ارزشگذاری و حمایت از کار خانگی زنان
اقتصاد پنهان
علی سیاح امروزه در اکثر الگوهای رشد و توسعه، توجه به سرمایه انسانی بیشتر از قبل شده است، به طوری که میتوان گفت سرمایه انسانی به مهمترین عامل رشد اقتصادی و توسعه در کشورها تبدیل شده است. تجربه کشورهایی مثل ژاپن و کرهجنوبی که با وجود برخوردار نبودن از منابع غنی طبیعی، مسیر پیشرفت و توسعه را طی کردهاند، متخصصان امر را متوجه اهمیت سرمایه انسانی کرده است. از آنجا که زنان به طورعام و زنان خانهدار بهطور خاص، بخشی از نیروی انسانی هرکشوری به حساب میآیند، این نوشته درصدد است تا با استفاده از منابع موجود مساله ارزشگذاری کار خانگی این بخش از اجتماع را مورد بررسی قرار دهد.
علی سیاح امروزه در اکثر الگوهای رشد و توسعه، توجه به سرمایه انسانی بیشتر از قبل شده است، به طوری که میتوان گفت سرمایه انسانی به مهمترین عامل رشد اقتصادی و توسعه در کشورها تبدیل شده است. تجربه کشورهایی مثل ژاپن و کرهجنوبی که با وجود برخوردار نبودن از منابع غنی طبیعی، مسیر پیشرفت و توسعه را طی کردهاند، متخصصان امر را متوجه اهمیت سرمایه انسانی کرده است.
از آنجا که زنان به طورعام و زنان خانهدار بهطور خاص، بخشی از نیروی انسانی هرکشوری به حساب میآیند، این نوشته درصدد است تا با استفاده از منابع موجود مساله ارزشگذاری کار خانگی این بخش از اجتماع را مورد بررسی قرار دهد. در این راستا، ابتدا باید به این پرسشها پاسخ داد که آیا کار خانگی زنان اصولا قابل ارزشگذاری است؟ و اینکه این ارزشگذاری چگونه و به چه طریق باید انجام گیرد؟ در نهایت به شیوههای حمایت از کار خانگی زنان نیز اشاره میشود.
نقش کار خانگی زنان در تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی (GDP) هر کشور بنا به تعریف برابر است با ارزش مجموع کالاها و خدماتی که طی دورهای معین، معمولا یکسال، در یک کشور تولید میشود. در این تعریف منظور از کالاها و خدمات، کالاها و خدماتی هستند که برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند و به عبارتی، در انتهای زنجیر تولید قرار دارند. در محاسبات آماری برای تعیین ارقام مربوط بهGDP، جمعیت در سن کار کشور به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیممیشوند.
در این محاسبات، افراد شاغل و بیکار (جویای کار) از نظر اقتصادی نیروی فعال به حساب میآیند و زنان خانهدار، محصلان، افراد دارای درآمد بدون کار و سایرین به دسته دوم، یعنی گروه غیرفعال، تعلق دارند. از طرف دیگر، در سیستم حسابداری ملی (SNA) فعالیتها به دو دسته اقتصادی و غیراقتصادی تقسیم میشوند.
منظور از فعالیت اقتصادی، تمام تولیدات برای بازار و برخی از تولیدات برای غیربازار است. تولید محصولات برای استفاده شخصی، بهکارگیری سرمایه شخصی بهمنظور ساختوساز و تولید داراییهای ثابت برای استفاده شخصی، از زمره این فعالیتها هستند. فعالیت غیراقتصادی در برگیرنده کالاها و خدماتی است که توسط خانوارها مصرف میشوند بیآنکه در معاملات پولی ثبت شوند.
خانهداری و خدمات اجتماعی داوطلبانه که در زمره فعالیتهای غیرمزدبگیری قرار دارند، جزو این دسته از فعالیتها هستند. به این ترتیب، میتوان دید که کار زنان خانهدار با اینکه قسمت عمدهای از تولیدات خانگی غیر بازاری را تشکیل میدهد، جزو فعالیتهای غیراقتصادی است و بنابراین در سیستم حسابداری ملی گزارش نمیشود و در اقتصاد و رفاه جامعه غیر قابل مشاهده است.
