بنگاههای بزرگ خصوصی و کسبوکار قهرمانی
سید کامران باقری بیشک درباره «ورزش قهرمانی» و اهمیت آن تا کنون زیاد شنیدهایم. اما چرا درباره «کسبوکار قهرمانی» صحبتی نمیشود؟ آیا از موفقیتهای ورزش قهرمانی میتوان برای حوزه کسبوکار درسی گرفت؟ ورزش قهرمانی در کانون توجه است چون کشورها و دولتها به خوبی به ﺍﺭﺯﺵ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ در مسابقات ورزشی بینالمللی پیبردهاند. همگان دریافتهاند که ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در ورزش قهرمانی، دستیابی به بسیاری از ﺍﻫـﺪﺍﻑ ﻭﺭﺯﺷﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﻭﺭﺯﺷـﻲ را آسان میکند. برای نمونه، ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎﻱ ﺑﻴﻦﺍﻟﻤﻠﻠﻲ ﻭﺭﺯﺷﻲ ﺑﻪ راهبردی برای ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺣﺲ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﻠﻲ، ﻇﺮﻓﻴﺖسازی ﺍﻗﺘﺼـﺎﺩﻱ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ کسب فضای مانور ﺩﻳﭙﻠﻤﺎﺗﻴﻚ تبدیل شده ﺍﺳـﺖ.
سید کامران باقری بیشک درباره «ورزش قهرمانی» و اهمیت آن تا کنون زیاد شنیدهایم. اما چرا درباره «کسبوکار قهرمانی» صحبتی نمیشود؟ آیا از موفقیتهای ورزش قهرمانی میتوان برای حوزه کسبوکار درسی گرفت؟
ورزش قهرمانی در کانون توجه است چون کشورها و دولتها به خوبی به ﺍﺭﺯﺵ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ در مسابقات ورزشی بینالمللی پیبردهاند. همگان دریافتهاند که ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در ورزش قهرمانی، دستیابی به بسیاری از ﺍﻫـﺪﺍﻑ ﻭﺭﺯﺷﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﻭﺭﺯﺷـﻲ را آسان میکند. برای نمونه، ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎﻱ ﺑﻴﻦﺍﻟﻤﻠﻠﻲ ﻭﺭﺯﺷﻲ ﺑﻪ راهبردی برای ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺣﺲ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﻠﻲ، ﻇﺮﻓﻴﺖسازی ﺍﻗﺘﺼـﺎﺩﻱ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ کسب فضای مانور ﺩﻳﭙﻠﻤﺎﺗﻴﻚ تبدیل شده ﺍﺳـﺖ. همین اهمیت فزاینده باعث شده که کشورها، نظامی جامع، راهبردی و مدون برای ورزش قهرمانی ایجاد کنند۱. اگر چه بهبود «ورزش همگانی» به تقویت ورزش قهرمانی کمک میکند اما دولتها دست روی دست نمیگذارند تا این فرآیند طبیعی در
بلند مدت اتفاق بیافتد و همزمان برای ارتقای ورزش قهرمانی برنامههای جامع تدوین و اجرا میکنند. نمونه بارز این برنامهها را میتوان در ورزش والیبال ایران مشاهده کرد. اگر بنا بود تنها با فراهم کردن زیرساختها، بنا کردن سالنهای والیبال در سراسر کشور و فرهنگسازی برای افزایش علاقه جوانان به این ورزش، تغییری اتفاق بیافتد، هر گونه بهبود جدی در سطح ملی دههها به طول میانجامید. شاید
حالا حالاها نمیشد از سدّ تیم ژاپن در آسیا گذشت، ایتالیا و آمریکا که هیچ! اما همه میدانیم که فدراسیون والیبال
چند سالی است برنامهای ویژه برای استعدادیابی و نخبهپروری در سراسر کشور اجرا کرده و همگان شاهد نتایج درخشان آن در سطح ملی هستیم. اکنون این قهرمانیها است که پیش برنده والیبال همگانی شده و علاوه بر افتخارآفرینی جهانی، موجی سازنده در سراسر کشور ایجاد کرده است. آیا همین موفقیت را میتوان در زمینه کسبوکار هم تکرار کرد؟ آیا میتوان برای جهشی مشابه در حوزه کسبوکار برنامهریزی کرد؟ برای دادن پاسخ مناسب به این پرسش اجازه دهید ابتدا نگاهی دقیقتر به آمریکا به عنوان اقتصاد اول دنیا و پیشتاز نوآوری در صنایع پیشرفته بیاندازیم:
