بازخوانی مطالعات دیوید رومر از مدلهای رشد اقتصادی-قسمت اول
یک شاهکار ناقص
از این نظر، ما در شمارههای پنجشنبه صفحه اندیشه تصمیم گرفتهایم که با شرح مدلهای رشد اقتصادی مطرحشده در علم اقتصاد به شناخت این پدیده اقتصادی بپردازیم تا شاید بتوانیم به یک پاسخ هر چند کلی به پرسش کلیدی نظریه اقتصاد کلان دست یابیم. اینکه عوامل ایجاد رشد اقتصادی بیشتر و پایدار چیست. از این جهت و برای آنکه در این مسیر بتوانیم سره را از ناسره تفکیک کنیم، ویرایش چهارم کتاب «اقتصاد کلان پیشرفته» دیوید رومر را که توسط دکتر منصور خلیل عراقی و دکتر علی سوری ترجمه شده و توسط انتشارات روزنه علم به چاپ رسیده است، مبنای کار خود قرار میدهیم. کتابی که دستکم در دانشکدههای اقتصاد ایران بهعنوان منبع اصلی نظریه اقتصاد کلان محسوب میشود.
مقدمه
در چند قرن اخیر سطح استاندارد زندگی جامعه بشری در کشورهای صنعتی رشد چشمگیری یافته است. رشدی که برای نیاکان ما غیر قابل تصور است. با آنکه انجام امر مقایسه درخصوص قیاس سطح زندگی جامعه بشری کنونی در کشورهای صنعتی با سطح زندگی نیاکان ما در دوران پیش از انقلاب صنعتی امری دشوار است؛ اما در مجموع میتوان گفت که درآمد سرانه کشورهای صنعتی نسبت به یک قرن گذشته در حدود ۱۰ تا ۳۰برابر افزایش یافته است. این نسبت زمانی به رقم غیرقابل تصوری تبدیل میشود که درآمد سرانه امروز این کشورها را با درآمد سرانه دو قرن پیش مقایسه میکنیم. در این حالت، متوجه میشویم که درآمد سرانه آنها نسبت به دو قرن پیش در حدود ۵۰تا۳۰۰برابر افزایش یافته است.
در همین ابتدا باید بیان کرد که پدیده رشد اقتصادی در سراسر جهان نه مقداری ثابت بوده و نه در میان کشورهای مختلف جهان نرخی یکسان داشته است. آنچه بهطور کلی در این ابتدا میتوان بیان کرد، از این قرار است که نرخ رشد اقتصادی در طول دو قرن اخیر، روند افزایشی داشته است. این روند افزایشی بهگونهای بوده که این نرخ در قرن بیستم بیشتر از قرن نوزدهم و در قرن نوزدهم بیشتر از قرن هجدهم بوده است. لکن، لازم به ذکر است که درآمد متوسط در کشورهای صنعتی در همان ابتدای انقلاب صنعتی، تنها اندکی بالاتر از سطح حداقل معیشت بوده است. اهمیت فهم این نکته در آن است که ما پیرو آن متوجه میشویم که متوسط نرخ رشد اقتصادی در هزاره پیش از انقلاب صنعتی بسیار پایین بوده است.
حال آنچه موضوع رشد اقتصادی را با اهمیتی دو چندان روبهرو میسازد از این قرار است که طبق مشاهدات عینی، سطح استاندارد زندگی شهروندان کشورهای مختلف جهان، در حال حاضر، اختلاف فاحشی با یکدیگر دارند. بهعنوان مثال، متوسط درآمد حقیقی شهروندان در آمریکا، ژاپن و آلمان در حدود ۲۰برابر متوسط درآمد حقیقی شهروندان کنیا و بنگلادش است. به عبارتی دیگر، آنچه پیرو این مشاهدات عینی میتوان فهمید از این قرار است که با وجود رشد اقتصادی سراسری پس از انقلاب صنعتی، تغییری در سطح درآمد سرانه میان کشورها رخ داده و در نتیجه، درآمد نسبی کشورهای نسبت به دو قرن پیش دگرگون شده است. به معنای دقیقتر، میزان رشد اقتصادی کشورها در این دو قرن با همدیگر تفاوت داشته است. همان مسالهای که بهطور کلی ذیل عنوان «معجزههای رشد و فاجعههای رشد» قرار میگیرد.
