بودجه کم است انتقال آن به فضای واقعی اقتصاد ملموس نیست ولی چنانچه کسری بودجه شدید و واگرا میشود، اهمیت پیدا میکند از اینرو کینز در نامه خود به وزیر اقتصاد فرانسه میگوید شما برای جبران کسری بودجه گزینههای مختلفی دارید از جمله کاهش در هزینهها، افزایش در مالیاتها یا انتقال تعهدات از طریق اوراق بدهی به دورههای آتی، ولی عملا همه این موارد دیگر امکان پذیر نیست و انجام هر کدام از آنها شما را در موقعیت غیر قابل بازگشت قرار میدهد. اقتصاد ایران نیز برای یک دوره طولانی گرفتار کسری بودجه بوده، ولی تاکنون پیامدهای آن به جز سالیان اخیر بهطور ملموس به فضای واقعی اقتصاد انتقال نیافته است، در این راستا همانگونه که کینز میگوید؛ کاهش در هزینهها بسیار سخت است (بررسی ترازنامه بانک مرکزی حکایت از رشد ۲/ ۹ درصدی پایه پولی در بهار دارد که عمدتا ناشی از پرداخت وجوه مربوط به تنخواهگردان خزانه بوده است). همچنین افزایش مالیاتها در این شرایط منجر به تعمیق رکود میشود، پس تنها راهحل ممکن اوراق بدهی است؛ ولی آنالیز حراجهای انجام شده نیز حکایت از عدم موفقیت آن دارد (تاکنون هشت مرحله حراج اوراق انجام شده است که بهطور متوسط هفتهای ۶۲۰ میلیارد تومان بوده، در حالیکه دولت برای جبران تعهدات بودجهای باید حداقل هفتهای ۵۳۰۰ میلیارد تومان اوراق بفروشد).بررسی متغیرهای پولی نیز به وضوح نشان میدهد که کسری بودجه به آرامی در حال پولی شدن است (شاهد این مدعا کاهش نرخ بهره بین بانکی در دامنه ۱۷ درصد و تداوم سیاست ریپوی معکوس در عملیات بازار باز در شش هفته اخیر است) که حاکی از تغییر تورم به سمت تعادلهای بالاتر و شاید برگشت ناپذیراست! هرچند که برخی از تحلیلگران به اشتباه کاهش نرخ سود بازار بین بانکی را ناشی از کاهش انتظارات تورمی میدانند، درحالیکه نرخ سود اوراق در بازار ثانویه افزایشی است.
فرار از زوگزوانگ، رهایی از ابرتورم
اساتید شطرنج میگویند؛ برای فرار از زوگزوانگ ابتدا سعی کنید از حرکتهای مکرر و بیهوده پرهیز کنید، سپس مانورهای زمانی را در کنار مانور حرکات اجباری محاسبه کنید، برای محاسبه مانورهای زمانی باید پتانسیلهای خود (خانههای خوب خود) و تهدیدات حریف (خانههای خوب حریف) را به خوبی ببینید و تدابیر لازم را در نظر بگیرید تا بر اساس توانمندیهای خود و پیشبینی حرکات حریف در شرایط زوگزوانگ قرار نگیرید. کینز نیز به وزیر اقتصاد فرانسه برای رهایی از ابرتورم میگوید: بگذارید من شما را از تلاشهای مکرر و بیهوده نجات دهم شما فقط یک راهکار عملی در اختیار دارید و آن، جلب و حفظ اعتماد عمومی از طریق تبیین پتانسیلهای واقعی خود و تهدیدات آتی است. جالب است که سارجنت بعد از گذشت ۶۰ سال از نامه کینز در مقاله معروف خود، با عنوان «پایان چهار تورم بزرگ» تنها راه فائق آمدن بر ابرتورم را در هر چهار کشور مورد مطالعه (آلمان، اتریش، مجارستان و لهستان) مدیریت انتظارات مردم از طریق تبیین واقعیتهای اقتصادی و تهدیدات آینده و پیشبینیپذیر شدن اقدامات دولت میداند و هم اکنون بعد از گذشت ۱۰۰ سال از نامه کینز نیز همچنان معتقد است، برای رهایی از ابر تورم دو مسیر بیشتر وجود ندارد که یکی «مهار انتظارات تورمی» و دیگری«رهایی از تعادلهای مقاوم» است همان مطالبی که کنیز در نامه خود به آن اشاره کرده بود. خبرهای تلخ شیرین و خبرهای شیرین تلخ «مهار انتظارات تورمی» و «رهایی از تعادلهای مقاوم» که سارجنت میگوید مستلزم تبیین واقعیتهای اقتصادی و تغییر پارادایمهای حکمرانی خوب از دید جامعه است، باید بدانیم در شرایط موجود اقتصاد هیچ راه حل میانبری وجود ندارد و نمیتوان اثرات افزایش نقدینگی در اقتصاد را پنهان کرد، علاوه بر آن در ادبیات علم اقتصاد برخلاف تصور عموم تورم هیچ حد و مرزی ندارد. لذا تمام گزینههای پیشرو سخت هستند، پس باید کانون اصلی تغییر پارادایمها، ممانعت از اتخاذ خبرهای شیرین تلخ (مثلا افزایش حقوقی که منجر به ایجاد تنگناهای مالی شود) و حمایت از خبرهای تلخ شیرین(حذف تدریجی یارانههای پنهان حاملهای انرژی) باشد، پرواضح است که تغییر در پارادایم خبرهای شیرین تلخ معطوف به «مهار انتظارات تورمی» و خبرهای تلخ شیرین معطوف به «رهایی از تعادلهای مقاوم» است ، ولی پیشتر باید برای افراد جامعه مباحث پایهای اقتصاد به صورت کامل تبیین شود، به عنوان مثال باید تشریح شود که هر افزایش حقوقی منتج به افزایش قدرت خرید نمیشود یا اینکه گرانی با تورم متفاوت است، تورم عاملش رشد نقدینگی است اما عامل گرانی میتواند فروشنده باشد یا اینکه پایین نگه داشتن مصنوعی قیمتها رفاهی برای جامعه به وجود نمیآورد بلکه این افزایش تولید است که رفاه را افزایش میدهد نه ارزانی مصنوعی و تورم سرکوب شده که درمانش آنچنانکه میلتون فریدمن میگوید بسیار تلخ است.