پیامدهای ناخواسته بحران اوکراین
اینک زمان دوری از تعصب است. امور باید عقلایی پیش رود
نویسنده: مایکل مِیِیر منبع: پراجکت سندیکیت مترجم: مجید اعزازی هم اینک که روسیه شبه جزیره کریمه را اشغال کرده، بازار انتقاد و سرزنش داغ شده است. منتقدان میگویند، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا اجازه داده است تا به «خط قرمز» دیگری خدشه وارد شود. در هرجایی، گفتوگوهای غیرمسوولانهای درباره «جنگ سرد جدید» و «هزینه»ای که مهاجمان روسیه باید بپردازند، شنیده میشود. در این فضای پر از اظهار نظر اما، بازخوانی دو رویداد تاریخی خالی از لطف نیست.
25 سال پیش در همین ماه میلادی، میلکوس نِمِت نخست وزیر مجارستان در جستوجوی حمایت میخائیل گورباچف رئیس جماهیر شوروی به مسکو سفر کرد. نمت که به دشواری 40 سال سن داشت، تنها چهارماه پیش از این سفر توسط حزب کارگران سوسیالیست مجارستان به نخست وزیری منصوب شده بود. او که یک تکنوکرات جوان بیتجربه به نظر میرسید، مسوول اصلاح اقتصاد رنجور مجارستان بود. انتظار میرفت او در این ماموریت شکست بخورد و پس از آن، او و «اصلاحاتش» احتمالا مقصر مشکلات این کشور قلمداد شوند.
با وجود این، نمت دارای هر ویژگی منفی به جز بیتجربگی بود. او یک هدف پنهانی داشت: خروج مجارستان از بلوک شوروی و هدایت آن به سوی غرب. سلاح انتخابی او دموکراسی بود. طی چند ماه، او برگزاری اولین انتخابات آزاد مجارستان را برنامهریزی کرد. در آن زمان، از او سوال کردم اگر کمونیستها بازنده انتخابات بشوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نمت پاسخ داد: «سرعت ما کاسته خواهد شد، مثل آنچه در هر دموکراسی متمدن دیگری اتفاق میافتد.»
در اروپای شرقی کمونیست، این پاسخ به معنی «ارتداد» بود. گورباچف که برنامههای این جوان مجارستانی را شنید، به شدت عصبانی شد. او در حالی که بزاق از دهانش به بیرون پرت میشد، گفت: رهبری کمونیست در مجارستان، چیزی نبود که فقط مردم درباره آن تصمیم بگیرند. یک انتخابات کامل، آزاد و منصفانه؟ چنین انتخاباتی، به نمونهای وحشتناک برای سایر کشورهای عضو بلوک شوروی تبدیل خواهد شد. در این لحظات، نمت اصلاحات خود را در حال شکست و آینده خود را نامشخص میدید. گورباچف ناگهان به سخنرانی خود پایان داد و فقط گفت: این شما هستید که باید در این مورد تصمیم بگیرید.» نمت درحالی که به شانس خوب باور نداشت، از گورباچف درخواست یک کمک چند میلیون دلاری کرد و گفت: اگر مجارستان یک انتخابات اصیل دموکراتیک برگزار کند و در آن انتخابات کمونیستها شکست بخورند، آیا مسکو مانند سال ۱۹۵۶ مداخله خواهد کرد؟ گورباچف گفت: نه! و سپس افزود: «دستکم تا زمانی که من روی این صندلی مینشینم.»
این پاسخ منفی دارای اهمیت اساسی بود. با این پاسخ نمت میتوانست به بوداپست بازگردد و به برگزاری انتخابات آزاد اقدام کند و نقطه عطفی را در رویدادهای پر آشوبی که با فروپاشی دیوار برلین در نوامبر ۱۹۸۹ و اتحاد جماهیر شوروی پایان یافت، ایجاد کند.
