ازاین‌‌‌رو در اغلب موارد حمایت دولت از فعالیت‌‌‌هایی که منافع بلندمدت به همراه دارد و از اهمیت ملی برخوردارند، ضروری است. همچنین تحقیقات نشان داده‌‌‌اند که بازارها همیشه قادر به ارزش‌‌‌گذاری مناسب اثرات جانبی نیستند. برای مثال، تحقیق و توسعه خاص یک صنعت ممکن است اثر مثبتی بر توسعه فناوری بسیاری از صنایع دیگر داشته باشد. در چنین شرایطی حمایت دولت از تحقیق و توسعه خاص یک حوزه و نه فقط پایه درست است. بنا بر نظریه فشار بزرگ، بازارها همیشه برای هماهنگی تصمیمات بزرگ و مرتبط به هم کافی نیستند. ازاین‌‌‌رو دولت‌‌‌ها می‌توانند نقش مهمی در هماهنگی تصمیمات مربوط به سرمایه‌گذاری تکمیلی ایفا کنند. این هم واقعیت دارد که بازارها اغلب در هماهنگی تصمیم‌‌‌های مربوط به سرمایه‌گذاری رقابتی ناموفق هستند.

این نوع از شکست هماهنگی به سرمایه‌گذاری‌‌‌های تکراری یا ظرفیت بیش از اندازه و همچنین کاهش قیمت کالاهای با عرضه بیش از حد می‌‌‌انجامد. عواقب سرمایه‌گذاری‌‌‌های تکراری همیشه به‌‌‌سرعت یا به‌‌‌راحتی قابل جبران نیست، برای مثال کارخانه‌‌‌های آهن به‌‌‌راحتی به کارخانه‌‌‌های تولید پارچه تبدیل نمی‌‌‌شوند. دولت می‌تواند نقش مهمی در جلوگیری از سرمایه‌گذاری تکراری مضاعف ایفا کند.سوابق سیاست صنعتی گزینشی در کشورهای صنعتی و در حال توسعه بسیار تحسین‌‌‌برانگیزتر از آن است که نئولیبرال‌‌‌ها اذعان می‌کنند.استفاده موفق از سیاست صنعتی گزینشی در کشورهای شرق آسیا مانند ژاپن، کره‌جنوبی و تایوان به‌‌‌خوبی شناخته شده‌‌‌اند (برای ژاپن، Johnson ۱۹۸۲؛ برای کره، Amsden ۱۹۸۹؛ برای تایوان، Wade ۱۹۹۰ را ببینید). دولت‌‌‌های این کشورها به منظور توسعه گروهی از صنایع داخلی از ترکیبی از اقدامات مداخله‌‌‌گر و مشوق‌‌‌های بازاری (به‌‌‌خصوص در رابطه با بازارهای صادراتی) استفاده کردند.

دولت‌‌‌ها همچنین برای نوسازی ساختار صنعتی و افزایش بهره‌‌‌وری دست به اقدامات گسترده‌‌‌ای زدند. این اقدامات شامل این موارد می‌‌‌شد: حفاظت از صنایع نوپا؛ یارانه صادرات و دیگر یارانه‌‌‌ها به کسب‌وکار؛ هدایت اعتبار (با اختصاص اعتبار یارانه‌‌‌ای به صنایع منتخب از طریق بانک‌های تحت کنترل دولت)؛ برنامه‌‌‌ریزی سرمایه‌گذاری ارشادی؛ تنظیم و هماهنگی سرمایه‌گذاری‌‌‌های صنعتی و حمایت‌‌‌های عمومی و گزینشی از تحقیق و توسعه و آموزش مهارت. صنایع خودرو، فولاد و الکترونیک در ژاپن و کره و صنایع مواد شیمیایی و الکترونیک در تایوان بدون سیاست صنعتی توسعه پیدا نمی‌‌‌کردند. علاوه بر این، موفقیت سیاست صنعتی گزینشی صرفا به کشورهای شرق آسیا محدود نمی‌شود. کشورهای در حال‌‌‌ توسعه دیگری نیز تجربیات موفقی در استفاده از سیاست صنعتی داشته‌‌‌اند.

