استاندارهای زندگی در خطر
نویسنده: سایمون اِوِنت شادی آذری جهانیسازی به دردسر بزرگی دچار شده است. در شرایطی که سیاستمداران، مدیران اجرایی و تحلیلگران مغرور، به موسسات ضعیفی چون سازمان تجارت جهانی بها میدهند، مخالفان مرزهای باز، اصولی را که تاییدکننده تجارت مدرن است، مردود میدانند. در کتابهای درسی بر تعرفهها و سهمیهها تاکید شده است، اما این فقط نوک کوه یخی حمایتگرایی در جهان واقعی است. آنچه در خطر است، استانداردهای زندگی میلیونها خانوادهای است که شغل نانآور آنها به فروش آزادانه در خارج یا افراد دیگری که نیازهای مشتریان خارجی را برآورده میکنند، وابسته است.
نویسنده: سایمون اِوِنت شادی آذری جهانیسازی به دردسر بزرگی دچار شده است. در شرایطی که سیاستمداران، مدیران اجرایی و تحلیلگران مغرور، به موسسات ضعیفی چون سازمان تجارت جهانی بها میدهند، مخالفان مرزهای باز، اصولی را که تاییدکننده تجارت مدرن است، مردود میدانند. در کتابهای درسی بر تعرفهها و سهمیهها تاکید شده است، اما این فقط نوک کوه یخی حمایتگرایی در جهان واقعی است. آنچه در خطر است، استانداردهای زندگی میلیونها خانوادهای است که شغل نانآور آنها به فروش آزادانه در خارج یا افراد دیگری که نیازهای مشتریان خارجی را برآورده میکنند، وابسته است.
از زمانی که ریکاردو تجارت بین انگلستان و پرتغال را مورد تحلیل قرار داد، جهان تغییر کرده است. مشکل این است که طرز فکر بسیاری از نظردهندگان در مورد تجارت و حمایتگرایی دستخوش این تغییر نشده است. این روزها تجارت بینالمللی در حوزه خدمات هم مانند حوزه کالاها در جریان است و میتواند در تحول ایدهها، سرمایهگذاری و کارکنان در ورای مرزها موثر باشد.
بهدلیل آنکه بر تنوع تجارت جهانی افزوده شده است، دولتها ابزار لازم را در اختیار دارند، تا امتیازهای لازم را از شرکتهای خارجی سلب کنند. بسیاری از این ابزارها هم در زمره سیاستهای تجاری استاندارد قرار ندارند. آنچه اهمیت دارد این است که آیا یک سیاست در هنگام بحران با فعالان داخلی همان رفتاری را که با رقبای خارجی دارد در پیش میگیرد. اغلب چنین نیست.
بسیاری از ابزارها برای ایجاد مانع بر سر راه رقبای خارجی، زیر ظاهری از روابط خارجی عالی پنهان میشوند. به عنوان مثال هیچکس نمیخواهد غذای ناسالم بخورد، اما ایا آزمایشاتی که روی غذاهای وارداتی انجام میشود منصفانه، دانش محور و چالشی است؟ تقریبا همیشه مشکل در جزئیات رخ مینماید و طرفداران با تجربه حمایتگرایی بر این موضوع بهخوبی واقفند.
بدتر آنکه زبان مورد استفاده توسط کارشناسان تجارت مملو از اصطلاحات تخصصی است که برای بسیاری نامفهوم است. نمایندگان دولتها در سازمانمللمتحده بحثهای زیادی داشتند در مورد اینکه راهکارهای غیر تعرفهای را چه بنامند و حتی نتوانستند روی یک تعریف درست به توافق برسند.
از زمان وقوع بحران مالی جهان، بخش اعظم تلاشهای دولتها صرف این شد که منافع بازرگانی ملی تامین شود. از میان ۲۴۴۱ اقدام انجامشده در سراسر جهان برای مقابله با بحران، ۴۰درصد آنها شکلهایی سنتی از حمایتگرایی هستند. این اقدامات بهنفع شرکتهایی خاص و در جهت تخصیص یارانه و معافیت مالیاتی برای آنها است. قراردادهای دولتی و دسترسی به اعتبارات با شرایط سهلتر از دیگر شکلهای این اقدامات حمایتگرایانه است.
بیشک، نسبت این اقدامات در کشورهای مختلف، متفاوت بوده است و با گذشت زمان از ابتدای بحران، بهتدریج تغییر کرده است. در نهایت، شکل ترجیحات دولتها تغییر کرد و تحلیلگران و روزنامهنگارانی که کمتر مهارت داشتند، در جستوجوی حمایتگرایی به بیراهه رفتند. به نظر میرسد که این فقط ژنرالها نیستند که درگیر جنگند.
جهانیسازی تهدیدی واقعی شده است، اما نباید اشتباه فهمیده شود. جهانیسازی به پایان نرسیده است، حمایتگرایی هم موضوع تازهای نیست.
هیچکس هم ادعای جدید و روشنفکرانهای علیه یکپارچه شدن اقتصادهای ملی با بازارهای جهانی مطرح نکرده است. اما شواهد روزافزونی وجود دارد مبنی بر اینکه از زمان آغاز بحران دولتها راهکارهای افراطگرایانه و تیرهای را در پیش گرفتند که موجب شد زمینه رقابت در بازارهای داخلی و خارجی به نفع یک طرف شیب پیدا کند.
اینکه این حمایتگرایی بهرغم معماری قوانین تجاری جهان و گسترش توافقنامههای تجاری منطقهای ظرف ۲۰ سال اخیر رخ داده است به ما نشان میدهد که جنگ برای بازار آزاد به هیچ وجه به برد یا باخت در سالن کنفرانسهای بینالمللی ربطی ندارد، بلکه سرنوشت آن در پایتخت کشورها تعیین میشود. با توجه به تعصبات میهنپرستانهای که در واشنگتن، پکن، دهلی نو، مسکو، برازیلیا و پایتختهای اروپایی مشاهده میشود، چه چیزی تضمین میکند که در این دوران رقابت اقتصادی، حیات جهانیسازی به شکل کنونیاش ادامه خواهد یافت؟
ارسال نظر