با وجود این، برخی محققان معتقدند که تولیدات خانگی جدا از اقتصاد نیست و این تولیدات باید در حسابهای ملی به شمار آیند. بر اساس مطالعات رابرت ایزنر و گالیکس در دهه ۱۹۸۰ مشخص شد که تولیدات خانگی در ایالات متحده در سال ۱۹۸۱، برابر با ۵/۳۷ درصد تولید ناخالص ملی بوده است. تحقیق دیگری در کانادا نیز نشان میدهد که در سال۱۹۹۲ ارزش کار خانگی ۳/۴۶ درصد تولید ناخالص داخلی بوده است. در ایران نیز براساس تحقیقات خانم دکتر جزنی در سال ۱۳۸۳ مشخص شد که سهم ارزش افزوده کار خانگی در تولید ناخالص داخلی در سطح تهران برابر با ۹۵/۱۱ درصد و با لحاظ کردن ارزش افزوده کار خانگی در تولید ناخالص داخلی کشور ۲۷ درصد
است. در این پژوهش، ارزش کار خانگی زنان براساس مدت زمانی که زنان خانه دار صرف انجام کارهای خانگی میکنند و با در نظر گرفتن عواملی مثل سن زنان خانهدار، سطح تحصیلات آنان، تعداد اتاقهای خانه، ساعات مورد نیاز برای انجام امور خانگی و تعداد فرزندان محاسبه شده است. در گزارش منتشرشده توسط مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۳۸۶ که به وسیله فاطمه میرجلیلی (و با همکاری محبوبه محمدعلی) انجام گرفته، اصلاحاتی در دادهها و نتایج صورت پذیرفته است که در نتیجه آن، سهم ارزش افزوده تولیدات خانگی در تولید ناخالص داخلی استان تهران در سال ۱۳۷۹ برابر با ۶/۱۸ درصد و سهم آن در تولید ناخالص داخلی کشور به ۶/۲۱ درصد میرسد.
در هر حال، آنچه برای این نوشته حایز اهمیت است، مشخص شدن سه نکته است؛ اول اینکه تحقیقات و پژوهشهای فوق و نتایج حاصلشده از آنها نشان میدهند که کار خانگی زنان جدا از اقتصاد نیست، بلکه مغفول مانده است. ثانیا، کار خانگی زنان قابل ارزشگذاری است و میتوان ارزش آن را محاسبه کرد. ثالثا و شاید مهمتر از همه اینکه، با توجه به اهمیت اجتماعی و اقتصادی کار زنان، حمایت از این فعالیتها مسالهای نه تنها مهم بلکه ضروری است.
شیوههای ارزشگذاری کار خانگی زنان
با توجه به مطالب گفتهشده، محصولات فعالیتهایی نظیر کار خانگی زنان به این علت که در بازار مبادله نمیشوند، فاقد ارزش بازاری هستند و برای افرادی که این محصولات را تولید میکنند، دستمزدی در نظر گرفته نمیشود؛ اما این به آن معنا نیست که برای تخمین ارزش این فعالیتها، روشهای مناسب و معقولی وجود نداشته باشد.
بهطور کلی، برای تخمین ارزش تولیدات خانگی غیربازاری دو رویکرد عمده وجود دارد. بنا بر رویکرد اول، برای تولیدات خانگی براساس قیمتهای بازاری کالاها و خدمات همنوع، ارزش پولی در نظر گرفته میشود. این رویکرد، «رویکرد ستانده» نامیده میشود. به عنوان مثال هزینه غذایی که در خانه تولید میشود در مقابل هزینه غذاهای رستورانی سنجیده و برای این فعالیت ارزش پولی در نظر گرفته میشود، به عبارت دیگر، در این شیوه میتوان ارزش ستانده کار خانگی را بر اساس ارزش بازاری کالاها و خدمات مشابه محاسبه کرد.
در رویکرد دوم که «رویکرد نهاده» خوانده میشود فرض بر این است که خروجی کالاها و خدمات تولیدشده برای استفاده شخصی، برابر با مجموع هزینه تولید آنها از جمله حقوق و دستمزد و مصرف سرمایه ثابت است. به عبارتی، در این روش کلیه هزینههای صرف شده برای انجام خدمات خانگی محاسبه میشود. همان گونه که دیدیم، یکی از این هزینهها دستمزدی است که به نیروی کار مشغول به انجام خدمات خانگی تعلق میگیرد. برای محاسبه این دستمزد براساس زمان تخصیص یافته برای تولیدات خانگی غیربازاری، سه روش عمده وجود دارد.
