اژدهای زرد چگونه میان امنیت عرضه انرژی و کربنزدایـی موازنه ایجاد میکند؟
معماری نوین انرژی چین
از همینرو سیاستگذاران چینی تلاش کردهاند گذار انرژی را نه بهعنوان یک پروژه صرفا زیستمحیطی، بلکه بهمثابه بخشی از راهبرد کلان توسعهملی تعریف کنند. تازهترین گزارش منتشرشده از سوی تلویزیون مرکزی چین(CCTV) درباره دستاوردهای صنعت نفت و گاز این کشور در چارچوب چهاردهمین برنامه پنجساله (۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵)، تصویری روشن از این رویکرد واقعگرایانه ارائه میدهد؛ نگرشی که در آن، افزایش ظرفیتهای اکتشاف و تولید داخلی، کاهش وابستگی به بازارهای پرریسک جهانی و همزمان حرکت تدریجی به سمت انرژیهای پاک، بهصورت موازی دنبال میشود. این گزارش نشان میدهد چین میکوشد میان الزامات رشد اقتصادی، ضرورتهای امنیت انرژی و تعهدات زیستمحیطی خود تعادلی پایدار برقرار کند؛ تعادلی که میتواند الگوی متفاوتی از گذار انرژی را دربرابر مدلهای پرهزینه و پرریسک برخی اقتصادهای غربی قرار دهد.
نقش کلیدی گاز طبیعی
بر اساس این گزارش، چین در حال تسریع گذار به ساختاری مدرنتر در صنعت نفت و گاز است؛ ساختاری که در آن، گاز طبیعی نقشی کلیدیتر نسبت به گذشته ایفا میکند. پیشبینی میشود تولید گاز طبیعی چین تا سال۲۰۳۰ به حدود ۳۰۰میلیارد مترمکعب برسد؛ رقمی که نهتنها وابستگی این کشور به واردات انرژی را کاهش میدهد، بلکه جایگاه گاز را بهعنوان سوخت انتقالی در مسیر کربنزدایی تقویت میکند. در شرایطی که چین بزرگترین واردکننده انرژی در جهان محسوب میشود، افزایش تولید داخلی گاز بهمعنای کاهش ریسکهای ژئوپلیتیک و نوسانات بازار جهانی نیز هست. دستاوردهای ثبتشده در چهاردهمین برنامه پنجساله(۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵) نشان میدهد؛ پکن توانسته ظرفیتهای اکتشافی و تولیدی خود را بهطور چشمگیری گسترش دهد. در این دوره، حدود ۷میلیاردتن ذخایر زمینشناسی اثباتشده نفت و نزدیک به ۷تریلیون مترمکعب ذخایر گاز طبیعی به ذخایر پیشین افزوده شدهاست. این ارقام در مقایسه با دوره سیزدهم برنامه پنجساله(۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰) بهترتیب رشدی معادل ۴۳درصد در ذخایر نفت و ۴۰درصد در ذخایر گاز را نشان میدهد؛ رشدی که بیانگر جهش قابلتوجه در توان اکتشاف، فناوریهای حفاری و مدیریت میادین پیچیده است. همزمان با این افزایش ذخایر، تولید نفت و گاز چین نیز در چهاردهمین برنامه پنجساله به بالاترین سطوح تاریخی خود رسیدهاست.
این موضوع از منظر اقتصادی و راهبردی اهمیت دوچندانی دارد، چراکه اقتصاد چین همچنان به انرژی ارزان و پایدار برای حفظ رشد صنعتی، توسعه زیرساختها و رقابتپذیری جهانی نیازمند است. برخلاف برخی اقتصادهای توسعهیافته که روند کاهش مصرف نفت را آغاز کردهاند، چین بهدلیل ابعاد اقتصاد و ساختار مصرف، ناگزیر است حداقل در میانمدت تولید نفت و گاز را در سطحی باثبات حفظ کند، اما آنچه سیاست انرژی چین را از بسیاری از کشورهای تولیدکننده متمایز میکند، نگاه بلندمدت و چندلایه به ترکیب انرژی است.
گذار کنترلشده
گزارش CCTV پیشبینی میکند؛ طی دههآینده، ساختار انرژی چین با سه ویژگی اصلی شناخته شود: «کاهش تدریجی زغالسنگ، تثبیت نقش نفت و گاز و افزایش سریع سهم انرژیهای غیرفسیلی.» این رویکرد بهخوبی نشان میدهد؛ پکن بهدنبال یک گذار کنترلشده است؛ گذاری که نه شوک اقتصادی ایجاد کند و نه امنیت انرژی را بهخطر بیندازد. چشمانداز ترسیمشده برای سال۲۰۶۰(سالی که چین متعهد شده به کربنخنثی برسد) گویای عمق این تحول است. بر اساس این پیشبینی، سهم کل انرژیهای فسیلی در سبد انرژی چین به حدود ۲۳درصد کاهش خواهد یافت. در مقابل، انرژی برقآبی و هستهای مجموعا ۱۹درصد، انرژی بادی ۲۵درصد و انرژی خورشیدی (فتوولتائیک) حدود ۳۰درصد از ترکیب انرژی کشور را به خود اختصاص خواهند داد.
