مارکولا و نوشتن برنامه تجاری

نویسنده: والتر ایساکسون

بخش سی‌ و ششم

با اینکه آدم نسبتا توداری بود وقتی قرار به لذت بردن از رفاه به‌دست آمده از درآمدهای جدیدش بود، آدم متظاهری می‌شد. او خودش خانه‌ای در دریاچه تاهو و بعدا خانه‌ای اعیانی در تپه‌های وودساید ساخت. وقتی برای اولین قرار ملاقاتش به گاراژ جابز آمد، نه تنها مثل ولنتاین با مرسدس مشکی رنگ نیامد، بلکه با یک ماشین کروکی کوروتی (Corvette) طلایی رنگ براق آمد. مارکولا به خاطر می‌آورد «وقتی به گاراژ رسیدم، ووز پشت میز کار بود و بلافاصله شروع کرد به نشان دادن اپل دو. با نگاهی گذرا فهمیدم که هر دوی آنها لازم بود موهایشان را کوتاه کنند و وقتی روی میز کارشان را نگاه کردم متعجب شدم؛ همیشه می‌توانی موهایت را کوتاه کنی.» جابز فورا از مارکولا خوشش آمد. «کوتاه قد بود و برای یک کار رده بالای بازاریابی در اینتل نادیده گرفته شده بود. حدس می‌زنم همین موضوع باعث شده بود که بخواهد خودش را نشان بدهد و ثابت کند.» او هم جابز را آدم خوب و منصفی دید: «می‌تونی بگی که سرت کلاه گذاشته، نمی‌تونی بگی. واقعا درست و شرافتمندانه رفتار کرد.» ووزنیاک هم تحت تاثیر قرار گرفته بود. او به خاطر می‌آورد: «فکر می‌کردم که مارکولا دوست داشتنی‌ترین آدمی بود که تا آن موقع دیده بودم. بهتر اینکه او واقعا همه آنچه که داشتیم را دوست داشت!»

مارکولا به جابز پیشنهاد کرد که یک بار هم یک برنامه تجاری بنویسند. او گفت: «اگر این برنامه درست از آب در بیاید، من سرمایه گذاری می‌کنم و اگر نه شما چند هفته از وقت من را به صورت رایگان در اختیار خواهید داشت.» جابز عصرها به خانه مارکولا می‌رفت و تا شب درباره پیش بینی‌ها و برآوردهایشان صحبت می‌کردند. جابز یادش می‌آید: «ما فرضیه‌های زیادی را در نظر می‌گرفتیم، مثلا اینکه چند خانه در آینده یک کامپیوتر شخصی خواهند داشت و شب‌هایی بود که تا ۴ صبح بیدار می‌ماندیم.» مارکولا بیشتر برنامه را نوشت. استیو می‌گفت «این بخش را دفعه بعد برایت می‌آورم» اما معمولا آن را سر موقع تحویل نمی‌داد. به همین دلیل خودش کار نوشتن آن را تمام کرد. برنامه مارکولا حالت‌های بدون بازار خوره‌های کامپیوتر و سرگرمی را در نظر گرفته بود. ووزنیاک به خاطر می‌آورد: «او درباره این حرف می‌زد که کامپیوتر را برای مردم عادی در خانه‌های معمولی معرفی کنیم و با آن کارهایی مانند دنبال کردن دستورهای آشپزی مورد علاقه‌شان و تنظیم دسته چک‌شان را انجام بدهیم.» مارکولا پیشگویی غیر منطقی و نسنجیده‌ای کرد: «ما تا دو سال دیگر در فهرست ۵۰۰ شرکت برتر مجله فورچون قرار می‌گیریم. این آغاز یک صنعت است و یکبار در یک دهه اتفاق می‌افتد.» هفت سال طول کشید تا اپل به فهرست ۵۰۰ شرکت برتر مجله فورچون راه پیدا کند، اما اصل پیشگویی مارکولا درست از آب درآمد.