پدیده «معجزه رشد» اشاره به آن دسته از کشورها دارد که رشدی بالاتر از رشد متوسط جهانی داشتهاند. رشدی بالاتر و به مدت طولانی که موجب شده است تا سهم بیشتری از درآمد جهانی را کسب کنند. یکی از مثالهای معروف این پدیده، ژاپن بعد از جنگ دوم جهانی تا دهه۱۹۹۰ است. دیگر مثالهای این پدیده را نیز میتوان سایر کشورهای شرق آسیا دانست: کرهجنوبی، تایوان، هنگکنگ و سنگاپور بعد از دهه۱۹۶۰ یا چین بعد از دهه۱۹۸۰. اما، پدیده «فاجعه رشد» اشاره به آن دسته کشورهایی دارد که دارای رشدی کمتر از رشد متوسط جهانی بودهاند. رشدی کمتر و به مدت طولانی که موجب شده است تا سهم کمتری از درآمد جهانی را کسب کنند. مثال معروف این پدیده را میتوان کشورهای زیر صحرای آفریقا دانست؛ کشورهای مانند چاد، غنا، موزابیک که در طول تاریخ همواره فقیر بودهاند و فقیر ماندهاند. آنچنانکه همچنان سطح استاندارد زندگی در این کشورها در شرایط نزدیک به سطح حداقل معیشت باقی مانده است. البته مثال دیگر این پدیده را میتوان آرژانتین دانست که در ابندای قرن بیستم جزء کشورهای نامزد صنعتیشدن به شمار میرفت؛ اما در نهایت با رشد اقتصادی نامطلوب همچنان در میانه توزیع درآمد جهانی قرار دارد.
حال با این توضیح باید بیان کرد که سراسر «تاریخ جدید» با پدیده افزایش سطح اختلاف درآمد متوسط میان کشورها مواجه بوده است. فهم این نکته زمانی بیش از پیش برای ما خوانندگان اهمیتی مضاعف پیدا میکند که بر اساس شواهد موجود بار دیگر به خودمان یادآوری کنیم که سطح درآمد ثروتمندترین کشورها نیز در ابتدای انقلاب صنعتی، تنها اندکی بالاتر از سطح امرار معاش بوده است و این نکته بیانگر آن است که پراکندگی درآمد متوسط در میان کشورها باید در ابتدای انقلاب صنعتی کمتر از شرایط فعلی بوده باشد. درمجموع، امروزه اختلاف فاحشی در سطح استاندارد زندگی شهروندان کشورهای مختلف جهان در حوزههای مختلفی چون بهداشت، آموزش، طول عمر، نرخ مرگومیر و غیره مشاهده میکنیم که همگی نشان از تفاوت در سطح خلق رفاه اقتصادی میان کشورها پس از انقلاب صنعتی دارد.
مدل رشد سولو
مدل رشد اقتصادی سولو را میتوان یکی از کلاسیکترین و پایهایترین مدلهای اقتصادی برای توضیح پدیده رشد اقتصادی و پیشبینی رویه آن دانست. این مدل در دهه۱۹۵۰ میلادی توسط رابرت سولو، اقتصاددان آمریکایی ارائه شد. مدلی که جایزه نوبل اقتصاد در سال۱۹۸۷ را برای سولو به ارمغان آورد. پیرو این مدل، ما با چهار متغیر روبهرو هستیم: تولید (Y)، موجودی سرمایه (K)، نیروی کار (L) و دانش فنی (A). چهار متغیری که پیرو مدل سولو همگی تابعی از زمان هستند و در یک تابع تولید به شکل زیر در کنار همدیگر، مدل رشد سولو را میسازند:
Y (t) =F[K (t) ,A (t) L (t) ]
در این مدل باید توجه داشت که غرض از (A (t) L (t آن است که هم کمیت نیروی کار و هم کیفیت نیروی کار با همدیگر مورد بررسی قرار بگیرد. مسالهای که در مدل سولو از آن بهعنوان «نیروی کار موثر» یاد میشود. به عبارتی دیگر، متغیرA همان موجودی دانش فنی است که در نیروی کار تبلور مییابد و همچنین ازآنجاکه A تابعی از زمان است، بیانگر این نکته است که در طول زمان، نیروی کار میتواند با افزایش سطح تخصص و مهارت مواجه شود و اینگونه دارای این قدرت باشد که در گذر زمان، تولیدی بیشتر و بهتر از خود ارائه کند. در این مدل، با پیشرفت فنی یا همان پیشرفت سطح تکنولوژی، تابع تولید به سطحی بالاتر ارتقا مییابد و در نتیجه، سطح تولید سرانه افزایش مییابد.
