«دنیای اقتصاد» از کسب و کار فروشگاههای لباس بچه گزارش میدهد
انتقال «سنایی» و «بهار» به فضای مجازی
والدین تنها خرید میکنند
سنایی، خیابانی که محل فروشگاههای لباس بچه است «قبلا خیلی شلوغتر بود، عملا مثل بازار بود اما الان چی؟ هیچ کس برای خرید به این خیابان نمیآید.» این صحبتهای یکی از فروشندگان لباس بچه در خیابان سنایی است. محمدی که ۱۰ سال در این خیابان کاسبی میکند میگوید که نسبت به سال گذشته ۷۰درصد کاهش فروش داشته است: «قبلا مغازه را از ۹ صبح باز میکردیم اما وضعیت بازار به گونهای شده که ساعت ۱۲ ظهر کرکره را بالا میدهم. مشتری نیست.» او که مردی حدودا ۴۰ ساله است معتقد است «کاهش درآمدها به خاطر کرونا نیست، وگرنه همه دنیا با این ویروس درگیر شدهاند اما بعید میدانم به اندازه ما ضرر کرده باشند. مشکل اصلی اقتصاد خراب و قیمت دلار است که روز به روز بالا میرود. مردم اگر بتوانند مایحتاج و نیازهای اولیه بچههایشان را تهیه کنند هنر کردند چه برسد به اینکه مثل قبل برایشان لباس بگیرند.» به گفته این فروشنده قیمت لباس بچه ۱۰۰ درصد گرانتر شده «اما ما قیمت اجناس را گران نکردیم چون خریدار نداریم. قیمتها را به نرخ پارسال میفروشیم اما باز هم ضرری که شب عید و ابتدای امسال متحمل شدیم جبران نمیشود.» محمدی میگوید فروش اسفندماه و فروردینماه «صفر» بوده در حالی که هزینهها بالا رفته: «هزینه برق، کرایه مغازه و دستمزد شاگرد همه بیشتر شده و درآمد من کمتر؛ اگر فروش مثل قبل بود هم میتوانستم چراغ مغازه را روشن نگه دارم اما الان من نوعی بهعنوان یک کاسب به معنای واقعی زیر فشار هستم. یک مدل سارافون اسفندماه پارسال خریدیم به قیمت ۱۶۰هزار تومان و هنوز هم به همان قیمت میفروشم اما مردم برای چنین مبلغی هم چانه میزنند و تخفیف میخواهند. اگر روی ۱۶۰هزار تومان تخفیف بدهم چی برای خودم میماند؟ دستفروشهای سر خیابان فاطمی و بر ولیعصر لباس تو خونه بچه را ۱۵۰ میفروشند. مشتری هم حق دارد، وضع مالی مردم خوب نیست. اما کاری از دست من هم بر نمیآید.» محمدی درخصوص تمایل خریداران به جنس ایرانی ارزان میگوید که کالای ایرانی هم ارزان نیست: «هفته قبل یکی از تولیدیها یک پیراهن را به قیمت عمده ۲۴۰هزار تومان نرخگذاری کرده بود. وقتی مشتری توان خرید جنس ۱۵۰هزار تومانی خارجی را ندارد چه جوری من پیراهن ۲۴۰ هزار تومانی ایرانی را بفروشم؟ این در حالی است که قیمت عمده آن ۲۴۰ هزار تومان است و برای فروش باید ۲۰درصد بیشتر قیمت بزنم.» محمدی میگوید متوسط دخل ماهانه او در سال گذشته ۲۰ میلیون تومان بوده که گاه به ۳۰ میلیون تومان هم رسیده؛ «اما در شرایط کنونی اگر دخل به ۱۰ میلیون تومان برسد شانس آوردم. مشتری برای خرید دیگر بچه را نمیآورد که بهانه بگیرد یا مجبور بشود دو تکه دیگه لباس برایش بخرد. تنها برای خرید میآید، یک تکه لباس میخرد و شاید چند بار هم برای تعویض همان یک تکه برگردد. قبلا والدینی که با بچهها به خرید میآمدند بیشتر بود.» او میگوید در حالی که درآمدش بیشتر از ۵۰ درصد کاهش داشته اما مجبور به پرداخت مالیات بیشتر شده است: «مالیات را ۱۲درصد افزایش دادند و علیالحساب ۲ میلیون تومان دریافت کردهاند؛ قول هم دادهاند که بابت مابقی مالیات تخفیف بدهند اما من چشمم آب نمیخورد و روی این موضوع حساب باز نمیکنم.»
