در گفتوگو با محمد رضا ساکت مطرح شد
تحلیل منفعت- هزینه در اقتصاد فوتبال
ورزش و بالاخص فوتبال که محبوبترین ورزش ایران و شاید جهان باشد، معمولا کمتر از نگاه خرد و کلان اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. رشد سرمایهگذاری دولتی در این بخش و عدم استقبال بخش خصوصی واقعی بیش از همه نشاندهنده فقدان انگیزههای لازم و تدوین قواعد بازی منصفانه در اقتصاد فوتبال است. کاهش کارآیی بازیکنان و عدم استقبال تماشاگران با وجود سرمایهگذارای روزافزون دولت در این بخش، زنگ خطر را برای تداوم فعالیتهای تیمهای موجود به صدا درآورده آن هم در شرایطی که بسیاری از رشتههای محبوب و مدال آور ورزشی از تامین حداقل نیازهای خود عاجز ماندهاند.
ورزش و بالاخص فوتبال که محبوبترین ورزش ایران و شاید جهان باشد، معمولا کمتر از نگاه خرد و کلان اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. رشد سرمایهگذاری دولتی در این بخش و عدم استقبال بخش خصوصی واقعی بیش از همه نشاندهنده فقدان انگیزههای لازم و تدوین قواعد بازی منصفانه در اقتصاد فوتبال است.
کاهش کارآیی بازیکنان و عدم استقبال تماشاگران با وجود سرمایهگذارای روزافزون دولت در این بخش، زنگ خطر را برای تداوم فعالیتهای تیمهای موجود به صدا درآورده آن هم در شرایطی که بسیاری از رشتههای محبوب و مدال آور ورزشی از تامین حداقل نیازهای خود عاجز ماندهاند. در گفتوگو با محمد رضا ساکت از مدیران اسبق یکی از موفقترین باشگاههای فوتبال کشور به تحلیل اقتصادی مهمترین رخدادهای فعلی فوتبال کشور پرداختیم.
اقتصاد فوتبال در شرایط فعلی را چگونه ارزیابی میکنید و مهمترین مانع فراروی ورود بخش خصوصی واقعی در این عرصه را کجا باید جستوجو کرد؟
نخستین چالش در فوتبال ایران این است که منابع درآمدی باشگاهها و حقوق قانونی باشگاهها به عنوان یک بنگاه تجاری توسط قانونگذاران و مبادی پرداختکننده شناخته نشده است و این حقوق پرداخت نمیشود. وقتی در اروپا، یوونتوس در صدر دریافت حق پخش تلویزیونی میباشد، به این معنا است که پخش تلویزیونی به عنوان یک حقوق رسمی تثبیتشده الزامی در آنجا به اجرا درآمده است و باشگاهها بخشی از هزینههایشان را از طریق پخش تلویزیونی تامین میکنند. یکی از مسائلی که الان فوتبال ما با آن درگیر است همین مساله حق پخش تلویزیونی است، تا دو سه سال پیش که اصلا چیزی پرداخت نمیشد تا اینکه تلاش سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال به این نتیجه رسید که صدا و سیما قانع شود و یک بخش حداقلی شاید رقمی حدود ۲۰ میلیارد تومان را به ما اختصاص دهد.
این ۲۰ میلیارد تومان چگونه تقسیم میشود؟
بنا به قانون و طبق اساسنامه سازمان لیگ، این سازمان متولی پیگیری حقوق مادی و معنوی فوتبال و باشگاهها است و به نمایندگی از باشگاهها مجاز به عقد قرارداد با مراکز تجاری با اسپانسرها و از جمله با صدا و سیما است، تا بتواند حقوق فوتبال را تامین کند. پس طبق قانون سازمان لیگ متولی پیگیری این حقوق است. از طرف دیگر کنفدراسیون فوتبال آسیا اعلام میکند که حقوق مادی و معنوی هر گونه محصولی با محتوای فوتبال متعلق به باشگاههای فوتبال، سازمان لیگ و فدراسیون است. این یک مساله بسیار مهم و الزامی است که فیفا و AFC به عنوان یک مانیفست اقتصادی فراروی همه باشگاهها قرار دادهاند. حقوق مادی و معنوی که در این راستا با تلاش زیاد دریافت میشود، طبق قوانین مصوب تقسیم میشود. مثلا در حق پخش تلویزیونی پنج درصد به سازمان لیگ، پنج درصد به هیات فوتبالی استانی که باشگاه در آنجا است و ۱۰ درصد به فدراسیون فوتبال تعلق میگیرد. ۸۰ درصد باقی میماند که از این رقم، ۴۰ درصد به صورت مساوی بین تمام باشگاهها تقسیم میشود، ۲۰ درصد به باشگاهی تعلق میگیرد که بیشترین پخش تلویزیونی را دارد و ۲۰ درصد هم براساس جایگاه تیم در جدول تقسیم میشود؛ یعنی
درواقع ۸۰ درصد این درآمد متعلق به باشگاهها است که براساس این فرمول تقسیم میشود؛ اما مشکل اساسی ما این است که برای باشگاههای ما حقوق کافی و لازمی که در همه دنیا تعریف شده است، وجود ندارد.
این فرمول را فیفا داده است؟
این یک فرمول داخلی است این جزو اساسنامه سازمان لیگ و مصوبه فدراسیون فوتبال است و درواقع خود باشگاهها این را مصوب کردند.
این تبعیض نیست؟ پرسپولیس و استقلال سهم بزرگی از تماشاگران را دارند و درواقع بیشتر مخاطبان تلویزیونی طرفداران این دو باشگاه هستند؟
به همین دلیل هم ۲۰ درصد برای آنها اختصاص داده شده است. ما معتقد هستیم که فوتبال یک مبارزه دوجانبه است؛ اگر شما تنها باشید که فوتبالی رخ نمیدهد. پس باید یک تیم مقابلی وجود داشته باشد که استقلال و پرسپولیس بتوانند با آنها مبارزه کنند به همین دلیل در این معادله نمیتوانیم نقش بقیه باشگاهها را نبینیم؛ اما برای اینکه حق این باشگاهها ضایع نشود، ۲۰ درصد بهطور خاص به باشگاههایی اختصاص داده شده است که بیشترین پخش تلویزیونی را دارند. البته به نظر من این فرمول اشتباهاتی هم دارد ولی به هر حال حق طبیعی استقلال و پرسپولیس است که نسبت به بقیه باشگاهها سهم بیشتری ببرند. این باشگاهها در دو بخش از این تقسیمبندیها حق پخش تلویزیونی میگیرند؛ یکبار در رتبهبندی جدول است که ۲۰ درصد را میبرند و یک ۲۰ درصد هم مربوط به بیشترین تعداد پخش بازیهایشان از تلویزیون است. از۴۰ درصدی هم که بهطور مساوی بین باشگاهها تقسیم میشود باز سهم میبرند. حدود نیمی از حق پخش تلویزیونی را این دو باشگاه دریافت میکنند.