تابع تولید در مدل رشد سولو تابعی است با بازده به مقیاس ثابت که در آن اگر در هر مرحله، مقدار نهادهها همگی با هم بهعنوان مثال c برابر شوند، میزان تولید نیز c برابر میشود. لکن، آنچه در این مدل مهم است، فهم این نکته است که تنها 3نهاده در امر تولید دارای ارزش شدهاند: سرمایه، نیروی کار و سطح دانش. به عبارتی دیگر، در این مدل خبری از دیگر نهادههایی چون زمین و منابع طبیعی و مقدار بود و نبود آنها نیست! به بیانی دقیقتر، پیرو این مدل میزان دسترسی ما به این نهادهها مهم نیست و عاملی بهعنوان محدودیت به حساب نمییابند. این گزاره به آن معناست که در این مدل اینکه شما در زیر صحرای آفریقا قرار دارید یا در ژاپن یا در اروپای مرکزی مهم نیست!
ادعای اصلی و مهم مدل سولو از این قرار است که میزان تولید سرانه موثر (Y/ AL) - مقدار تولید به ازای هر واحد نیروی کار موثر - تابعی از میزان سرمایه سرانه موثر (K/ AL) - مقدار سرمایه به ازای هر واحد نیروی کار موثر- است. البته باید توجه داشت که بهطور معمول، آنچه اهمیت دارد، برآورد میزان تولید سرانه (Y/ L) - میزان تولید به ازای هر واحد نیروی کار- است. زیرا میزان تولید سرانه در واقع معیاری از سطح رفاه اقتصادی محسوب میشود که میزان تولید سرانه نیز پیرو مدل سولو از رابطه زیر محاسبه میشود:
Y/ L=Af (k) , k=K/ AL
که پیرو این رابطه متوجه میشویم که سطح تولید سرانه در هر زمان، بستگی به سطح تکنولوژی و سطح سرمایه موثر در همان زمان دارد.
مضاف بر این توضیح، باید بیان کرد که در مدل رشد سولو، رشد نیروی کار بهصورت برونزا تعیین میشود. مقدار این رشد همان n است که نشان از رشد جمعیت دارد. همچنین، در این مدل رشد دانش یا بهرهوری نیز بهصورت برونزا تعیین و برابر با نرخی با عنوان g محاسبه میشود. همان چیزی که بعدها محل مناقشه میشود و مدلهای رشد درونزا از دل آن زاده میشود. علاوه بر این، در مدل رشد سولو خبری از دولت نیست. از این جهت مقدار عرضه کل با مقدار تقاضای کل برابر است و در نتیجه، مقدار پسانداز و سرمایهگذاری برابر در نظر گرفته میشود. در واقع، در این مدل، عرضه کل تولید برابر با مجموع کل پسانداز و کل میزان مصرف است. در این مدل، ما با مقوله استهلاک سرمایهگذاری مواجه هستیم که موجب میشود تا بخشی از سرمایهگذاری مستهلک شود و سرمایهگذاری خالص در این مدل کمتر از سرمایهگذاری کل شود. لکن، نکته اصلی که ما در اینجا باید به آن توجه کنیم از این قرار است که در این مدل مقدار کل پسانداز نسبتی از مقدار کل تولید است. نسبتی که سولو از آن با عنوان «نرخ پسانداز» یاد میکند. نرخی که در این مدل برونزاست و مقداری ثابت دارد. همان چیزی که بعدها محل مناقشه میشود و از دل آن مدلهای رمزی-کاس-کوپمنز و دایموند زاده میشود.