جبران ضرر در فضای مجازی
اما فروشنده دیگری میگوید توانسته نتیجه دلخواه را از شرایط بد حال حاضر به دست آورد: «اسفندماه و فروردین ماه فروش مغازه به یکسوم کاهش پیدا کرد، اما با برنامهریزی توانستیم بخشی از ضرر را جبران کنیم. هم اسم برند و هم سرمایهگذاری که روی فضای مجازی کردیم باعث شد ۵۰ درصد از ضرری که در ماه آخر سال گذشته و فروردین داشتیم جبران شود. مردم برای خرید به مغازه نمیآیند و بازار خلوت است اما با مشتریهایمان توانستیم ارتباط بگیریم.» او میگوید که قیمت اجناس بین ۶۰ تا ۷۰ درصد افزایش داشته اما جنسها را به نرخ پارسال میفروشد: «قیمتها بالا رفته و قدرت خرید مردم پایین آمده. لباسی که ما میفروشیم برند است و مشتریهای خاص خودش را دارد اما کاهش قدرت خرید در مشتریهای ما هم محسوس است. با پایین نگه داشتن قیمتها و طرحهای تخفیفی توانستیم این مشتریها را حفظ کنیم.»
توفیق نداشتن لباس ایرانی
فروشنده دیگری هم میگوید که «قیمتها از ابتدای سال دوبرابر شده اما ما نرخ را بالا نبردیم که مشتری حفظ شود؛ با این حال ۶۰ درصد نسبت به پارسال دخل کمتری دارم.» علی حسابی درخصوص تمایل مردم به اجناس ایرانی میگوید: جنس ایرانی هم ارزان نیست. قیمت جنس ایرانی که امسال تولید شده با قیمت جنس خارجی که از خرید پارسال داشتم برابری میکند با این تفاوت که کیفیت کمتری دارد. به جنس نیست، به قیمت است. قبلا هر فصل یک بار و گاه دوماه یک بار سفارش خرید میدادم اما الان هنوز جنس اسفندماه را میفروشم؛ دیگه خودتان حساب کنید وضعیت فروش چگونه است.«غلو نمیکنم، درآمد من به صفر رسیده است.» این فروشنده لباس بچه در خیابان سنایی سالن خالی مغازهاش را با دست نشان میدهد و میگوید: از ابتدای تابستان فقط ۲۰میلیون تومان کاسب بودم در حالی که باید حداقل ۱۲۰میلیون فروش داشته باشم. هزینههایی مثل پول کرایه حملونقل و اجاره بها مغازه و پول شاگرد هم چند برابر شده است. معمار که فروشنده یکی دیگر از برندهای لباس بچه است میگوید کاهش ۹۰ درصدی در فروش را تجربه کرده است: «در ۱۵ سال کاسبی تا به حال شرایط بازار را به این اندازه بد ندیده بودم. روز تمام میشود یک مشتری در این مغازه را باز نمیکند. خریدهای جدید هم به قیمت پارسال نرخگذاری کردم مگر اینکه ضرر دخل جبران شود اما نشد چون مردم پول ندارند و وقتی جیب ملت خالی باشد بحث یک قران و دوزار نیست؛ خالی است.» معمار که پیرمردی با موهای سفید و کمپشت است لبخندی میزند و میگوید: اما اگر از دولت بپرسید شرایط اقتصادی چگونه است؟ میخندد و میگوید خوب است و به خودکفایی هم رسیدهایم. بازار لباس بچه مثل بقیه بازارها کساد است اما با این تفاوت که فروشندگان میگویند سهم قدرت خرید پایین مردم و گرانی اجناس در این کسادی بیش از کرونا است. بهطور متوسط فروشگاههای لباس بچه نسبت به پارسال ۶۰ درصد کاهش فروش داشتهاند در حالی که « هزینهها دوبرابر شده است.»