در سال ۲۰۱۰، بوندس لیگای آلمان یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون یورو از مسابقات فوتبال آلمان درآمد داشته است، نزدیک به ۷۵۰ میلیون یورو آن فقط از حق پخش تلویزیونی بوده است، درآمد فروش بلیت هم عدد بسیار بزرگی در دنیا است. در ایران قیمت بلیت فوقالعاده پایین است، به خاطر اینکه امکاناتی هم به تماشاگران نمیدهیم. همچنین چون توانایی اقتصادی مردم پایین است، نمیتوانیم بیشتر از این قیمت بلیت را بالا ببریم. باشگاههای ما ورزشگاه اختصاصی ندارند، همچنین اگر هم داشته باشند، نهادهایی هستند که اجازه نمیدهند قیمت بلیت افزایش پیدا کند. روز مسابقه خیلی از امکاناتی را که در جاهای دیگر به مردم ارائه میشود نمیتوانیم اجرایی کنیم، چراکه در خارج از ایران خانوادهها هستند که به ورزشگاه میآیند. در ورزشگاههای اروپا، حتی سوئیتهایی ایجاد کردهاند که تمام امکانات یک منزل شخصی را دارد و خانوادهها سالانه برای تشویق تیمشان آنجا را اجاره میکنند و هر زمان که مسابقه برگزار میشود، میتوانند اوقات خوش و راحتی را بگذرانند. اجاره این سوئیتها سالانه حدود ۵۰ هزار یورو است که یک باشگاه با اجاره آنها درآمد قابلتوجهی کسب میکند. ما چنین چیزهایی
نداریم و به خاطر همین مسائل درآمد روز مسابقه ما رقم بسیار پایینی است. میانگین قیمت بلیت ما اصلا قابل مقایسه با لیگهای خارجی نیست، قیمت یک بلیت فوتبال در آنجا حدود ۴۰ یورو است، درحالی که قیمت بلیتهای ما به یک دلار هم نمیرسد.
این قیمتها به نظر شما چقدر کشش دارد؟ مثلا اگر بلیت ۲ هزار تومانی ۶ هزار تومان شود، در تقاضا برای آمدن به استادیوم اثر میگذارد؟
ببینید چون امکانات ما خوب نیست مطمئنا با چالشهایی روبهرو خواهیم شد.
یعنی تقاضا کم خواهد شد؟
حتما این تاثیر را خواهد داشت، چرا که ما نتوانستیم خدمات را افزایش دهیم. وقتی میگوییم خدمات در ورزشگاه منظور یک بسته خدماتی است که از منزل طرف آغاز میشود و تا زمانی که به منزل برمیگردد، ادامه دارد. این خدمات از تسهیل در خرید بلیت را شامل میشود تا راحتی درآمدن به ورزشگاه با مترو، اتوبوس، اتومبیل شخصی یا حتی هواپیما. اینکه تماشاگر فوتبال بتواند دسترسی راحت به پارکینگ داشته باشد و مسیر رسیدن به ورزشگاه ترافیک نداشته باشد، همه جزو این خدمات است. بعد از اینکه تماشاگر به ورزشگاه میآید، باید امکانات در حدی باشد که بتواند چند ساعتی را لذت ببرد. اینکه در حال حاضر نتوانستیم شرایطی فراهم کنیم که خانوادهها به ورزشگاه بیایند، سبب شده است که مردم نگاه تفریح خانوادگی به فوتبال نداشته باشند و این موضوع تاثیر زیادی بر میزان تماشاگر میگذارد.
درواقع آمدن به ورزشگاه در ایران یک تفریح مجردی است؟
دقیقا. تفریح مجردی خیلی در جامعه ما صورت خوبی ندارد، به ویژه کسانی که متاهل هستند در جایی که مجردها جمع شدهاند به سختی وارد میشوند. فرهنگ ما میگوید که آخر هفته باید به خانوادهها رسیدگی کرد و تعطیلات را به آنها اختصاص داد. ما هنوز شرایط لازم فیزیکی و فرهنگی را در ورزشگاهها فراهم نکردیم که ورزشگاه بتواند یک تفریح خانوادگی را تضمین کند. من اعتقاد دارم که تبدیل شدن استادیومها به یک تفریح خانوادگی میتواند میزان حضور مردم در ورزشگاهها را افزایش دهد.
بهتازگی یکسری کارها برای ارائه خدمات بیشتر انجام شده که یکی از آنها بلیت الکترونیک با رویکرد دسترسی آسان برای تهیه بلیت است. ولی در ماههای اخیر چهار گروه از سکوهای ورزشگاه آزادی که مختص همین بلیت الکترونیک است پر نمیشود. دلیل این را وقتی بررسی کردیم، دسترسی از طریق اینترنت به بلیت الکترونیک عامل آن بوده و باید این مساله را تقویت کنیم، چرا که قیمت بلیت تفاوت چندانی نکرده است.
یعنی کسانی که به قول معروف استادیوم برو هستند خیلی با اینترنت سروکار ندارند؟
امکان مالیاش را ندارند، یعنی توان اقتصادی تهیه یک اتصال دائمی در منزل را ندارند. عدهای روز اول میگفتند دلیل استقبال کمتر، گرانتر بودن بلیت اینترنتی است، اما من تحلیل اقتصادی کردم و به این نقطه رسیدم که دلیل اصلی آن برمیگردد به اینکه تماشاگر فوتبال برای خرید بلیت الکترونیک یک پیشنیاز به نام اینترنت لازم دارد که برخی از خانوادهها امکانش را ندارند. این موارد نشان میدهد که اقتصاد فوتبال با اقتصاد کشور رابطه نزدیکی دارد.
زمانی که جوان بودم و به استادیوم میرفتم، در مسیر بازگشت مقصد ۸۰ درصد اتوبوسها و مینیبوسها مرکز به پایین تهران بود. این درواقع تایید نظر شما است?