در مجموع باید بیان کرد که مدل سولو در واقع به دنبال پیدا کردن یک تعادل بلندمدت است. تعادلی که در آن تمام متغیرهای مدل به ثبات میرسند و دیگر علاقهای به تغییر ندارند. از این جهت و با توجه به توضیحاتی که تاکنون رفت، سولو در تعادل بلندمدت به دنبال آن مقدار از سرمایه سرانه موثر است که دیگر قصد تغییر ندارد؛ یعنی جایی که نرخ تغییر سرمایه قرار است با صفر برابر باشد. جایی که هر عامل بیرونی نیز بخواهد آن را تغییر دهد، بار دیگر میزان سرمایه سرانه موثر و سطح تولید سرانه موثر به آن بازخواهندگشت. سولو این نقطه تعادل را از طریق معادله زیر محاسبه میکند:
sf (k) = (n+g+ δ) k
در این معادله s همان نرخ پسانداز و (f (k مقدار تولید سرانه موثر است که موجب میشود تا (sf (k را همان نرخ پسانداز یا سرمایهگذاری سرانه موثر (واقعی) بنامیم. همچنین باید بیان داشت که در این معادله، δ نیز نرخ استهلاک سرمایه است. در واقع، این معادله به ما بیان میکند که مقدار تعادلی سرمایه سرانه موثر تابعی است از چهار متغیر نرخ پسانداز، نرخ رشد جمعیت، نرخ رشد تکنولوژی و نرخ استهلاک سرمایه. همچنین بیانگر آن است که برای نگهداشتن سطح سرمایه سرانه موثر در سطح تعادلی خودش، باید در تناسب با این سه نرخ کاهنده، سرمایهگذاری سرانه موثر (واقعی) خود را افزایش دهد. در واقع، در اینجا سولو ادعا میکند که سرمایهگذاری واقعی یا همین سرمایهگذاری سرانه موثر باید برابر با مقداری باشد که برای حفظ سرمایه سرانه موثر لازم است. یعنی سرمایهگذاری واقعی باید برابر با مقدار n+g+ δ) k) باشد.
سولو از این جهت ادعا میکند که نقطه تعادل بلندمدت ما آنجایی است که منحنی (sf (k یا همان سرمایهگذاری واقعی، خط سرمایهگذاری سربهسر یا یا همان n+g+ δ) k) را قطع میکند. به زعم مدل سولو، در این نقطه تعادلی است که میزان سرمایهگذاری واقعی تعادلی یا همان *k یافت میشود. همان مقدار سرمایهگذاری که دیگر مایل به تغییر نیست و اگر هر عامل برونزایی نیز آن را تغییر دهد، نیروهای شکلدهنده اقتصاد آن را به مقدار تعادلی خود بازمیگرداند. در این مدل بیان میشود که اگر مقدار سرمایهگذاری واقعی ما کمتر از این مقدار تعادلی باشد، سرمایهگذاری واقعی میل به افزایش دارد تا آن زمان که به این مقدار تعادلی برسد. همچنین، اگر مقدار سرمایهگذاری واقعی ما بیشتر از این مقدار تعادلی باشد، سرمایهگذاری واقعی ما میل به کاهش دارد تا آن زمان که دیگر بار به این مقدار تعادلی برسد.
در نهایت، بر اساس محاسباتی که پیرو مدل سولو صورت میگیرد، بیان میشود که مقدار تولید سرانه موثر و مقدار سرمایه سرانه موثر در نقطه تعادلی ثابت است؛ اما در این نقطه تعادلی مقدار تولید سرانه یا همان (Y/ L) با نرخ g یا همان نرخ رشد تکنولوژی افزایش مییابد. مضاف بر این، پیرو این مدل و در این نقطه تعادلی، میزان رشد سرمایه سرانه نیز برابر است با g و همچنین میزان رشد سرمایه کل نیز برابر است با g+n یا همان مجموع نرخ رشد جمعیت و نرخ رشد جمعیت.
