نظر
مدیرعاملهای ما و مدیرعاملهای آنها
دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات مدیران خلاق بسیار دارد. مدیرانی که بیتردید نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و گسترش فناوریهای نوین در سه دهه گذشته داشتهاند، البته فارغ از این رشد و گسترش میتوان به کسب منافع و افزایش سرمایه برای شرکتهای تحت امر این مدیران نیز توجه داشت. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که در بین این مدیران هستند اندک افرادی که بیشک جهان فناوری مرهون زحمات و افکار و خلاقیتهای آنهاست و فکر یا حتی تصور نبودنشان نه تنها طرفداران آنها را با انبوهی از غم مواجه خواهد ساخت، بلکه بیتردید در تراز مالی شرکتهایشان نیز تاثیر منفیای خواهد داشت، چرا که از آنها به عنوان فرمانروایان دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات نام برده میشود. اما آیا تا به حال فکر کردهاید چرا این افراد توانستهاند به جایگاهی این چنین دست یابند؟ آیا داستان زندگی آنها را خواندهاید؟ آیا به دلیل شهرت آنها و راه بدست آوردنش فکر کردهاید ؟ آیا میدانید که چطور میشود جهان برای ایراد سخنرانی یکی از این مدیران لحظه شماری کرده یا اینکه خبر مرخصی ۶ ماهه و بیماری او سهامداران شرکتش را برای فروش روانه خیابان والاستریت میکند؟ جواب تمام این چراها و موفقیتها بی شک تنها به نحوه مدیریت و تفکر آنها باز میگردد. قطعا آنها به دنبال مطرح کردن چهره خود و ساختن آیندهشان از روشهای تبلیغاتی نیستند. فکر هم نمیکنم که تا به حال شخصی از آنها آگهی بازرگانی یا شوی تلویزیونی دیده باشد؛ چرا که قطعا منش و شخصیت آنها با مدلهای تبلیغاتی تفاوت دارد. آنها به قدری تاثیرگذارند که فیلم مراسمها و سخنرانیهای جهانیشان از سوی بسیاری از اساتید علم مدیریت و ارتباطات به دانشجویانشان توصیه میشود و با اندکی جستوجو در سایتهایی همچون یوتوب در مییابید که سخنرانیهای آنها بیش از میلیونها بار دیده شده است. آنها اصل اول مدیریت یعنی تمرکز بر مشتری (Customer Focus) را باور دارند و برای درک نیازها و انتظارات مشتریان خود تحقیقات لازم را صورت میدهند. از ارتباط اهداف سازمانی با نیازها و انتظارات مشتریان اطمینان حاصل کرده و رضایت مشتریان را اندازهگیری و بر مبنای نتایج حاصل از آن اقدام مینمایند. نیازهای بازار و عملکرد رقبای خود را زیر نظر گرفته و در شرایطی کاملا شفاف و سالم به رقابت میپردازند. شعارهای بیمحتوا نمیدهند و ارتباطات خود با مشتریان را به صورت سیستمی مدیریت مینمایند. آنها با صرف هزینههای گزاف تبلیغاتی مامنی برای معرفی خود و محصولاتشان درست نکرده و ملتمسانه و با جایزه دادن کاربران را به سمت خدماتشان نمیکشانند، بلکه با استفاده صحیح و اصولی و باز نگاه داشتن فضای انتقادی در رسانهها آنچنان پروپاگاندایی راه میاندازند تا مشتاقانشان روزها و شبها قبل از عرضه محصولاتشان در سرما و گرما پشت مغازههایشان به صف بایستند؛ چرا که آنها مدیران بخش خصوصی هستند و نه دولتی!
آری. راز شهرت و موفقیت آن مدیرعاملها در کنار پایبندی به اولین اصل مدیریت، یعنی تمرکز بر مشتری، نقد پذیری و ارتباطی تنگاتنگ با رسانههاست نه درنظر گرفتن جوایز و التماس به کاربران برای پرداختن به موقع صورتحساب آن هم از سوی مقام ارشد یک شرکت نیمهدولتی (یعنی مدیرعامل) در لابهلای تبلیغاتهای تلویزیونی «جومونگ» و «رستگاران» و...
امضاء محفوظ
ارسال نظر