درست است و برای همین هم اعتقاد بر این است که قیمت بلیت را نباید بالا برد، چراکه بیشتر کسانی که به استادیوم میروند از طبقه متوسط رو به پایین جامعه هستند؛ البته همانطور که گفتم بخشی هم برمیگردد به اینکه شرایط ورود خانوادهها به استادیوم فراهم نیست. به همین دلیل کسانی که نگاه به یک فضای مطلوبتر و یک نگاه نیمه VIP را به ورزشگاهها دارند، ترجیح میدهند که روی کاناپه خانهشان فوتبال تماشا کنند تا اینکه روی سکوهای سنگی بنشینند. این یک آسیب در فوتبال ما است. همه آن هم مربوط به ورزشگاه نیست. باید یک بسته خدماتی فراهم کرد که از لحظهای که مخاطب اراده میکند بازی را ببیند تا وقتی که به خانه برمیگردد ، شامل شود. من درباره ورزشگاه سن سیرو مطالعه کردم، زمانی که برای یک دوره مطالعات ورزشی به دانشکده پلیتکنیک میلان رفتم تا در کارگاه آموزشی آنجا شرکت کنم، دقیقا یکی از وظایف ما این بود که برویم ورزشگاههای آن طرف را بررسی کنیم. روزی که اینتر یا آث میلان در سنسیرو مسابقهای دارند، تعداد زیادی از خطوط مترو و اتوبوسها به ورزشگاه سنسیرو ختم میشود و حتی خطوط ویژه برای خودروها ایجاد میکنند. وقتی وارد استادیوم میشوید
همه امکانات برای شما فراهم است، از قبل بلیت مسابقه را دارید و وقتی آنجا میرسید، همه امکانات تغذیه، استراحت و پارکینگ و شرایطی فراهم است تا تماشاگر هیچ دغدغهای برای رفتن به ورزشگاه نداشته باشد و میتواند ۱۰ دقیقه قبل از بازی وارد ورزشگاه شود و در صندلی خودش بنشیند. باید توجه داشته باشیم که تماشاگر یکی از مهمترین عواملی است که اقتصاد فوتبال را تحت تاثیر قرار میدهد. تماشاگر ما برای رسیدن به ورزشگاهها حداکثر زمان را نیاز دارد، ولی در کشورهای توسعه یافته این زمان به حداقل میرسد. امروزه عنصر زمان یک پارامتر تعیینکننده در برنامهریزی روزانه هر انسان است و این عنصر به ما میگوید که روزمان را چگونه بگذرانیم. وقتی زمان است که به ما میگوید روز خود را چگونه بگذران، مخاطب فوتبال ما محاسبه میکند که برای تماشای فوتبال باید حدود ۸ ساعت وقت روزانهاش را صرف کند و صرف این ۸ ساعت برای یک مسابقه بخش عمدهای از زمان یک فرد را برای مدیریت برنامههای روزانهاش تلف میکند و خود این موضوع یک عامل بازدارنده است. علاوهبر این باید نگران بلیت مسابقه، دسترسی به اتوبوس و مترو، ترافیک، فاصله ایستگاه مترو تا ورزشگاه، فاصله محل
پارکینگ تا ورزشگاه، اینکه اصلا جای پارک پیدا میکند یا نه، تهیه کردن بلیت و ایستادن در صف گیشهها باشد و همه اینها که تمام شد، دغدغه این را دارد که آیا جای مناسب برای نشستن دارد یا ندارد؟ یا اینکه اگر بین دو نیمه برای یک استراحت کوتاه محل نشستن خود را ترک کرد آیا جای او تضمین هست یا نه؟ همه اینها چالشهایی است که ورزشگاههای ما دچار آن هستند و به خاطر همین مسائل است که طرف ترجیح میدهد به جای تحمل این همه دردسر با خیال راحت در خانه بشیند و فوتبالش را تماشا کند.
مشکلاتی که گفتید همه درست است ولی اینها موضوع جدیدی نیست و سالهای سال است که فوتبال ما با این مسائل درگیر است، ولی به نظر میرسد در سالهای اخیر روند نزولی کاهش استقبال مردم تشدید شده است، دلیل این موضوع به نظر شما چیست؟
من اتفاقا معتقدم یک پارامتر جدید به زندگی مردم آمده و آن عنصر زمان است. در واقع مردم درگیریهای مختلفی در امور روزمره خود، تامین معاش، مسائل اداری و رسیدگی به خانوادههایشان دارند. آیا حجم رفتوآمدها و دید و بازدیدهای امروز ما نسبت به ۲ یا چهار سال قبل کم نشده است؟ من به همین استناد میکنم. چرا این اتفاق افتاده شاید خود شما چند سال پیش در هفته سه مرتبه امکان رفتن به خانه پدریتان را داشتید، ولی الان شاید هفتهای یک روز شده باشد. چه اتفاقی افتاده است؟ عنصر زمان برای شما ارزش بیشتری پیدا کرده؛ چرا که شما دغدغههای روزمرهتان بیشتر شده است. این درگیریها طبیعی است که وقت شما را اشغال میکند. بنابراین یک دلیل کاهش تماشاگران را این موضوع در نظر بگیرید، بخشی نیز به امکانات مربوط میشود، بخشی لذت بردن از مسابقه را شامل میشود، یک دلیل دیگر به اینکه مردم به دنبال تفریح خانوادگی هستند و استادیوم تفریح خانواده را تضمین نمیکند، مربوط میشود و حالا ممکن است بخشی هم مربوط به هزینههای مالی باشد. من به این بخش میپردازم که تایید حرف شما است که مقصد بازگشت مینیبوسها کدام مناطق شهر بودند. به نظر من امروز آمدن یک فرد به
ورزشگاه نزدیک ۳۰ هزار تومان هزینه دارد. حداقل۱۰ هزار تومان باید کرایه راه بدهد ۵ تا ۱۰ هزار تومان باید بلیت بخرد یک ساندویچ چند هزار تومانی بخرد. این رقم برای یک جوان که خیلی از آنها هم شاغل نیستند و هزینههای دیگری هم در زندگیشان دارند، رقم قابل توجهی است. البته کیفیت فنی بازیها هم پایین آمده است.