روش اول، روش «هزینه فرصت» نام دارد. اساس این روش بر این فرض قرار دارد که مدت زمانی که به انجام کارهای خانگی تعلق میگیرد، میتوانست صرف فعالیتهایی دیگر شود، منظور فعالیتهایی هستند که همراه با دستمزد و دستاوردهای پولی باشند. به این ترتیب، این روش ارزش زمانی را اساس خود قرار میدهد.
یکی از معایب روش هزینه فرصت این است که در آن به این نکته توجه نمیشود که امور خانگی را چه کسی انجام میدهد. فعالیتهای خانگی مشابه برحسب اینکه چه کسی آنها را انجام میدهد، دارای ارزشهای متفاوتی خواهند بود. به عنوان مثال، ارزش کار خانگی انجامشده توسط یک استاد دانشگاه، متفاوت است از ارزش همان کار زمانی که یک فرد بیسواد آن را انجام میدهد.
گزینه دیگر برای تعیین دستمزد کار خانگی، روش «هزینه جایگزینی» است. در این روش مبنای دستمزدها، درآمدها و افرادی هستند که میتوان آنها را از لحاظ منطقی براساس بازار جایگزین خدمات و فعالیتهای غیر بازاری کرد. به عنوان مثال، دستمزد یک آشپز به عنوان یک حرفه را میتوان به شکل منطقی جایگزین طبخ غذای خانگی
کرد.
مشکل این روش این است که باید توجه داشت کیفیت خدمات ارایهشده در خانه عموما پایینتر از کیفیت خدمات مشابه به شیوه تخصصی است. ضمن آنکه در تعیین دستمزد فعالیت غیربازاری به کمک جایگزینی نرخ دستمزد بازاری باید مالیاتها، هزینههای تامین اجتماعی و مسایلی از این دست را نیز در نظر داشت.
روش دیگر که برای تعیین ارزش اقتصادی کار خانگی مورد استفاده قرار میگیرد، روش «تعیین حداقل دستمزد» است. سازمان بینالمللی کار، برای حفاظت و صیانت از نیروی کار همه ساله رقمی را متناسب با نرخ تورم توسط دولتهای بسیاری از کشورهای عضو به عنوان حداقل دستمزد تعیین میکند. به نظر میرسد که این شیوه، راهحلی ملموستر، عینیتر و کارآتر از شیوههای هزینه فرصت و هزینه جایگزینی است. حال که مشخص شده کار خانگی زنان در چرخه اقتصادی دارای ارزش و ارزش آن با برابرهای پولی قابل محاسبه است، مساله حمایت از زنان خانهدار و ارزش کار آنها خود را به عنوان مسالهای ضروری مطرح میکند.
شیوههای حمایتی ارزش کار زنان خانهدار
برای حمایت و صیانت از ارزش کار خانگی زنان گزینهها و روشهای گوناگونی مطرح است که از این میان تدوین طرحهایی برای توانمندسازی زنان خاصه از طریق سازمانهای مردمنهاد و همچنین بیمه زنان خانهدار، راهکارهایی عمده و قابل دستیابی محسوب میشود.
الف) طرح بیمه زنان خانهدار: بیمههای اجتماعی بهدلیل پیامدهای اقتصادی و اجتماعی خود از اولویتهای سیاسی و اجتماعی جامعه مدنی به حساب میآیند.
زمانیکه بیمه را در ارتباط با شغل و فعالیتهای اقتصادی در نظر میگیریم و این فعالیتها را در چارچوب نظام اقتصادی و سیستم حسابهای ملی تعریف میکنیم، نظام بیمه اجتماعی تنها شامل افراد مزد و حقوقبگیر میشود. با توجه به مطالب گفتهشده، زنان خانهدار بهدلیل آنکه تولیدات حاصل از فعالیتهای آنها در زمره تولیدات بازاری قرار نمیگیرد، جزو افراد مزد و حقوقبگیر دستهبندی نمیشوند، هر چند که خانهداری از انواع فعالیتهایی تشکیل یافته است که هر کدام بهطور مجزا و بنا به تعریف اجتماعی شغل محسوب شده و صاحبان این مشاغل تحت حمایت قانونی و نظام بیمههای اجتماعی قرار دارند.
