اقتصاددان بازار آزاد، لحن خود را تغییر میدهد
ریچارد پوسنر آدم خارقالعادهای است با خردورزی که به درجه کمال میرسد: دقیق، منظم، استادانه و شکافنده مسائل. او از کرسی قضاوت خویش در دادگاه فرجامخواهی آمریکا در ایالت شیکاگو، درباره برخی از مسائل مهم کشور شامل ضدانحصار، حریم خصوصی، سقط جنین و شکنجه مواضع حقوقی معناداری اتخاذ کرده است، اما پرکاری و پرنویسی وی در مقام یک نویسنده است که بیشترین توجه را در سطح گسترده به خود جلب میکند.
نوشته استیوهاکوکس
ریچارد پوسنر آدم خارقالعادهای است با خردورزی که به درجه کمال میرسد: دقیق، منظم، استادانه و شکافنده مسائل. او از کرسی قضاوت خویش در دادگاه فرجامخواهی آمریکا در ایالت شیکاگو، درباره برخی از مسائل مهم کشور شامل ضدانحصار، حریم خصوصی، سقط جنین و شکنجه مواضع حقوقی معناداری اتخاذ کرده است، اما پرکاری و پرنویسی وی در مقام یک نویسنده است که بیشترین توجه را در سطح گسترده به خود جلب میکند. او تقریبا ۴۰ کتاب در موضوعات رویههای قضایی و فلسفه حقوق و نیز تقلب علمی، خودکشی، ادبیات و به خصوص علم اقتصاد نوشته است. او که یک دانشپژوه حقوقی با بالاترین میزان استناد به کارهایش شناخته میشود قاضی کاملا مورد احترامی نیز هست.
پوسنر همچنین در مدرسه حقوق دانشگاه شیکاگو تدریس میکند. شیکاگو از دهها سال پیش به عنوان موتور فکری اقتصاد بازار آزاد شناخته شده است. میلتون فریدمن برنده نوبل اقتصاد احتمالا پرنفوذترین اقتصاددان در انتهای قرن بیستم بود که در مدرسه اقتصاد شیکاگو تدریس میکرد و به پژوهش و مطالعه اقتصاد در پهنه کشور شکل خاصی بخشید.
طی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، پوسنر شخصیت دوستداشتنی اقتصاددانان و عاشقان سینه چاک بازار آزاد بود چون که در کتابها و مقالات خود به ستایش از مقرراتزدایی و ریسک پرداخته و به دخالت دولت به قصد کاستن از نابرابری حمله میکرد. او شیفته و دلباخته این جمله فریدمن بود که میگفت «جامعهای که برابری را مقدم بر آزادی بداند در نهایت به هیچکدام دست نخواهد یافت.»
پس وقتی به دنبال «کسادی بزرگ» ۹-۲۰۰۸ پوسنر دو کتاب جدی منتشر کرد و در آنها نوشت که فهمیده است همه چیزهایی که گفته است و همین طور مکتب فریدمن اشتباه بود، شوک تقریبا نامنتظری بر بسیاری از طرفداران بازار آزاد وارد کرد.
پوسنر در کتابهای «شکست سرمایهداری: بحران ۲۰۰۸ و سقوط به رکود» (۲۰۰۹) و «بحران دموکراسی سرمایهداری» (۲۰۱۰) استدلال میکند که اقتصاد سرمایهداری مدرن با نظام مالی مدرن مثل نظام آمریکا، نمیتواند خودش را نظارت کند. این نظام ایرادات ذاتی دارد که آن را خودتخریبی میسازد. آن طور که اقتصاددان برنده نوبل رابرت سولو خلاصه میکند، اینها شامل اطلاعات دست اول و رانتی است که در اختیار بزرگترین و سازمانیافتهترین بازیگران بازار قرار میگیرد، ایجاد اوراق بهادار پیچیده و غیرشفاف که معدود کسانی از آنها سر در میآورند و دستکاری بازار توسط عاملان بزرگ و مطلعی که از بیطرفی فرض شده قوانین عرضه و تقاضا میگریزند. پوسنر بر این نکته تاکید دارد که اگر میخواهیم اقتصادهای مدرن به شکل کارآ و مسوولانه رفتار کنند نیاز به مقررات دولتی جامع و اثربخش است.
پوسنر در کتاب ۲۰۱۰ خویش، به مقوله عدالت میپردازد که در کتابهای قبلی خود فرض میکرد بازار مشکل نابرابری را حل خواهد کرد و اینکه اثر «نشت به پایین یا فروبارشی» «trickling down» ناشی از شکوفایی اقتصادی تعلق گرفته به ثروتمندان، «همه قایقها را بالا میبرد» چون ثروتمندان در کسب و کارهایی سرمایهگذاری میکنند که شغل و فرصت برای سایرین خلق میکند. بیشتر طرفداران بازار آزاد دوست دارند این طور فکر کنند که ثروتمندان ثروتمند هستند چون که آنها انتخابها و تصمیمات بهتری نسبت به فقرا گرفتند، فقرایی که میتوانستند به نحو متفاوتی از آنچه عمل کردند عمل کنند، اما احتیاط و دوراندیشی را به کناری گذاشتند و اوقاتشان را به سرخوشی گذراندند، در حالی که منابع محدود خود را برباد دادند.
این استدلال تنها در شرایطی معتبر است که بستر اجتماعی که فرهنگ مردم ساخته میشود و زندگی روزانهشان شکل میگیرد را نادیده بگیریم. شخصی که در محیط و فضای خانوادگی پاسخگویی، وقتشناسی و خردپذیری بزرگ شده، و انتظار فرصتهای بیشتری دارد، دلایل بسیاری است که انتظار موفقیت شخصی، حرفهای و مادی را داشته باشد، اما اگر این عوامل وجود نداشته باشد، اگر آنها در دسترس والدین فرد نیز نبوده است و اگر قابلیت محدود، تربیت محدود و آشفتگی دایمی، امید افراد را نابود کرده باشد، دلیلی ندارد که تصور کنیم چنین مردمانی میتوانستند جور دیگری از آنچه عمل کردند عمل نمایند.
این شرایطی است که افراد و خانوادههای بیشمار اقلیتها در کشور آمریکا تجربه کردهاند و آنچه میلیونها بچه مدرسهای آمریکایی به رغم نیات خیری که تشکیلات آموزشی ما داشته است تا «در خدمت همه دانشآموزان» باشد با آن بزرگ شدهاند. و در این «بحران بزرگ» دست چسبناک و گرسنه فقر به محلههای فقیرنشین و حتی طبقات متوسط کشیده شده است، روحیه بیشتر آمریکاییهای سختکوش را خراب کرده است که نمیتوان متهمشان کرد چرا نفهمیدند چگونه ثروتمندان به زیان آنها و از نادانی و آسیب پذیریشان سود بردند.
اریک فونر تاریخنگار در کتاب «داستان آزادی آمریکایی» مینویسد که در عصر ترقیخواهی، آمریکاییها ایدهآل دموکراتیک رونق و رفاه اقتصادی برای همه را برگزیدند. اینک ریچارد پوسنر نشان میدهد که بدون مقررات، اقتصاد بازار آزاد این رونق و رفاه را عمدتا برای عده معدودی ایجاد میکند.
منبع: انکوریج دیلی نیوز
ارسال نظر