دقیقا همین نکته را میخواستم بگویم که الان از زاویه هزینههای اقتصادی به مساله نگاه کردیم، اما از منظر ورزشی هم میتوان به موضوع کاهش تماشاگران فوتبال نگاه کرد. آیا بازیها جذابیت سابق را ندارد؟
درست است. آن بحث اقتصادی مساله بود ولی از طرف دیگر عنصر کیفیت در فوتبال ما به دلایل گوناگون پایین آمده است. امروز وقتی طرف فوتبال لیگهای خارجی را با آن فیلمبرداری پیشرفته میبیند، ۱۳ دوربین که در استاندارد فیفا تعیین شده بازیهایشان را فیلمبرداری میکند. آنقدر جذابیت این فیلمبرداری بالا رفته است که این جذابیت در فوتبال میدانی تامین نمیشود.
درواقع به نظر شما مخاطب از فوتبال خوب دیدن اشباع شده است.
بله، آنقدر فیلمبرداری و قدرت تکنولوژی ارتقا پیدا کرده است و آنقدر فوتبال را زنده و مهیج و جالب و دقیق به بیننده تلویزیون نشان میدهد که دیگر برایشان لذتبخش نیست که در استادیومی بخواهند فوتبال تماشا کنند که با آن همه معضلات وارد شوند، وقتی که هم وارد میشوند نتوانند بازی را به صورت درست ببینند. چرا که نقطه دید تماشاگران ما نسبت به زمین بازی به هیچ وجه استاندارد نیست. اینها از یکسو و از سوی دیگر سطح فنی بازی نیز پایین است. دانش فنی مربیان ما باید ارتقا پیدا کند، آمادهسازی بدنی ورزشکاران باید ارتقا پیدا کند، سرعت فوتبال ما پایین است، تکنیک افول کرده است. ببینید تکنیک در فوتبال ما در حال افول است و این خیلی خطرناک است. در گذشته کسانی مثل حسن روشن، مجید نامجومطلق و مهدی مهدویکیا را داشتیم که تکنیک این بازیکنان لذتآفرین بود. امروزه فوتبال ما تکنیکش افول کرده و تاکتیکش هم خلاقیت را از بازیکن گرفته و بازیکن را به سمت یک فوتبال کلیشهای برده که لذت را از فوتبال گرفته است.
یعنی به نظر شما تاکتیکهای جدید تماشاگرپسندی بازیها را کم کرده است؟
بله، البته این به دانش مربیهای ما مربوط میشود. میخواهم این نکته را بگویم که چرا این مساله در فوتبال اروپا نیست مگر فوتبال در آنجا به سمت تاکتیکی شدن نرفته است. اما آنها خلاقیتهای فردی و تکنیکهای فردی را به اضافه تاکتیک در یک فرمول و در یک بسته میبینند و سیستم و تاکتیک تیمی را ایجاد میکنند و همه مولفهها را یکجا میبینند. به همین دلیل زیبایی، سرعت، عکسالعمل، تاکتیک و عوامل دیگر دست به دست هم داده فوتبالشان لذت بخش شود. اینکه فوتبال آنها در این جایگاه قرار دارد، به چند عامل بستگی دارد؛ اول دانش مربیان، دوم آمادهسازی تیم و سوم زندگی حرفهای ورزشکاران است. ما در جایی کار میکنیم که زندگی حرفهای ورزشکاران افول کرده است. سالهای گذشته امکانات و تکنولوژی پایینتر بود، اما زندگی حرفهای بچههای ورزشکار ما بالاتر بود و فوتبالیستهای ما سالمتر بودند.
ممکن است بیشتر به این موضوع بپردازید؟
ببینید ما معتقد هستیم یک ورزشکار باید تابع یک زندگی سالم حرفهای و یک زندگی سالم ورزشی باشد. درواقع طی ۱۰ تا ۱۵ سالی که فوتبال حرفهای را دنبال میکند، یکسری بایدها و نبایدها را در زندگی خودش تعریف کند که عملکرد او را در روز مسابقه پایین نیاورد. مسائل زندگی، مسائل زناشویی، تغذیه و استراحت عوامل مهمی هستند، ما اینها را نفی نمیکنیم و هر کسی باید داشته باشد، اما براساس فرمولهای ورزشی. امروز خواب ساعت ۱۱ شب برای خیلی از ورزشکارها حلقه مفقوده است، ساعت خواب به جای ۱۱ به سه بعد از نیمه شب تبدیل شده است. تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که تاثیر مثبت خواب شبانه با دو برابر خواب روزانه جبران نمیشود.
متولی تدوین این استانداردهایی که میفرمایید کجا است؟ باشگاهها هستند یا مربی یا فدراسیون؟
نکته مهم باور خود ورزشکار است.
یعنی یک مساله فردی است؟
فقط این نیست. اول خود ورزشکار است که باید باور کند برای اینکه یک فوتبالیست موفق بماند، باید این مسیر را طی کند. اگر مهدویکیا در ۳۵ سالگی فوتبال بازی میکرد یا علی دایی تا آن سن و سال فیکس تیم ملی بود مطمئنا این مسائل را رعایت کرده است. برای اینکه این محورها درون یک فرد جاری و ساری شود اول از همه باور، اعتقاد و التزام فردی بازیکن است. دوم الزامات حرفهای باشگاه در قالب قرارداد است. در قرارداد یک فوتبالیست اروپایی درج میشود که چه جاهایی نباید برود چه چیزهایی را نباید بخورد و ابزارهای نظارتی هم دارد که اگر رعایت نکند، جریمه یا اخراج میشود.