اثر تغییر نرخ پسانداز در مدل سولو
در مدل سولو ما با یک نرخ بسیار مهم با نام نرخ پسانداز مواجهیم. این نرخ نیز برونزاست و توسط سیاستهای پولی و مالی میتوان آن را تغییر داد. پیرو این مساله ما به دنبال آن هستیم تا بدانیم با تغییر این نرخ در فضایی که مدل سولو برای ما تصور کرده است، چه اتفاقی رخ میدهد. مطابق این مدل، با افزایش این نرخ، منحنی (sf (k به یک سطح بالاتر منتقل میشود و در آن سطحی بالاتر خط سرمایهگذاری سربهسر یعنی n+g+ δ) k) را قطع میکند. به عبارتی دیگر، در این حالت، نقطه تعادلی ما به سطحی بالاتر رفته و مقدار *k و *y ما - به ترتیب مقدار سرمایه سرانه موثر تعادلی و مقدار تولید سرانه موثر تعادلی- به مقداری بالاتر منتقل میشود. بدیهی است که در مدل سولو نیز این امر ناگهانی رخ نمیدهد، بلکه مدت زمانی را برای رقم زدن پیشبینی خود نیاز دارد. حال آنچه در این بخش مساله ماست بررسی این نقطه است که با افزایش نرخ پسانداز و به دنبال آن این تغییر تدریجی در میزان *k و *y، چه تغییری در سطح دیگر متغیرها و از همه مهمتر میزان رشد اقتصادی روی خواهد داد.
بر اساس مدل و سولو و انجام محاسبات ریاضی پیرو این مدل به این نتایج خواهیم رسید. اول، مقدار نرخ پسانداز بهصورت ناگهانی و برونزا از یک سطح به سطح بالاتر تغییر پیدا میکند. دوم، موجودی سرمایه سرانه موثر به سطح بالاتری افزایش مییابد؛ اما «میزان نرخ رشد موجودی سرمایه» هرچند بهصورت ناگهانی افزایش خواهندیافت؛ اما در یک روند تدریجی به همان سطح سابق بازخواهد گشت. بهعبارتی دیگر، با وجود افزایش تدریجی میزان موجودی سرمایه به سطحی بالاتر، پس از مدتی میزان موجودی سرمایه تغییر نخواهد کرد. سوم، مقدار نرخ رشد تولید سرانه با تغییر نرخ پسانداز بهصورت ناگهانی افزایش خواهد یافت؛ اما بهصورت تدریجی بار دیگر به سطح سابق بازخواهد گشت. به عبارتی دیگر، هرچند در ابتدای امر و بهصورت تدریجی میزان رشد اقتصادی افزایش خواهد یافت؛ اما در نهایت به همان مقدار ثابت بازخواهدگشت. به عبارت کلی، باید بیان کرد که طبق مدل سولو با افزایش نرخ پسانداز بهصورت برونزا، میزان رشد اقتصادی در بلندمدت تغییر نخواهد کرد و به همان اندازه سابق یعنی g یا همان نرخ رشد سطح تکنولوژی باقی میماند. تنها تغییرات در کوتاهمدت خواهد بود و در بلندمدت تنها سطح تولید سرانه برای همیشه تغییر خواهد کرد. به بیانی عمومی، بنا به مدل رشد اقتصادی سولو، با افزایش نرخ پسانداز اقتصاد برای یک دوره کوتاه با رشد سریع اقتصاد مواجه میشود؛ اما در بلندمدت به همان سطح سابق خود بازمیگردد. همان چیزی که در ادبیات اقتصادی به آن گفته میشود که Level Effectداشته است؛ اما، GrowthEffect نداشته است.
البته پیرو این مدل، درخصوص افزایش نرخ پسانداز بر روی مصرف نمیتوان نظر قطعی داد. بر اساس مدل سولو، با افزایش نرخ پسانداز، سطح مصرف سرانه موثر کاهش پیدا میکند؛ اما با توجه به تاثیر آن بر افزایش مقدار تولید سرانه موثر، بدیهی است که باید در ادامه مصرف سرانه موثر افزایش یابد. حال اینکه در نهایت اثر کدامیک بزرگتر خواهد بود، نیاز به واکاوی بیشتری دارد. سولو در این واکاوی بیشتر از نرخ پساندازی صحبت میکند که بسیار پایین است و نه بسیار بالا است، بلکه در یک حد میانه بین دو این قرار دارد. نرخ پساندازی که پیرو آن، بیشترین فاصله میان منحنی f(k) یا همان تولید سرانه موثر و n+g+ δ) k) یا همان خط سرمایهگذاری سربهسر وجود دارد. به بیانی ریاضی، آنجایی قرار میگیرد که شیب منحنی و خط با همدیگر برابر میشوند. این نقطه همانجاست که حداکثر میزان مصرف در آن رخ میدهد و بالاترین سطح رفاه ایجاد میشود. در این نقطه مذکور، نرخ پسانداز و نرخ موجودی سرمایه سرانه موثر محاسبهشده را نرخهای قاعده طلایی مینامند و با نمادهای sGR و kGR نشان میدهند. بنابراین چه در نرخ پسانداز بالاتر از این نرخ پسانداز طلایی و چه در نرخهای پایینتر از آن، مقدار مصرف کمتر از سطح حداکثر رفاه جامعه خواهد بود.
