جف بزوس عاشق شکست است

دنیای اقتصاد: «جف بزوس» مدیر عامل شرکت Amazon به خاطر تلاش‌های جسورانه و تجربه‌هایش در زمینه پروژه‌هایی که شکست می‌خورند، معروف است. این ویژگی بزوس به بسیاری از شکست‌های آمازون مانند گوشی موبایل Fire Phone یا سایت رزرو هتل Amazon Destinations، منجر شد. با این حال اما روحیه خاص بزوس موفقیت‌های بزرگی مانند خدمات وب آمازون AWS یا دستگاه‌های هوشمند شخصی Kindle این شرکت را به دنبال داشته است. حالا اما جف بزوس اعتقادش به شکست را در نامه سالانه‌اش به سهامداران آمازون، تکرار و تصریح کرده است.

او در این نامه گفته است که آمازون بهترین جایگاه جهان را برای شکست دارد، چون این شرکت می‌خواهد ریسک‌های بزرگی کند با علم به اینکه ۹۰ درصد آنها به شکست منجر خواهند شد. به عقیده او سال جدید میلادی پر از ریسک‌های بزرگ خواهد بود و آمازون باید خودش را برای چگونگی مواجهه با آنها آماده کند: «یکی از ویژگی‌های مهم ما این است که بهترین جایگاه دنیا برای شکست را داریم. شکست و نوآوری دو جزء جدانشدنی از یکدیگر هستند. شما برای نوآوری و خلاقیت داشتن باید تجربه کنید و اگر واقعا به دنبال آن باشید، خواهید دید که باید قبل از هر چیز شکست را تجربه کنید. اغلب شرکت‌های بزرگ ایده نوآوری را در آغوش می‌کشند، در حالی که هیچ علاقه‌ای به تحمل تجربه‌های شکست را ندارند مگر آنکه مجبور به تجربه آنها باشند. بهتر است همیشه خودتان را برای قرار گرفتن در مقابل عقل جمعی آماده کنید. باید در هر بار تصمیم‌گیری ۱۰ درصد شانس موفقیت و رسیدن به نتیجه دلخواه‌تان را در نظر بگیرید. به این ترتیب شما می‌توانید از هر ۱۰ فرصت، ۹ بار را اشتباه کنید، تجربه کنید تا در مسیر درست قرار گرفته و به نوآوری و خلاقیت برسید.»بزوس اظهار می‌کند که پروژه‌های AWS، Marketplace و Prime شرکت آمازون سه نمونه مهم هستند که با همین روند به موفقیت رسیده‌اند. سرویس رایانش ابری این شرکت یعنی AWS در حال حاضر تقریبا ۱۰ میلیارد دلار در سال درآمدزایی می‌کند. این در حالی است که Marketplace و Prime به رشد هسته اصلی کسب و کار تجارت الکترونیکی آن کمک می‌کنند تا در نهایت بخش تجارت الکترونیکی شرکت آمازون برای اولین بار در امسال به درآمد سالانه ۱۰۰ میلیارد دلاری دست پیدا کند.

بزوس در نامه‌اش به سهامداران آمازون می‌گوید: «تفاوت میان بیسبال و تجارت این است که بیسبال یک نتیجه کوتاه‌مدت را به دنبال دارد. وقتی شما در حال انجام این بازی هستید، اهمیتی ندارد که چقدر خوب بتوانید با توپ کار کنید، مهم این است که بتوانید آن را به دروازه برسانید. در تجارت هر از چند گاهی وقتی گام به گام پیش می‌روید، امتیازهای بیشتری به‌دست می‌آورید. این به معنای آن است که باید انتظار نتیجه نهایی و اصلی را در بلند‌مدت داشته باشید. برندگان بزرگ همیشه هزینه‌های زیادی برای تجربه‌های‌شان می‌پردازند.»با این حال اما او به دقت دو روش تصمیم‌گیری را مشخص کرده است که شیوه تفکر او درباره ریسک‌ها و خطرات را تحت تاثیر قرار می‌دهند. روش اول تصمیم‌گیری برگشت‌پذیر نبوده و شما باید روی آن بسیار مصمم و جدی باشید. روش دوم تصمیم‌گیری اما شبیه به عبور کردن از یک در است؛ اگر این تصمیم را دوست نداشته باشید همیشه این امکان را دارید که به عقب برگردید. مشکل او بیشتر از روش تصمیم‌گیری دوم ناشی می‌شود. بزوس در این مورد در نامه‌اش به سهامداران آمازون نوشته است: «همان‌طور که سازمان‌ها بزرگ‌تر می‌شوند، به نظر می‌رسد تمایل به استفاده از روش تصمیم‌گیری سخت و سنگین اول در اغلب تصمیمات بیشتر می‌شود. نتیجه نهایی این شیوه تصمیم‌گیری اما کند بودن، ریسک‌گریزی غیر‌متفکرانه، شکست برای کسب تجربه کافی و در نهایت نوآوری نه چندان زیاد است. ما باید بفهمیم که چطور باید با این تمایل بجنگیم. این شاید تنها یکی از مشکلات است که ما باید آن را به خوبی بشناسیم ما سخت کار می‌کنیم تا از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنیم و حتی بتوانیم مشکلات هر سازمان بزرگ دیگری را تشخیص دهیم.»

جالب این است که جف بزوس در پایان‌ این نامه تاکید کرده که تصمیم‌گیری نوع اول حتی اشتباه بزرگ‌تری است: «البته متضاد این حالت ممکن است تمایل زیاد به بقای شرکت به هر شکل ممکن باشد که می‌تواند مقدمه اشتباهات بزرگ‌تر شود. هر شرکتی که معمولا از روش دوم برای تصمیم‌گیری‌هایش استفاده می‌کند، زمانی با مشکلات ناشی از شیوه اول تصمیم‌گیری مواجه شده و در تجربه‌های مختلف آن را کنار گذاشته است تا بتواند بزرگ شود.» این اولین باری نیست که بزوس تمایل و علاقه‌اش به شکست در تجارت را نشان داده است. او در مصاحبه قبلی خودش با مجله Business Insider گفته است: «من در Amazon.com شکست‌های میلیارد دلاری داشته‌ام؛ دقیقا شکست‌های میلیارد دلاری. شاید Pets.com یا Kosmo.com را به خاطر بیاورید. این شکست‌ها حسی شبیه به تجربه عصب‌کشی دندان آن هم بدون هیچ بی‌حسی داشتند. هیچ کدام از اینها شوخی و سرگرمی نیستند، اما در عین حال نمی‌توانند چندان هم اهمیت داشته باشند.»