شرایط حاکم بر بازار بینالمللی انرژی بررسی شد
پشتپرده قیمتگذاری نفت و گاز
رقابت شانهبهشانه شرکتهای نفتی
مدیرانعامل شرکتهای بزرگ نفتی باور دارند قیمت بالای حاملهای انرژی ناشی از رقابت نامتعادل در بازار است. همه ما میدانیم که این موضوع چگونه به پایان میرسد، همانطور که همواره اینگونه بودهاست: تقاضای جهانی نفت و گاز ضعیف میشود و تولیدکنندگانی که ترجیح میدهند قیمت کمتری دریافت کنند تا اینکه اجازه دهند تولیدکننده دیگری در تامین نیاز بازار از آنها پیشی بگیرد، دست به تخریب رقبا و حتی تقلب میزنند تا گوی رقابت را حتی برای مدتی کوتاه و مقطعی، از دست ندهند.
افق تقاضای جهانی انرژی در بلندمدت
غالب ناظران بازار و تحلیلگران پیشبینی میکنند تقاضای جهانی سوختهای فسیلی تا سال۲۰۵۰ حدود یکدرصد در سال یا کمتر رشد خواهد کرد. برخی اعداد و ارقام از مدلهای اقتصادسنجی استخراج میشوند، در حالیکه برخی دیگر محصول تجزیه و تحلیل دقیق تقاضای مصرف نهایی هستند. متعاقب حمله اوپک به نظم بینالمللی در حوزه سوختهای فسیلی در دهه۱۹۷۰ که تا اندازه چشمگیری افزایش قیمت جهانی نفت را رقم زد، منحنی رشد مصرف انرژی کاهشی شد. در آن مقطع زمانی، مصرفکنندگان سنتی حاملهای انرژی، با تغییر رویکرد یادگرفتند که انرژی کمتری استفاده کنند.
بررسی اتفاقهای پیشروی بازار نفت
در شرایط کنونی، پیشبینیهای رسمی منحنی رشد تقاضای انرژی را کمی پایینتر از منحنی رشد جمعیت قرار میدهند. در گذشته رشد مصرف انرژی سریعتر از منحنی رشد جمعیت بود. در دنیای امروز، صنعت حملونقل تقریبا ۶۰درصد از مصرف نفت را به خود اختصاص میدهد و تعداد اتومبیلهای موجود در جادهها تقریبا برابر با یکدرصد در سال افزایش مییابد. پیشبینی شدهاست در حدود سال۲۰۳۵ تولیدکنندگان خودرو از ساخت وسایل نقلیه با موتورهای بنزینسوز دست خواهند کشید. از آن زمان به بعد است که فروش نفت در حوزه حملونقل کاهش مییابد، شاید حتی تا میزان ۴درصد در سال، چراکه بهطور طبیعی رانندگان خودروهای قدیمی را از رده خارج و آنها را با وسایل نقلیه مدرن و الکتریکی جایگزین میکنند. در این شرایط و با فرض اینکه استفاده از نفت در سایر حوزهها غیر از حوزه حملونقل به رشد یکدرصدی خود در سالادامه دهد، مصرف کلی نفت در سال۲۰۵۰ نسبت به سال۲۰۲۵، ۱۴درصد کاهش خواهد یافت. در این حالت، منابع انرژی سبز برای پرکردن این شکاف، باید چندینبرابر سریعتر از تقاضای انرژی رشد کنند، بهویژه اگر از زغالسنگ بهعنوان سوخت پایه در دیگهای بخار استفاده نشود.
تمهید مدیران نفتی چه خواهد بود؟
پر واضح است که یک مدیر اجرایی یا مدیر تجارت شاغل در صنعت نفت، به نیکی از شرایط بازار آگاه بوده با این حال، طبیعی است که تا پیش از مشخصشدن رشد یا کاهش تقاضای نفت، بخواهد تا حد ممکن سود به جیب شرکت متبوع خود واریز کند. یک مدیر موفق هرگز بهدنبال آن نیست که سرمایهگذاران شرکت را از آینده مبهم بازار بترساند، چراکه در واکنش به کوچکترین سیگنال منفی، سهام زیادی بهفروش گذاشته خواهد شد یا حتی شرکت در معرض انحلال قرار خواهد گرفت. یک مدیر اجرایی موفق باید با استفاده از ابزار تشویقی و مالی مناسب، کارگران و کارمندان شرکت را به تلاش مضاعف در راستای تولید بیشتر تشویق کند.
شرکتهای نفتی که از نقدینگی بسیار بالایی برخوردار هستند، میتوانند و باید در آیندهای نزدیک همچون بسیاری از شرکتهای اروپایی فعال در حوزه انرژی، در زمینههای دیگر تجارت مانند انرژیهای تجدیدپذیر سرمایهگذاری کنند. این قبیل شرکتها همچنین میتوانند وجوه نقد مازاد را بهعنوان سود سهام یا بازخرید سهام به سهامداران خود برگردانند. در عینحال باید هوشیار و مراقب باشند که از این طریق ناخودآگاه مهر تایید خود را پای چشمانداز ضعیف سرمایهگذاری در آینده صنعت نفت نزده و سیگنال منفی به بازار مخابره نکنند.