یعنی به نظر شما دلیلش این است که باشگاهها قدرت لازم را روی بازیکن ندارند؟
بله و در قراردادها نیز این الزامات درج نمیشود. بحث سوم خود مربیان هستند که ملاحظه میکنند و قاطعیت را در برخورد و الزامات ندارند. من حتی در دوران مدیریتی خودم با یک چالش روبهرو بودم که بازیکن میخواهد از اردو فرار کند و بودنش در باشگاه را فقط به دو ساعت تمرین روزانه محدود میکند. درحالی که فوتبال حرفهای، یعنی بازیکن تمام وقت در اختیار باشگاه باشد. یکی از مواردی که روی آن تاکید میکردیم همین تمام وقت بودن بازیکن بود و لوکا بوناچیچ و آقای قلعه نویی هم روی این مساله پافشاری داشتند. مثلا خود ما در سپاهان دو زمین تمرین داشتیم که یکی در ۴۰ کیلومتری اصفهان و دیگری داخل شهر اصفهان بود. این مربیان اصرار داشتند که ما تمرینها را به خارج شهر ببریم که بچهها از صبح تمرین کنند، ظهر نهار بخورند و استراحت کنند و بعدازظهر دوباره تمرین کنند که کاملا آماده باشند. نبودن این محورها تمرکز را از بازیکن میگیرد، چون وقتی شما یک الگوی سالم و پاک زندگی نداشته باشید حتما تمرکزتان به هم میخورد، وقتی یک الگوی صحیح تغذیه نداشته باشید حتما کیفیت بازیتان پایین میآید، وقتی یک برنامه منظم استراحت بعد از تمرین نداشته باشید و یک
برنامه ریکاوری مناسب بعد از مسابقه نداشته باشید نمیتوانید فوتبالیست آمادهای باشید. خود همین ریکاوری خیلی مهم و سختتر از تمرین و مسابقه است، چون وقتی مسابقه تمام میشود بازیکن در اختیار خودش است و تازه آنجا باید حرفهای عمل کند. وقتی این عوامل رعایت نشود تاثیر خودش را میگذارد. به نظر من نسل قبلی ما بیشتر به این مسائل توجه میکردند. امروز نمیگویم ورزشکارهای ما کسانی نیستند که این مسائل را رعایت کنند، ولی سطح آن فوقالعاده پایین آمده و دیگر به عنوان یک تعصب فردی و کار فردی به آن توجه نمیشود و متاسفانه همه فضا را نگرشهای مالی پر کرده است. اکنون از بازیکن بازخواست مناسبی صورت نمیگیرد و نظارت لازم برای او اعمال نمیشود، در قراردادهایشان این الزامات ذکر نمیشود و نظارت حتی بر تغذیه، خواب، استراحت و مسائل شخصی آنها وجود ندارد. خود بازیکنان نیز متاسفانه از این موضوع غافل هستند و لذتهای مقطعی آنها را به سمتی میبرد که به یک زندگی سالم ورزشی و یک زندگی حرفهای کمتر توجه کنند. زندگی حرفهای پارامترهایی دارد که حتما برای اجرای آن خود فرد، باشگاه و الزاماتش و مربی باید دخیل باشند، البته فدراسیون و سازمان لیگ
اقداماتی در راستای ترویج مسائل اخلاقی میکند، اما در جزئیاتش نمیتواند وارد شود. بازیکن در اختیار باشگاه است ولی اینکه منشور اخلاقی پیش آمد به خاطر این بود که سازمان لیگ و فدراسیون هم در بعضی مباحث احساس مسوولیت میکرد و به نظر من اقدام خوبی است.
این منشور اخلاقی چقدر ضمانت اجرا داشته است؟ آیا موثر بوده است؟
بالاخره ضمانت اجرایی داشت و نمیتوان گفت بیتاثیر بوده است، اما همانطور که اشاره کردم رعایت این مسائل یکسری اقدامات همه جانبه را میطلبد و یک ضلعی نیست که بتوان با منشور اخلاقی همه این موارد را سازماندهی کرد. خود باور و فرهنگ رفتاری بازیکن، الزامات باشگاه و مربی مطرح است و بازیکن باید بپذیرد که اخلاق حرفهای به او میگوید که باید در همه حال بپذیری که مثل یک سرباز در خدمت باشگاه باشی. من مثالی بزنم که شاید جالب باشد. من بازیکنی دیدم که با دمپایی ابری لاانگشتی به محل تمرین میآمد و در سطح شهر تردد میکرد. به من بفرمایید که سرمایه اصلی یک فوتبالیست کجا است؟ مغز اوست یا پایش؟ من به این بازیکن گفتم اگر در این مسیر پایت روی یک تکه شیشه شکسته رفت و پایت آسیب دید، این مساله علاوهبر خود تو به تیم من آسیب میزند، باید پایت را بخیه بزنی و حداقل دو هفته بازی نمیکنی و بعد از آن هم طول میکشد تا بدنت آماده شود. اگر چنین اتفاقهایی در اروپا بیفتد حتما بازیکن جریمه میشود و اگر به این دلیل در جلسه تمرین حاضر نشود حتما جریمه سنگینتری خواهد شد. در اینگونه مسائل همان باور بازیکن مطرح است که باید برای سلامت خود کفش مناسب
بپوشد، چرا که پای او ابزار کارش است، چگونه پای خود را در معرض هر خطری قرار میدهد، این مغایر زندگی حرفهای است. اینجاست که میگوییم فوتبالیست اروپایی زندگی حرفهای دارد، چون اخلاق حرفهای دارد. اینها تازه برخی از جزئیات است. مساله تغذیه مناسب یکی دیگر از مسائل خیلی مهم است. در فوتبال ما گرایش بازیکنها به فست فود چیزی در حد فاجعه است، من این مساله را آسیبشناسی کردهام. نقش سبزیجات و میوهجات در رژیم غذایی بازیکنان ما خیلی کم است و این با وجود دکتر تغذیه و پزشک است. پس اگر افول تماشاگر را مشاهده میکنیم مربوط به مسائل اقتصادی، خدماتی و کیفیتهای فنی فوتبال است. نکته دیگری هم هست و اینکه تماشاگر ما امروز با استفاده از تکنولوژی روز از فوتبالی که از طریق رسانههای تلویزیونی و دیجیتالی برایش پخش میشود لذت بیشتری میبرد و این لذت کمک میکند که کمتر به فضاهایی مثل استادیوم وارد شود.