پایان
ما در این یادداشت به واکاوی کلی مدل رشد اقتصادی سولو و بخشی از ادعاهای آن پرداختیم. کل ادعای مدل رشد اقتصادی سولو از این قرار است که در بلندمدت به یک سطحی از سرمایه سرانه موثر و تولید سرانه موثر دست پیدا میکنیم که دیگر تمایلی به تغییر نخواهند داشت. همان مقادیر که تعادلی نامیده میشوند و پس از دستیابی به این سطح، نرخ رشد تولید سرانه تنها با نرخ رشد تکنولوژی یا همان g برابر خواهد بود. بر این اساس، هر تغییر برونزایی مانند تغییر در نرخ پسانداز تنها میتواند تغییری کوتاهمدت روی نرخ رشد اقتصادی داشته باشد. زیرا، دربلندمدت باز به همان نرخ رشد تکنولوژی بازخواهیمگشت.در نتیجه، راه افزایش نرخ رشد اقتصادی در بلندمدت، افزایش سطح تکنولوژی است که به زعم سولو، نرخی برونزاست. اما ادعاهای مدل سولو تنها به این گزارهها محدود نمیشود. این مدل یک ادعای بزرگتر دیگری دارد مبنی بر همگرایی که پیرو آن و مطابق مدل خود قصد دارد تا نشان دهد که با پیگیری این مدل، در بلندمدت رشد اقتصادی و سطح درآمد سرانه تمام کشورهای فقیر و ثروتمند امروز در آینده با یکدیگر برابر خواهند شد. لکن، اینکه او چگونه این ادعا را اثبات میکند، موضوعی است که در مطلب بعدی به آن خواهیم پرداخت. لکن در همینجا باید بگوییم که این ادعا توسط مطالعات اقتصادسنجی صورتگرفته روی مشاهدات موجود قرار است مورد نقض قرار گیرد. همچنین بنا به مدل سولو یکسری نتایج دیگر نیز درخصوص اختلاف سطح سرمایه سرانه موثر موجود میان کشورهای ثروتمند و فقیر میتوان گرفت که با واقعیت اختلاف فاحش دارد. این مورد نیز از جمله نقدهای جدی به مدل اوست که در یادداشت بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در نهایت باید گفت، همانگونه که بیان کردیم، طبق این مدل، اثری از نقش زمین و منابع طبیعی و مسائل زیستمحیطی نیست. حال آنکه، مطالعات صورتگرفته توسط دیگران این موارد را نیز حائز اهمیت نشان میدهد و از این دریچه نقدی جدی به مدل رشد اقتصادی سولو وارد میکنند و این مساله نیز یکی دیگر مواردی خواهد بود که در نقد مدل سولو در یادداشت بعدی به آن خواهیم پرداخت. لکن، در مجموع میتوان این ادعا را نیز انجام داد که سولو با تمام نقصها و ایراداتش، یکی از ماندگارترین مدلهای اقتصادی برای توضیح پدیده رشد اقتصادی ارائه کرد و این مدل آنچنان روی مدلها بعدی اقتصاد تاثیر گذاشت که با تمام نقدهایشان بر مدل سولو، از چهارچوبی که این مدل چیده بود، خارج نشدند، بلکه تنها به تکمیل آن پرداختند. به بیانی دیگر، پس از سولو، هیچ انقلابی در مدلهای رشد اقتصادی صورت نگرفت و هر چه بود، نقد بود واصلاح! مانند هر شاهکاری که نقصهای خود را دارد.