زن خانهدار در درآمد خانه سهیم است، در واقع، او درآمدی پنهان دارد که باید به این درآمد پنهان، هویت بخشید و آن را علنی ساخت. در این راستا، یکی از روشهای حمایتی از زنان خانهدار تامین امکانات بیمه برای آنها است. وجود بیمه مستقل برای زنان خانهدار نه تنها میتواند از نگرانیها و دغدغههای اقتصادی و اجتماعی این قشر بکاهد، بلکه میتواند به حفظ و تحکیم بنیان خانواده کمک برساند.
در ایران با توجه به تصریح قانون اساسی در اصل ۲۹ که «برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی و حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره» را حقی همگانی میداند، اقداماتی جهت فراهم ساختن امکان بیمه برای زنان خانهدار انجام شده است؛ اما این طرحها و اقدامات پیشنهادی غالبا با شکست مواجه شدهاند.
در سال ۱۳۸۱، اجرای طرح بیمه زنان خانهدار بر عهده سازمان بهزیستی کشور قرار گرفت. براساس این طرح زنان خانهدار میتوانستند با سرمایهگذاری پنج ساله، بعد از بیست سال تا پایان عمر مستمری دریافت کنند. این طرح موفق شد در قانون بودجه سال ۱۳۸۱ اعتبار دریافت کند و به مدت سه سال بهطور آزمایشی ادامه پیدا کرد، اما در نهایت، بهدلیل کافی نبودن اعتبارات و تحمیل بار مالی به دولت نافرجام ماند.
در سال ۱۳۸۷، یک بار دیگر طرح بیمه زنان خانهدار مورد توجه قرار گرفت. در این دوره، دولت وقت، وزارت رفاه را مسوول بررسی و پیگیری این طرح کرد، اما این بار نیز پس از کش و قوسهای فراوان میان مرکز امور زنان دولت نهم، بیمه تامین اجتماعی و هیات دولت راه به جایی نبرد و مسکوت باقی ماند.
عوامل چندی در ناتمام ماندن این طرحها و اقدامات دخیل هستند. شاید مهمترین مشکلی که بر سر راه اجرای طرح بیمه زنان خانهدار وجود دارد این باشد که جامعه به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، توانایی پذیرش فعالیتهای این افراد به عنوان شغل را ندارد. مقطعی بودن طرحها و مستمر نبودن آنها نیز از دیگر موانع اصلی بر سر راه بیمه زنان خانهدار است. از عوامل دیگر ناکامی این طرحها میتوان به «تناسب نداشتن بیمههای تامین اجتماعی با وضعیت شغلی و درآمدی زنان خانهدار، میزان سهم بیمه شونده، انتخاب جامعه آماری گسترده به عنوان پایلوت طرح، طراحی نکردن مکانیزم تخصصی و سازوکار بیمهای و تعیین نکردن دستگاههای خاص و ثابت به عنوان متولی» (۱) اشاره کرد.
ب) سازمانهای مردمنهاد (سمن) و تدوین برنامههای توانمندسازی زنان: هدف سازمانهای مردمنهاد، بهبود وضعیت زنان است. سازمانهای مردمنهاد مرتبط با حوزه زنان و خانواده بستر و فرصتی را فراهم میآورند که میتوان با تکیه بر آنها فرهنگ تعاون و همکاری را توسعه و ترویج داد. سازمانهای مردمنهاد حوزه زنان و خانواده بنا به تعریف «به تشکلهایی اطلاق میشوند که توسط گروهی از اشخاص حقیقی یا حقوقی غیرحکومتی به صورت داوطلبانه برای زنان و خانواده با رعایت مقررات مربوطه، تاسیس شده و دارای اهداف غیرانتفاعی و غیرسیاسی است.» سازمانهای مردمنهاد امور زنان و خانواده دارای پنج ویژگی است. اولین ویژگی، سازمانیافتگی آنها است.