برگردیم به مسائل اقتصادی. واقعیتی که دیده میشود این است که بازیکنها هم از لحاظ کیفی افت کردند هم از نظر اخلاقی و هم اینکه استادیومهای ما کمتر میزبان تماشاگران هستند. یک بعد دیگر این است که منابع مالی به ویژه منابع مالی دولت بیشتر از گذشته به فوتبال تزریق میشود یعنی پول بیشتری میآید اما نتیجه کمتری گرفته میشود. این مساله را چطور ارزیابی میکنید؟
ببینید، من فکر میکنم فوتبال و اقتصاد ما را نباید از هم جدا کرد. باید بپذیریم که ساز و کارهای عمده کشور ما همچنان دولتی است و ما برای اقتصاد خصوصی در ورزش کار جدی و اساسی انجام ندادیم. همانطور که امروز سرمایهگذار بخش خصوصی صنعت با چالشهای زیادی روبهرو است، فوتبال خصوصی هم درگیر این مسائل است. خود شما در گزارشهای روزنامهتان دغدغهها را میگویید و به ملزماتی که یک بخش تولیدی برای اینکه بتواند یک اشتغالزایی قدرتمند داشته باشد، اشاره میکنید. میبینید با اینکه تاکید مقامات ارشد مملکتی مساله اقتصاد مقاومتی و تکیه بر ظرفیتهای داخلی است وضعیت اقتصادی چندان تغییر نکرده است. وقتی میگوییم سال تولید ملی است که باید اجازه دهیم ظرفیتهای تولید ملی با کمک مردم بالا برود. این نگاهها وجود دارد اما اینکه چقدر توانستهایم در اقتصاد این مساله را عملیاتی کنیم بهتبع در ورزش خیلی وضعیت بدتر از اقتصاد است. واقعیت این است که امروز در ایجاد باشگاههای خصوصی در کشور با نگاه تجاری به هیچ وجه مسیر موفقی را نمیتوانیم داشته باشیم و هیچکس با نگاه تجاری نمیتواند بیاید و در ورزش خصوصی سرمایهگذاری کند
چرا که هیچ برگشت سرمایهای متصور نیست.
ببینید از لحاظ کلی برای سرمایهگذاری در ورزش سه هدف اصلی وجود دارد یکی نگاه تبلیغاتی و استفاده از ظرفیت تبلیغاتی است؛ درواقع برندسازی و استفاده از ورزش در کسب محبوبیت اجتماعی برای آن برند. دوم بحث درآمدهای مستقیم از فوتبال است که ما باشگاههای این چنینی نداریم. بخش سوم مسوولیتهای فرهنگی و اجتماعی است. همه تیمها در ورودشان نگاه به بعد اول که تبلیغات است را دارند، بعضی هر سه هدف را در نظر دارند و بعضی هم نه.
میتوانید باشگاهها را بر اساس همین سه محور دستهبندی کنید و مثال هم بزنید.
تعدادی از باشگاهها محصولاتشان مشتری عام دارد، مثل سس، سینک ظرفشویی، باتری و باشگاههای آن هم میبینید که مهرام، صبا باتری و استیل آذین هستند. این تیمها تلاش میکنند با حضورشان در عرصه ورزش هم حمایتی از ورزش داشته باشند هم از این طریق تبدیل به یک برند مشهور شوند و در کنار آن محبوبیت و مقبولیت اجتماعی به دست آورند تا از این طریق فروش خود را بالا ببرند و محصولاتشان سهم بیشتری در سبد هزینههای مردم پیدا کند.
به نظر شما برای این گروه توجیه اقتصادی دارد؟ آیا سرمایهای که برای راهاندازی یک باشگاه فوتبال لازم است از این طریق برمیگردد و سوددهی دارد؟
به نظر من تعدادی از آنها به هدفی که میخواستهاند رسیدهاند، مهرام در این میان خیلی موفق بوده است. چون 10 سال پیش از این مهرام با دعوت من به اصفهان آمد، ما یک تورنمنت به نام نقش جهان برگزار میکردیم و آن سال به مهرام گفتیم که هزینه کند و اسم جام را مهرام گذاشتیم. بعد تیم بسکتبال تشکیل دادند بیلبوردهایی که در تهران زده بودند یک حلقه بسکتبال بود و یک بسکتبالیست توپ را در حلقه میانداخت و نوشته بود مهرام بر بام آسیا، اینگونه تبلیغات خیلی تاثیر دارد.
پس به نظر شما اینها به عنوان یک بخش خصوصی و با هدف سودآوری اقتصادی موفق بودند؟
نه تنها برندشان مشهور شده است بلکه به محبوبیت نیز رسیدهاند. پارامترهایی که از نظر اجتماعی در تحلیل جامعهشناسی وجود دارد به ترتیب معروفیت، مشهوریت، محبوبیت و مقبولیت است. این بخشی از باشگاهها بودهاند که با این نگاه سرمایهگذاری کردهاند در دنیا هم فیات و بنز و شرکتهایی که موادغذایی دارند وارد این عرصه میشوند. مثلا کاوازاکی ژاپن تولیدکننده دستمال کاغذی بودهاست اما تیم ورزشی هم دارد. بخشی از کسانی که سرمایهگذاری میکنند با این نگاه میآیند که از خود فوتبال به عنوان یک صنعت درآمد مستقلی کسب کنند. جذب استعداد، پرورش استعدادها و تبدیل آنها به یک بازیکن بزرگ و فروختن آنها و کسب درآمد.
به نوعی به بازیکن به عنوان یک سرمایه انسانی نگاه میکنند.
بله بعضی باشگاهها مثل آژاکس که بزرگترین آنها است از این روش کسب درآمد میکنند. در ایران سپاهان نوین را تجربه کردم. من مبتکر تیمهای «ب» در ایران هستم و از طریق همین بازیکنان درآمدهای خوبی هم داشتیم. بعضی با این نگاه میآیند که از صنعت فوتبال، از
بلیت فروشی گرفته تا هوادار، فروش البسه، امکانات روز مسابقه، برگزاری کنسرت، سیرک، جشن، از طریق پخش تلویزیونی و از فروش و ترانسفر بازیکن درآمد کسب کنند. این باشگاهها هم یک کار تجاری را پیگیری میکنند که در ایران کمتر چنین باشگاههایی را میبینیم.
در ایران غیر از سپاهان نوینی که اشاره کردید قبلا راهآهن یا بانک ملی معروف به بازیکنسازی بودند، آیا این تیمها از این زاویه درآمدی داشتند؟
نمیتوانیم بگوییم صد در صد توجیه اقتصادی داشتند ولی به هر حال بخش عمدهای از هزینههایشان را تامین میکردند. چون بعضی از اینها تنها یک هدف نگاهشان نبوده است ما گفتیم با سه رویکرد در ورزش سرمایهگذاری میشود بعضی از اینها هدفهای دوگانه داشتند و بعضی سهگانه و بعضی تنها یک هدف را دنبال میکردند. باشگاههایی هم هستند که محصولاتشان اصلا نیاز به تبلیغات ندارند و مردم بهطور عادی برای محصولاتشان در صف هستند مثل فولاد، ذوبآهن و مس کرمان؛ اینها براساس مسوولیتهای فرهنگی و اجتماعی در فوتبال سرمایهگذاری میکنند چراکه کمپانیهای بزرگ صنعتی در دنیا سوای اینکه مسوولیتهای اشتغالزایی و اقتصادی دارند معمولا سعی میکنند در حوزههای دیگر هم خدماتی را به جامعه خود ارائه دهند. بخشی از این اقدامات ممکن است به دنبال محبوبیت اجتماعی باشد، بخشی ممکن است بخواهند مشکلات محیطی و فضایی که آنجا هستند را مرتفع کنند و همچنین خودشان را به عنوان یک برند محبوب معرفی کنند. علاوهبر تاسیس باشگاه فوتبال، مدرسه و درمانگاه میسازند، همایش پیادهروی برگزار میکنند و به مردم جایزه میدهند.