آمارها نشان میدهد تنها ۱۵ درصد از نیروی کار آمریکا در شرکتهایی کار میکنند که پژوهشوتوسعه در آنها انجام میشود. ۸۹ درصد از نیروی کار آمریکا در شرکتهایی کار میکنند که سالانه کمتر از ۱۰۰۰ دلار صرف پژوهش میکنند. بنابراین حدود ۹۰ درصد کارکنان آمریکایی در شرکتهایی کار میکنند که اساسا فرآیند نوآوری ندارند۲. از سوی دیگر، ۹۹ درصد از درآمد فروش حقامتیاز فناوری در آمریکا عاید شرکتهای معدودی میشود که حدود ۴۰ درصد از کل اختراعات ثبت شده در آمریکا را در اختیار دارند و سهم ۶۰ درصد دیگر تنها فقط یک درصد است۳. آمارهای بالا به خوبی نشان میدهند که در یکی از نوآورترین و قویترین اقتصادهای دنیا هم، تنها بخش کوچکی از کل شرکتها نوآورند، اما همین شرکتها آنچنان قدرتمند عمل میکنند که حکم موتور محرک کل اقتصاد آن کشور هستند. این شرکتها (همچون اپل، گوگل، مایکروسافت، اینتل، آیبیام و ...) همان قهرمانان کسبوکار آن کشور هستند، اگر چه فضای کسبوکار همگانی (یا همان فضای کسبوکار) در آمریکا مناسب است و
این کشور در سال ۲۰۱۳ از این نظر رتبه چهارم را در جهان داشته است، اما سیاستگذاران آمریکایی به خوبی میدانند که باید از قهرمانان کسبوکار یا همان نوآورترین شرکتهای خود پشتیبانی ویژه کرده و برای تقویت آنها برنامهای راهبردی داشته باشند. به همین دلیل است که در سیاستگذاری، قانونگذاری و حتی دیپلماسی به نیازها و الزامات رشد این شرکتها توجه ویژه میشود. اما در ایران که فضای عمومی کسبوکار به مراتب نامناسبتر است (بر اساس اعلام بانک جهانی، ایران در سال ۲۰۱۳ از این نظر در رتبه ۱۵۲ در جهان بوده است)، توجه به کسبوکار قهرمانی و برنامهریزی ویژه برای پرورش و پشتیبانی از قهرمانان کسبوکار الزامی است. کمک به شرکتهای ایرانی که بتوانند در سطح جهانی رقابت کنند و بدرخشند میتواند برای اقتصاد کشور با برکت باشد، اما پیامدهای مثبت قهرمانپروری در کسبوکار، در حوزههای دیگری چون سیاست، فرهنگ، امنیت ملی و ... نیز بسیار قابل توجه خواهد بود. باید از تجربه موفق والیبال در حوزه کسبوکار درس بگیریم. متاسفانه بنگاههای بزرگ کشور عمدتا دولتی و نیمه
دولتی هستند. این بنگاهها عمدتا قدرت و حتی بقای خود را از دسترسی ارزان و سوبسیدی به منابع اولیه میگیرند و در فضای رقابتی دوام نمیآورند. آنها میل و توانی هم برای نوآوری ندارند و با توجه به مختصات سازمانی و فرهنگیشان بازیگران مناسبی برای کسبوکار قهرمانی نیستند. فراموش نکنیم که در والیبال، بازیکنان بلندقد و بااستعداد در سنین نوجوانی در سراسر ایران شناسایی و جذب شدند و برای توانمندسازی آنها تلاش فراوان شد. ما نباید در میان بنگاههای دولتی و نیمه دولتی خود به دنبال بلندقدها و استعدادهای برتر عرصه کسبوکار بگردیم. متاسفانه بنگاههای خصوصی ایران عمدتا کوچکاند و مجال رشد نداشتهاند. اما اگر در میان همین بنگاهها، تعداد انگشتشماری توانستهاند، قد بکشند و نوآورانه عمل کنند و در بازارهای بینالمللی حضوری رقابتی پیدا کنند، آنها مستعدترینها برای کسبوکار قهرمانیاند و باید برای توانمندساختن آنها برنامهریزی کرد. باید آنها را به موتور محرک اقتصاد کشور تبدیل کرد. نگاه سیاستگذاران دولتیِ صنعت و
علوم و فناوری به این بنگاهها باید تغییر کند. باید آنها را پرچمدار رشد اقتصادی کشور دانست و کمک کرد تا بنگاههای دانشبنیان کوچک در مسیر زنجیره ارزشی آنها قرار گیرند. خوشبختانه سومین کنفرانس بینالمللی مدیریت فناوری (که در تاریخ ۱۹ و ۲۰ آذرماه ۱۳۹۲ در جزیره کیش برگزار میشود) به درستی بر نقش بنگاههای بزرگ اقتصادی در توسعه فناوری متمرکز خواهد بود. امید است که این هماندیشی بزرگ شروعی باشد برای تغییر نگاهها به بنگاههای بزرگ بخش خصوصی و برنامهریزی علمی و مدون برای تبدیل آنها به قهرمانان ایرانی کسبوکار.
ارسال نظر