این سازمانها باید از لحاظ ساختاری از ثبات کافی برخوردار بوده و دارای اساسنامه قانونی تاسیس باشد. برخورداری از ساختار سازمانی داخلی نیز به عنوان بخش مهمی از خصلت سازمانیافتگی آنها در نظر گرفته میشود. ویژگی دوم این سازمانها غیرحکومتی بودن آنها است. به آن معنا که سازمانهای مردمنهاد از حیث سازمانی باید از دولت جدا باشند. این سازمانها نمیتوانند از نمایندگان حقیقی یا حقوقی دولتی عضو بپذیرند و بالطبع، این نمایندگان نمیتوانند مدیریت چنین سازمانهایی را بر عهده داشته باشند. داوطلبانهبودن، ویژگی سوم سازمانهای مردمنهاد است. اعضای داوطلب مسوولیت تاسیس این سازمانها را بر عهده میگیرند و در عضویت و اداره سازمانهای مردمنهاد هیچگونه زور و اجباری در کار نیست.
سازمانهای مردمنهاد، سازمانهایی غیرانتفاعی هستند. به آن معنا که این سازمانها از نظر مالی خودگردان بوده و سود حاصل از فعالیتهای اقتصادی و درآمدزای آنها به هیچیک از اعضای موسس و ادارهکننده تعلق نمیگیرد، بلکه این درآمدها در جهت اهداف و ماموریتهای سازمان مربوطه هزینه میشود. ویژگی پنجم سازمانهای مردمنهاد، غیرسیاسیبودن آنها است. یعنی اینکه سازمانها به هیچیک از احزاب و تشکلهای سیاسی وابسته نبوده و هیچگونه فعالیت سیاسی ندارند.
تدوین برنامههای توانمندسازی زنان توسط سازمانهای مردمنهاد باید هدفمند باشد. از طرفی، تدوین این طرحها باید با توجه به نیاز گروههای هدف صورت پذیرد. برنامه توانمندسازی زنان خانهدار شامل آموزش مهارتهای مدیریت بهتر خانواده است که در این راستا، میتوان به آموزش روشهای تحصیل بودجه خانواده و مباحث مربوط به اقتصاد خانه و خانواده اشاره کرد.
از دیگر این برنامهها، در جهت توانمندسازی زنان میتوان به آموزش مهارتهای اجتماعی و ارتباطی اشاره کرد. به عنوان مثال، آموزش روشهای مختلف جهت رویارویی با مشکلات و آموزش شیوههای همکاری زنان خانهدار با انجمن اولیا و مربیان مدارس از نمونههای این مهارتها هستند. سازمانهای مردمنهاد میتوانند در بالا بردن سطح آگاهی زنان خانهدار نسبت به حقوق قانونی خود نقش ویژهای ایفا کنند. در مورد زنان سرپرست خانواده، بدسرپرست و خودسرپرست، برنامههای توانمندسازی میتواند حوزه متفاوتی را در بر گیرد. به عنوان مثال، این برنامهها میتواند شامل آموزش مهارتهای فنی و حرفهای، ارتقای توانایی مشارکت این زنان در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و مواردی از این دست باشند.
نتیجهگیری
تاثیر کار خانگی زنان را میتوان از زوایای متفاوتی مورد بررسی قرار داد. زنان خانهدار وظیفه تربیت انسانها را برعهده دارند. امروزه، توجه بیش از پیش به سرمایه انسانی در چرخه تولید، سبب شده که به نقش زنان خانهدار در پرورش نیروی کار سالم توجه بیشتری شود. علاوهبر این، زن خانهدار به عنوان مدیر خانه میتواند تاثیر قاطعی در مسایلی از قبیل کنترل جمعیت، سلامت خانواده و فرهنگ صرفهجویی ایفا کند. با این وجود، این موارد تنها مبین تاثیر غیرمستقیم زنان خانهدار در چرخه اقتصادی جامعه است.
در کنار این نقش غیرمستقیم، زنان خانهدار بهطور مستقیم نیز در فعالیتهای اقتصادی جامعه دخالت دارند، اما با این حال آمار و ارقام نشاندهنده میزان پایین مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی نسبت به مردان است. بنا بر آمار اعلامشده در سال ۱۳۸۰، ۳۱/۸۸ درصد جمعیت افراد غیرفعال و تنها ۶۹/۱۱ درصد جمعیت فعال را زنان تشکیل میدهند. به نظر میرسد عدم محاسبه کار خانگی زنان موجب شده است نقش آنان در فعالیتهای اقتصادی جامعه تا به این پایه کمرنگ جلوه کند. زنان خانهدار جزو افراد غیرفعال اقتصادی طبقهبندی میشوند و تولیدات آنها محصولاتی غیربازاری تلقی میگردد.