اینها نگاه فرهنگی و اجتماعی دارند یعنی یک رسالتی به دوششان گذاشته شده است. حتما مسوولان استانداری کرمان به مس کرمان تاکید میکنند که باید تیمداری کنید چون حکومت معتقد است که اوقات فراغت مردم باید پر شود، باید فضای سالمی برای ورزش کردن و سالمسازی جامعه به وجود بیاید، باید با اعتیاد و تنپروری مبارزه کنیم.
برای همین ایجاد باشگاهها و تیمهایی که قهرمانانی را به عنوان الگو به جامعه معرفی کنند، ضرورت دارد، این قهرمان هزینه دارد، این هزینه را چه کسی باید بپردازد که این قهرمان تبدیل به یک اسطوره شود تا الگوی جوانان دیگر شود.
این هزینهها باید از کجا تامین شود تا در آن شهری که مشکلات مواد مخدر، محیط زیست و بیکاری وجود دارد و اوقات فراغت جوانان پر نمیشود، روح ورزش دمیده شود. چگونه میتوان این کار را کرد یکی از روشها همین است که این صنایع با حمایت دولت با نگاه به مسائل فرهنگی و اجتماعی وارد ورزش شوند. البته وقتی میآیند تشکیلات را با این نگاه سرمایهگذاری و برپا میکنند در همینجا متوقف نمیشوند و باید به این سمت بروند که آن صنعت مثل یک مادر به این بچه که همان باشگاه ورزشی است شیر ندهد و در مقطعی این شیر قطع شود، باید در مقطعی باشگاه را به سمت خودکفایی ببرند. البته به نظر من با توجه به شرایطی که در ایران داریم خودکفایی مطلق امکان ندارد. ما نمیتوانیم یوونتوس و منچستر شویم چون قوانین حمایتی را نداریم.
یعنی سیاستگذاری که در زمینه تشکیل باشگاههایی مثل مس کرمان، فولاد و... میشود که وارد عرصه کشور شوند از سطح کلان کشور ابلاغ میشود؟
بله همینطور بوده است نگاه اولیه فرهنگی و اجتماعی بوده است، ولی همان کارخانههایی که آمدند و اسپانسر شدند و باشگاه را زیر پوشش گرفتند تاکید دارند که باشگاه به سمت خودکفایی برود زمین برایش درست میکنند که خودکفا شود به سمتی برود که درآمدزایی داشته باشد. درواقع میخواهند که باشگاه، استعدادیابی کند و بازیکن را پرورش بدهد و به نقطه قابل قبول برای فروش برساند.
یعنی یک سوبسید محدودی قرار است به این عرصه داده شود و بعدا این سوبسید قطع شود.
قاعدهاش این است ولی ما چون الان شرایطش را نداریم پس این نگاه وجود ندارد.
از این سه طبقهبندی که فرمودید اگر بخواهیم تعداد باشگاهها در هر گروه را طبقهبندی کنیم، فکر میکنم بخش سومی به دو تای اولی میچربد؟
با نگاه و منظر اجتماعی بله اما اگر از لحاظ صنعت و اقتصاد فوتبال حرفهای بخواهیم نگاه کنیم دو دیدگاه اول و دوم نیز مطرح است.
منظور من این بود که اگر به واقعیت فوتبال در ایران نگاه کنیم اگر صد واحد سرمایهگذاری در فوتبال وارد شده باشند آیا ۸۰ واحد آن جزو گروه سوم هستند؟
بله در فوتبال ما تیمهایی که با این دیدگاه وارد عرصه فوتبال شدند تعدادشان بیشتر است، اما به علت آنکه گفتم در حال حاضر امکان یک خودکفایی کامل را نداریم این است که ما قوانین حمایتی برای باشگاههایمان که بتواند حقوق آنها را در اختیارشان قرار دهیم، نداریم.
متولی این تصویب قانون کیست؟ مجلس است فدراسیون است وزارت ورزش و جوانان است؟
الان دو سال است که برنامه جامع خصوصیسازی باشگاهها در کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است. ما هم نظرمان را دادهایم.
به صورت لایحه است یا طرح؟
طرحی است که نمایندگان تهیه کردند. البته پیشنویس اولیه را وزارت ورزش داده است، ولی نمایندگان متولی آن هستند ولی این تصویب نشده است. در این طرح تمام ابعادی که میتواند یک باشگاه را به خودکفایی برساند دیده شده است. مثلا آورده شده که اگر باشگاهی بازیکن تربیت کرد و به تیم ملی تحویل داد وزارت ورزش موظف است به این باشگاه مبلغی به عنوان تشویقی پرداخت کند. در آن حق پخش تلویزیونی، معافیتهای مالیاتی، وامهای بلندمدت کمبهره و تحویل زمین به باشگاهها به صورت رایگان یا با قیمت حداقلی برای ایجاد فضای ورزشی دیده شده است.
بسته کاملی است و در آن همچنین به بحث تامین اجتماعی و سربازی ورزشکار، کپی رایت و انحصار برند اشاره شده است. چالش درآمدزایی و اقتصادی شدن فوتبال ما همینها است. ما قوانین حمایتی جامعی را برای حمایت از فوتبالمان نداریم. حداقلهایی را در چند سال گذشته مثل تبلیغات محیطی و حق پخش تلویزیونی ایجاد کردیم ولی اینها کافی نیست. سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال حق پخش تلویزیونی امسال را به سازمان صدا و سیما ۱۶۰ میلیارد تومان اعلام
کرده است.