چنین ترکیبی بهمعنای دگرگونی بنیادین در نظام انرژی بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان است. در این میان، نفت و گاز نقش «پل انتقالی» را ایفا میکنند. چین بهخوبی آگاه است که حذف سریع زغالسنگ بدون جایگزینی مطمئن، میتواند منجر به بحرانهای انرژی و حتی نارضایتی اجتماعی شود، از اینرو افزایش سهم گاز طبیعی (بهعنوان سوختی پاکتر نسبت به زغالسنگ) یکی از ستونهای اصلی سیاست انرژی این کشور محسوب میشود. توسعه میادین گاز شیل، بهرهبرداری از میادین عمیق و فراساحلی و ارتقای فناوریهای ذخیرهسازی و انتقال گاز، همگی در همین چارچوب تعریف میشوند.
از منظر اقتصادی، این تحولات پیامدهای مهمی برای بازارهای جهانی انرژی نیز دارد. افزایش تولید داخلی گاز میتواند رشد واردات LNG چین را در بلندمدت تعدیل کند، هرچند در کوتاهمدت این کشور همچنان یکی از بازیگران اصلی بازار جهانی گاز باقی خواهد ماند. همچنین تثبیت تولید نفت چین، فشار بر بازارهای بینالمللی را کاهش میدهد و به تعادل عرضه و تقاضا کمک میکند؛ موضوعی که برای کشورهای صادرکننده نفت، از جمله تولیدکنندگان خاورمیانه، اهمیت راهبردی دارد. در سطح داخلی، سرمایهگذاری گسترده در صنعت نفت و گاز بهعنوان بخشی از راهبرد امنیت انرژی، با اهداف توسعه صنعتی و اشتغالزایی نیز پیوند خورده است.
بازیگران فناورمحور
شرکتهای بزرگ دولتی انرژی چین با تکیه بر حمایت مالی و سیاستی دولت، به بازیگران فناورمحور تبدیل شدهاند که نهتنها در داخل، بلکه در پروژههای بینالمللی نیز نقشآفرینی میکنند. این موضوع به چین امکان میدهد زنجیره ارزش انرژی را در اختیار گرفته و وابستگی خود به فناوریهای خارجی را کاهش دهد، با اینحال مسیر پیشروی چین خالی از چالش نیست. هزینههای بالای توسعه میادین پیچیده، فشارهای زیستمحیطی، تعهدات اقلیمی و رقابت ژئوپلیتیک در بازار انرژی، همگی عواملی هستند که میتوانند روند این گذار را تحتتاثیر قرار دهند، با اینوجود آنچه از دادهها و سیاستها برمیآید، نشان میدهد پکن در حال طراحی مدلی بومی از گذار انرژی است؛ مدلی که نه تقلید صرف از غرب، بلکه متناسب با واقعیتهای اقتصادی و جمعیتی چین شکل گرفتهاست. در مجموع، گزارش اخیر CCTV نشان میدهد؛ صنعت نفت و گاز چین نه در حال افول، بلکه در حال بازتعریف نقش خود در یک ساختار انرژی متنوعتر و آیندهمحور است؛ ساختاری که در آن، منابع فسیلی همچنان نقشی پشتیبان اما ضروری ایفا میکنند.
افزایش قابلتوجه ذخایر اثباتشده، ثبت رکوردهای تازه در تولید، تمرکز هدفمند بر توسعه گاز طبیعی بهعنوان سوخت انتقالی و همزمان سرمایهگذاری سنگین و برنامهریزیشده در انرژیهای تجدیدپذیر، همگی از راهبردی منسجم حکایت دارد که هدف آن نهفقط پاسخگویی به نیازهای انرژی امروز، بلکه آمادهسازی اقتصاد برای الزامات فرداست. چین با این رویکرد میکوشد امنیت انرژی، ثبات اقتصادی و تعهدات اقلیمی خود را در یک چارچوب واحد و واقعگرایانه جمع کند؛ چارچوبی که از شوکهای ناگهانی پرهیز دارد و بر مدیریت تدریجی تغییرات استوار است. برای جهان انرژی، چین دیگر صرفا بزرگترین مصرفکننده یا واردکننده انرژی نیست، بلکه به الگویی تاثیرگذار در نحوه مدیریت گذار پیچیده میان سوختهای فسیلی و آینده کمکربن تبدیل شدهاست؛ الگویی که میتواند مسیر تصمیمگیری بسیاری از اقتصادهای درحالتوسعه را در دهههای پیشرو تحتتاثیر قرار دهد.