این به آن معنا است که آنها در ارقام و محاسبات مربوط به تولید ناخالص داخلی لحاظ نمیشوند. مطالعاتی در ایالات متحده و کانادا در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی، ارزش کار خانگی زنان در تولید ناخالص را محاسبه کرده و نشان دادهاند. در ایران نیز طی پژوهشهای گستردهای در سال ۱۳۸۳، میزان مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی محاسبه شد.
برای تعیین ارزش کار خانگی زنان ۲ رویکرد عمده وجود دارد: رویکرد اول که مبنای آن قیمتهای بازاری کالاها و خدمات هم نوع است، «رویکرد ستانده» خوانده میشود و رویکرد دوم که متوجه هزینههای کالاها و خدمات تولیدشده است، «رویکرد نهاده» نام دارد. از آنجا که در ارزیابی کار خانگی زنان یکی از هزینههای موجود، دستمزد آنها است، بنابراین باید به شیوههایی برای تخمین مقدار این دستمزد اندیشید.
سه روش عمده برای این کار در دسترس است. یکی روش هزینه فرصت که همانطور که از نامش پیدا است برای تعیین دستمزد زنان خانهدار، ارزش زمانی را که صرف انجام امور خانگی میشود، در نظر میگیرد. دوم، روش هزینه جایگزینی که دستمزدهای بازاری را به صورت منطقی جایگزین دستمزد کار خانگی زنان میکند. سرانجام، روش تعیین حداقل دستمزد است که بنا به معایب ۲ روش اول، به نظر میرسد منطقیترین شیوه برای محاسبه دستمزد زنان خانهدار باشد. بعد از آنکه مشخص شد کار زنان خانهدار در تولید ناخالص داخلی دارای ارزش و ارزش آن قابل محاسبه است، ضرورت حمایت از این فعالیتها به ۲ شیوه طرح بیمه زنان خانهدار و توانمندسازی آنان به وسیله سازمانهای مردمنهاد مورد بررسی قرار گرفت.
طرح بیمه زنان خانهدار در ایران، در مقاطع مختلف مطرح و با شکست مواجه شد. از عمده دلایل ناکامی این طرحها و اقدامات میتوان به عدم پذیرش کار زنان خانهدار بهعنوان شغل و نیز مقطعی بودن و عدم استمرار پیشنهادهای مذکور اشاره کرد. تدوین برنامههای توانمندسازی زنان در راستای بالابردن میزان مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و آگاهساختن این قشر نسبت به ظرفیتها، حقوق و نقش خود در اجتماع، از دیگر راهکارهای حمایتی است. در این نوشته به نقش سازمانهای مردمنهاد در این زمینه اشاره شد؛ سازمانهایی که بنا به تعریف سازمانهایی غیرحکومتی، داوطلبانه و دارای اهداف غیرانتفاعی و غیرسیاسی هستند. تدوین برنامههای توانمندسازی زنان توسط این سازمانها باید معطوف به گروههای هدف معین باشد.
منابع
میرجلیلی، فاطمه، با همکاری محبوبه محمدعلی، بررسی ارزش اقتصادی کار خانگی زنان و شیوههای حمایت از آن، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۶.
میرجلیلی، فاطمه، گزارشی درباره نقش زنان خانهدار در اقتصاد و تولید ناخالص داخلی کشور(GDP)، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۴.
باجلان، اکرم، با همکاری آسیه ارحامی، بررسی عملکرد مرکز امور زنان و خانواده (در رابطه با سازمانهای مردمنهاد زنان و خانواده)، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۲.
امیر آفتابی، زهره سادات، از بیمه زنان خانهدار چه خبر؟، نشریه اجتماعی اقتصادی اقتصاد زنان، سال اول، شماره ۱، آبان و آذر ۱۳۹۲، صص ۲۵-۱۴.
مقیمی، سیده فاطمه، بهرهبر، زهره، حفظ جایگاه زنان مستعد در مسیر موفقیت، نشریه اجتماعی اقتصادی اقتصاد زنان، سال اول، شماره ۱، آبان و آذر ۱۳۹۲، صص۳۵-۲۷.
پاورقی:
۱- امیر آفتابی، زهره سادات، از بیمه زنان خانهدار چه خبر؟، نشریه اجتماعی اقتصادی اقتصاد زنان، سال اول، شماره ۱، آبان و آذر ۱۳۹۲، ص۲۴.
ارسال نظر