مبنای قیمتگذاری حق پخش تلویزیونی چیست؟
رقمی را حدودا محاسبه و برآورد کردهاند. اگر میخواستند براساس معیارهای صدا و سیما و درصدهایی که در پخش تلویزیونی و آگهیها دارند محاسبه شود رقم آن خیلی بیشتر میشد. برآورد اولیه ۳۲۰ میلیارد تومان بود، اما مجموعه فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ به این نتیجه رسیدند که در این مقطع با وجود تعداد مسابقاتی که وجود دارد عدد ۱۶۰ میلیارد تومان مناسب است. این رقم مربوط به کل لیگ برتر و لیگ دسته اول است.
چقدر از این رقم محقق شده است؟
این پیشنهاد برای سال آینده است. چون الان قضیه به چالشی برخورد کرده است، چون از آن طرف فدراسیون و آقای کفاشیان اعلام کردند که اگر این حق پخش داده نشود اجازه پخش بازیها از طریق صدا و سیما را نمیدهند. صدا و سیما هم هنوز موضوع را نهایی نکرده است، البته این موضوع به کمیسیون فرهنگی
مجلس رفته است. جالب است که فدراسیون و سازمان لیگ این نامه و درخواست را قبل از تصویب بودجه صدا و سیما به آنها داده است، چرا که سالهای قبل صدا و سیما همیشه اعلام میکرد که شما دیر به ما گفتید و بودجه نداریم این بار حدود ۴ ماه قبل از اینکه بودجه تصویب شود مکاتبات مختلفی با رئیس سازمان صدا و سیما، رئیس مجلس و کمیسیون فرهنگی انجام شده و چندین بار هم هشدار داده شده است که اگر میخواهیم فوتبال داشته باشیم و اگر میخواهیم این وضعیت را نداشته باشیم، اگر نمیخواهیم فرار بازیکن به کشورهای عربی داشته باشیم باید به این مسائل رسیدگی شود.
اگر چه سطح فنی فوتبال ما پایین آمده اما فوتبال ما به هیچ وجه با کشورهای عربی قابل مقایسه نیست، ولی چرا بازیکن به قطر و کویت میرود، برای اینکه باشگاه ما توان پرداخت حقوق بازیکنانشان را ندارند. اینکه من گفتم ما نگران بحث اقتصاد فوتبال هستیم و اینکه فوتبال در همه دنیا یک صنعت درآمدزا است دلیلش آن است که قوانین درآمدزایی مشخص شده، بستر برگشت حقوق باشگاهها فراهم شده، مالکیت باشگاهها بر حقوق مادی و معنویشان نسبت به فوتبال به رسمیت شناخته شده است. ولی اینجا ما خیلی مشکلات داریم که مجلس، وزارت ورزش و خود فدراسیون و سازمان لیگ باید بهطور جدی روی آنها کار کنند و به این سمت بروند که این قانون را مصوب کنند.
این محدودیتهای اقتصادی تا چه حد بر سطح کیفیت بازیکنان تاثیر گذاشته است؟
مهدویکیا، باقری و علی دایی در ایران زمانی در ایران پرورش پیدا کردند و به لیگهای اروپایی جذب شدند، ولی الان ما رفتیم زیر ذرهبین گذاشتیم که فلانی مادرش یکسال در ایران زندگی کرده است، پس او را به تیم ملی دعوت کنیم.
آقای ساکت قیمتهایی که برای بازیکنان در ایران گذاشته میشود چقدر واقعی است؟ یعنی این بازیکن اگر به لیگهای خارج برود، آیا معادل این رقمها میتواند دریافت کند؟
قیمتهای خارج خیلی بالاتر است ولی قیمتهایی که ما میگذاریم نیز کم نیست. ما قیمتگذاریهای مان را به خارجیها نزدیک کردهایم، ولی کیفیت بهکارگیری از بازیکن را همانطور که اشاره کردم مدنظر قرار ندادهایم. یعنی بازیکن زندگی حرفهای ندارد و مربی هم دانش کامل ندارد، همه اینها دست به دست هم داده است تا فوتبال ما پیشرفتی نداشته باشد و فقط به بازیکن پول زیادی میدهیم. قراردادهای ما فاجعه است تلاش ما این بود که تمام قراردادها را شرطی کنیم، طوری که دروازهبان یک پنالتی گرفت پول بگیرد، اگر گل نخورد پول بگیرد و اگر تیم برد پول بگیرد. حالا طرف یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان قرارداد میبندد ۸۰۰ میلیون را اول میگیرد. در رفتارهای پرداختی و نحوه مدیریت مالی خیلی اشتباه داریم.
به نظر شما مدیر یک باشگاه ورزشی باید وجهه مدیریتی داشته باشد یا وجهه ورزشی؟ آیا حتما برای مدیر یک باشگاه فوتبال شدن سابقه ورزشی لازم است؟
این مساله شاید قیاس معالفارق باشد. چون الزاما هر ورزشکار خوبی مدیر خوبی نیست یا اینکه بگوییم هر مدیر خوبی باید ورزشکار خوبی بوده باشد اشتباه است. ما میگوییم مدیریت یک علم است که از دل ورزش استخراج نشده است، مدیریت علمی است که باید به آن مجهز باشید اما در دل این مدیریت ورزش قرار دارد که آگاهی به ورزش و داشتن ساز و کارهای آن الزامی است. همانطور که گفتم نباید قرارداد اشتباه عقد کند، بازیکنی که ۸۰۰ میلیون تومان گرفته از فردا میرود در خانه و استراحت میکند، چون قرارداد عملکردی نیست و این ناشی از عدم آگاهی یک مدیر است که قرارداد این چنینی میبندد. باید قراردادها عملکردی و کارکردی عقد شود. در اروپا تعداد جلساتی که بازیکن در تمرین حضور پیدا میکند مهم است و بر اساس آن حقوق به بازیکن میدهند. اینها چیزهای پیچیدهای نیست. اینکه مدیر یک باشگاه علاوهبر اینکه یک مدیر قوی هست در گذشته یک ورزشکار خوب هم بوده، یک مزیت بزرگ به حساب میآید، اما اینکه بگوییم طرف چون ورزشکار نبوده پس مدیر خوبی نیست یا اینکه چون طرف ورزشکار بزرگی بوده حتما مدیر خوبی خواهد بود، اشتباه است. مدیر ورزشی حتما باید آگاهیهای ورزشی
داشته باشد.
ارسال نظر