به زمان حال بازگردیم و دیپلماسی استادانه نمت را با آنچه در کی یف میبینیم ، مقایسه کنیم. به جای به رسمیت شناختن نقش متفاوت و اجتنابناپذیر روسیه در این منطقه وتعامل با این کشور، دولت انقلابی اوکراین این کشور را برای اقدام نظامی تحریک کرد.
به جای صحبت منطقی درباره یافتن راه حل برای مشکلات این کشور که نیازها و منافع همه شهروندان خود را تامین میکند، دولت جدید زبان روسی را به عنوان دومین زبان رسمی اوکراین شرقی از میان برداشت و این معنا را منتقل کرد که به زودی خودمختاری سنتی اش را نیز حذف خواهد کرد.
از این رو، هیچ کس نباید از مداخله روسیه در کریمه متعجب شود. اگر نمت در سال ۱۹۸۹ امور را به همین اندازه بد اداره میکرد، نقشه اروپا امروز بسیار متفاوت بود.
به بازتاب یک رویداد تاریخی دیگر توجه کنید. جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا شب عید
سال نو ۱۹۷۹را به برقراری تماس تلفنی با رهبران حزب دموکرات در مناطق روستایی ایالت آیووا سپری کرد. کارتر در آستانه دومین انتخابات قرار داشت و از رقابت با رونالد ریگان لذت میبرد. اما چند روز زودتر، اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرده بود. نه ایالات متحده آمریکا و نه هیچ کشور دیگری در جایگاهی نبود که از این تجاوز جلوگیری کند.
از این رو، کارتر با استفاده از تلفن برای اقناع کشاورزان روستایی آیووا و کسب نظر آنها برای تایید ممنوعیت صادرات غلات به اتحاد جماهیر شوروی تلاش کرد. این موضوع میتوانست به بنیه اقتصادی این منطقه آسیب بزند، اما کارتر با این کار
چشمانداز موفقیت در دومین انتخابات ریاستجمهوری خود را به خطر انداخت. در کنار این، این ممنوعیت ممکن بود دستاوردی به جز تعمیق دشمنیهای جنگ سرد نداشته باشد.
و این دقیقا چیزی بود که اتفاق افتاد. کارتر انتخابات ۱۹۸۰ را از دست داد و اتحاد جماهیر شوروی این ممنوعیت را آن طور که باید احساس نکرد. در عوض، ایالات متحده آمریکا راه دیگری را برای مجازات کردن تجاوز روسیه پیدا کرد: مسلح کردن مجاهدین افغان. یک دهه بعد، ارتش سرخ نیروهای خود را از افغانستان عقب کشید، ایالات متحده دست از کار کشید و به خانه بازگشت و القاعده ریشههای خود را در افغانستان کاشت.
امروز ما در یک نقطه عطف تاریخی دیگر قرار داریم. دوباره، رهبران غرب با چالشی مواجه شدهاند که پاسخ مناسبی برای آن وجود ندارد. دوباره آنها احساس میکنند باید کاری انجام دهند، حتی اگر نسبت به پیامدهای نهایی این رویداد هیچ احساسی ندارند. به جای واکنشی کور- آن چنان که کارتر انجام کرد- بهتر است شیوه رهبری و اندیشه راهبردی نمت نسبت به اهداف و ابزارها را در پیش گرفت. در مواجهه با فشار و تعصب، افراد منطقی باید غالب شوند و آدم های فتنه انگیز در کی یف را وادار به تفکر دقیق درباره آینده اوکراین کنند و برای دستیابی به راهحلهایی به خاطر همه شهروندانش مذاکره کنند. اینک زمان دوری از تعصب است. ما از تجربه های گذشته دریافته ایم که قانون پیامدهای ناخواسته میتواند خشن باشد.
پاورقی:
۱- مایکل مییر مدیر پیشین ارتباطات بانکیمون، دبیر سازمان ملل و مدیر کنونی دانشکده رسانه و ارتباطات در دانشگاه آقاخان در نایروبی است.
ارسال نظر