سود سهام بالاتر در برابر افزایش سرمایه؟
پرداخت سود سهام بالاتر سه اشکال عمده دارد. اولا، سود سهام بالاتر باعث افزایش مالیات بر درآمد سهامداران با نرخ مالیات عادی میشود. دوم آنکه فرآیند تسویهحساب و پرداخت پول ممکن است زمانبر باشد. در درجه سوم، پرداخت سود سهام شرکت در سطح بالاتر، انتظاراتی را ایجاد میکند که شرکت در آینده نیز سود سهام بیشتری بپردازد و واضح است که این موضوع مطلوبنظر مدیران اجرایی شرکت نخواهد بود. بهعنوان راهبرد جایگزین، شرکتهای نفتی میتوانند از پول نقد برای افزایش سرمایه و خرید مجدد سهام استفاده کنند. با انجام این راهبرد، ارزش سهام را افزایش داده تا سهامداران در صورت فروش سهم خود سود بالاتری به جیب بزنند. با این روش، تعداد کل سهام موجود نیز کاهشی میشود و در نتیجه سود متعلقه به هر واحد سهم افزایش مییابد.
کسانی که سهام خود را با سود میفروشند تنها باید مالیات بر عایدی سرمایه بپردازند که معمولا کمتر از نرخ مالیات بر درآمد حاصل از سود سهام است. برخلاف اعمال تغییرات در سیاست و چگونگی تقسیم سود، شرکتهای نفتی میتوانند بازپرداخت سهام را سریع و با انعطاف بیشتر انجام دهند که این یک ویژگی مثبت بهحساب میآید. پر واضح است آن دسته از مدیران نفتی که پاداش پایان سال عملکرد آنها بر اساس سود و ارزش سهام واحد تعیین میشود، میتوانند در پایان سالمالی، درآمد بیشتری عاید خود کنند. این امر به نوبه خود ممکن است تصمیم هیاتهای مدیره را در افزایش سود سهام بهجای افزایش سرمایه و متعاقب آن رشد تعداد سهام، تحتالشعاع قرار دهد. در اینجا سوال این است که بازخرید سهام چه پیامهایی در خود دارد؟
اولا، شرکتها در معنای عام، در زمان رکود و هنگامی که نمیتوانند محل مصرف بهتری برای جریان نقدی اضافی خود بیابند، سهام خود را بازخرید میکنند (اصطلاحا سهام خزانه میگیرند). این موضوع واقعیات بسیاری را در مورد دیدگاه هیاتعامل و مدیریت ارشد اجرایی نسبت به چشمانداز کسبوکار شرکت بیان میکند. دوم آنکه شرکتهای نفتی ممکن است با دردسری بزرگ مواجه شوند. قانون تگزاس را بهخاطر بیاورید که به موجب آن به شهروندان اجازه میداد از هر شخصی که مبادرت به سقط جنین کرده یا بهنوعی با آن مرتبط است شکایت کند، یا قانون کالیفرنیا که به هرکسی اجازه میداد علیه هر فردی که مبادرت بهفروش سلاح میکند، شکایت کند.
درخصوص عملکرد شرکتهای مرتبط با سوختهای فسیلی نیز مسوولان اجرایی نیویورک در تدارک قانونی هستند که به موجب آن میتوان علیه هر شخص یا نهادی که به محیطزیست آسیب میرساند، دعوای حقوقی تنظیم کرد. با این روش بدونشک برخی شرکتهای سوخت فسیلی به گمراهکردن سرمایهگذاران در مورد تغییرات آبوهوایی متهم خواهند شد. در پایان، پروندههای قضایی بیشتر بهمنزله تنزل جایگاه جذاب شرکتهای نفت و گاز برای فعالان بازار سرمایه، تعبیر خواهد شد.
بررسی راهبردهای گذار از بحران
بنابراین با توجه به عدمقطعیتهایی که موردبحث قرار گرفت، راهبرد مناسب برای مدیران شرکتهای نفت و گاز چیست؟ از منظر تجاری کوتاهمدت و با نگاه صرف اقتصادی، شرکتهای نفتی باید با قید فوریت پول نقد را به سهامداران خود بازگردانند، از سرمایهگذاری جدید خودداری کنند و چنانچه از گزند سیاستمداران در حاشیه امن هستند، تا حد امکان سیاستهای همراستا با کاهش تغییرات اقلیمی را متوقف کرده و از قیمتهای بالا، هرچند مقطعی نهایت بهره را ببرند. بهسادگی میتوان عدمتمایل به سرمایهگذاری بیشتر و بازخرید سهام شرکتهای نفتی را به منزله عدماطمینان فعالان حوزه انرژی به آینده مثبت پیشروی صنعت نفت، تعبیر کرد. در نتیجه مدیران شرکتهای نفتی خواهناخواه و بدونتوجه به افق فراروی صنعت نفت و گاز، به کسب منفعت بالاتر خواهند اندیشید، همانگونه که «جان هیوود» در سال۱۵۴۶ بیان کرد؛ «مادامیکه خورشید میتابد، یونجه برداشت کنید.» این الفبای سرمایهداری است، اینطور نیست؟