صنعت هوایی برزیل یکی از بارزترین نمونه‌‌‌هاست. پس از جنگ جهانی دوم، تعدادی از کشورهای اروپایی به‌‌‌طور مشخص فرانسه، اتریش، نروژ و فنلاند به‌‌‌طور گسترده از سیاست صنعتی استفاده کردند. این کشورها از برنامه راهنمای سرمایه‌گذاری، کنترل دولت بر بخش مالی، بنگاه‌‌‌های دولتی، انواع اقدامات کنترل تجاری برای نوسازی صنایع خود و رقابت با کشورهایی مانند انگلیس و درنهایت پیشی گرفتن از آنها بهره بردند. در آخر باید اشاره کرد که سیاست‌‌‌های صنعتی به‌کار گرفته‌شده در شرق آسیا و اروپا هیچ‌گاه ضد بازار نبودند، بلکه برای کنترل گزینشی نیروهای بازار استفاده می‌‌‌شدند. کنترل نیروی‌‌‌های بازار با هدف افزایش توانایی شرکت‌های داخلی به منظور رقابت در بازارهای جهانی طراحی شده بود.

دلیل عمده شکست سیاست صنعتی گزینشی در بعضی کشورها مشکلات اجرایی است

سیاست‌‌‌های صنعتی در همه‌‌‌جا موفق نبودند. تقریبا در تمامی موارد شکست سیاست صنعتی، فقدان سازوکارهای مناسب پاسخگویی، نظارت و ارزیابی بخشی از مشکل هستند. عدم‌موفقیت زمانی رخ می‌دهد که دولت حمایت تجاری و یارانه را به بعضی از صنایع بدون ارزیابی عملکرد اختصاص دهد یا به عبارت دیگر حمایت‌‌‌های دولتی را به معیارهای عملکردی مشروط نکند. در چنین شرایطی سیاست‌‌‌های صنعتی گزینشی معمولا به بهبود عملکرد منتهی نمی‌‌‌شوند.

تجربه‌‌‌های موفق در به‌‌‌کارگیری سیاست صنعتی تا حد زیادی به تعهد دولت به نظارت و اهداف عملکردی بستگی دارد. برای مثال، شرکت‌های کره‌‌‌ای و ژاپنی باید اثبات می‌‌‌کردند که از حمایت دولت در جهت افزایش بهره‌‌‌وری و/ یا صادرات استفاده می‌کنند و اگر قادر به اثبات نبودند با قطع حمایت‌‌‌ها تنبیه می‌‌‌شدند.اهمیت کارکنان دولتی شایسته و متعهد در موفقیت برنامه‌‌‌های سیاست صنعتی یکی از دغدغه‌‌‌های مهم کشورهای در حال‌‌‌ توسعه است. شکی نیست که توانایی دولت در نظارت و انتظام بنگاه‌‌‌های تحت حمایت به توانمندی کارکنان دولت متکی است. بعضی تحلیلگران می‌‌‌گویند که این سطح از اقتدار و توانمندی دولت تنها زمانی ممکن است که دیکتاتورها در قدرت باشند. از همین رو تجارب کره و تایوان اغلب مورد استناد قرار می‌گیرد. هرچند تجربه مثبت استفاده از سیاست‌‌‌های صنعتی توسط بسیاری از کشورهای دموکراتیک نشان می‌دهد که دیکتاتوری پیش‌‌‌نیاز برخورداری از کارکنان دولتی شایسته و موفقیت سیاست صنعتی نیست.

ژاپن، فرانسه، اتریش، نروژ و فنلاند کشورهای دموکراتیکی هستند که به‌‌‌طور کارآمدی از سیاست صنعتی گزینشی استفاده کردند. بعضی تحلیلگران معتقدند که مقامات دولتی شایسته و صادق محصول تاریخ منحصربه‌‌‌فرد یک کشور هستند. اما این روایت همیشه درست نیست. بعضی کشورها کادری از کارکنان دولتی شایسته را از طریق اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اداری ایجاد کردند. برای مثال، پیش از جنگ جهانی دوم کارمندان دولت فرانسه بسیار محافظه‌‌‌کار و مخالف سیاست‌‌‌های مداخله‌‌‌گر بودند. اما پس از جنگ جهانی دوم دیدگاه دولت نسبت به این سیاست‌‌‌ها به‌‌‌شدت تغییر کرد. به عبارتی، اجرای سیاست‌‌‌های مداخله‌‌‌گر موجب تحول خدمات دولتی فرانسه شد. درحقیقت می‌توان گفت که بخش عمومی این کشور خیلی زود به یکی از پویاترین و پیشروترین‌‌‌ها در دنیا تبدیل شد. تلقی از کارکنان بخش دولتی کره تا دهه۵۰ شامل فساد بالا و ناشایستگی بود. این تحول هم پس از تغییر شالوده سیاست‌‌‌های اقتصادی، در زمان نسبتا کوتاهی به وقوع پیوست.