زاویه
علم اقتصاد و قرارداد ازدواج
مترجم:نگار اینانلو
کمتر پیش میآید که زوجی پیش از ازدواج توافقات جدی داشته باشند. این واقعیت زمانی جورج استیگلیتز اقتصاددان نوبل برده را ناخشنود میکرد. او معتقد بود کسانی که حاضر نیستند به بحث درباره جزئیات بپردازند نهاد بزرگی چون ازدواج را خدشهدار میکنند.
استیون لندزبرگ
مترجم:نگار اینانلو
کمتر پیش میآید که زوجی پیش از ازدواج توافقات جدی داشته باشند. این واقعیت زمانی جورج استیگلیتز اقتصاددان نوبل برده را ناخشنود میکرد. او معتقد بود کسانی که حاضر نیستند به بحث درباره جزئیات بپردازند نهاد بزرگی چون ازدواج را خدشهدار میکنند. ایالت لوئیزیانا که به قول خودش میخواهد انتخابهای شهروندان را زیاد کند اخیرا ابتکار تازهای به عمل آورده است. شهروندان این ایالت میتوانند میان دو قرارداد از پیش تنظیم شده انتخاب کنند که هرکدامشان شرایط متفاوتی برای طلاق دارد. قرارداد اول مثل نمونههایی است که در همه جا وجود دارد و اصل را بر بیتقصیری میگذارد، اما قرارداد دوم که «میثاق ازدواج» نیز نامیده میشود، شرایط طلاق را بسیار بسیار دشوارتر میکند.
حتی اگر خیال نداشته باشید که طلاق هم بگیرید اینکه چه انتخابهایی در قرارداد ازدواجتان هست تاثیر عمدهای بر زندگی شما میگذارد برای اینکه احتمال وجود طلاق باعث میشود که شما انگیزههای متفاوتی درباره شاد نگاه داشتن همسر خود داشته باشید (یا برعکس). البته روشن است که همه به دلایل دیگر هم دوست دارند که همسرشان را شاد کنند که احتمالا بهتریناش عشق است. گاهی اوقات، عشق همه چیز است، اما از آنجا که میخواهیم درباره قانون طلاق حرف بزنیم من سعی میکنم بیشتر بر مواردی تمرکز کنم که در آنها عشق همه چیز نیست - و میخواهیم ببینیم که در چنین مواردی کدام قرارداد بیشترین نقش را در رفتار مناسب همسران ایفا میکند. پاسخ احتمالا آنچه شما فکر میکنید نیست.
حالا که بحث به اینجا کشیده است بگذارید سه نوع ازدواج را از هم مجزا کنیم: قرارداد بیتقصیری (که هر کس میتواند در آن تقاضای طلاق کند)، قرارداد رضایت دوجانبه (که هر دو طرف باید برای طلاق موافقت نشان بدهند) و میثاق ازدواج (که در آن حتی رضایت طرفین هم به تنهایی شرط نیست). ممکن است فکر کنید که قراردادهای ازدواج نوع اول احتمالا بیشترین آمار طلاق را دارند، اما اینطور نیست و یک دلیلش هم این است: خیلی از مسائلی که در ازدواج پیش میآید قابل مذاکره است: مثل اینکه کی ظرفها را بشوید، یا کنترل تلویزیون دست کی باشد و غیره و غیره. در این موارد نفس فرآیند چانه زنی و مذاکره باعث میشود که شما به نیازهای همسرتان احترام بگذارید. کاری که برای عشق نمیکنید را هم ممکن است برای رشوه بکنید و کارهایی که حتی در برابر رشوه و امتیاز هم حاضر به انجامشان نیستید، احتمالا کارهایی هستند که اصلا بهتر است انجامشان ندهید.
این فرآینده رشوه (یا امتیاز) دهی در قراردادهای نوع اول یا دوم خوب کار میکند (هرچند که نوع قرارداد توازن قدرت را تعیین میکند و آنوقت میزان امتیازها هم تحتتاثیر قرار میگیرد.) در هردوی این سیستمها ازدواج تا آنجا که رضایت طرفین از باهم بودن بیشتر از جدا بودنشان باشد دوام میآورد؛ بنابراین این دو قرارداد آمار طلاقشان نیز یکسان است. (این یک مورد خاص از اصل عامتری است که اقتصاددانها قضیه کوز مینامند.)
از طرف دیگر اگر ازدواج شما به شکل قرارداد میثاق نوع سوم است - که حتی با رضایت دوجانبه نیز طلاق سخت است - احتمالا مجبور به تحمل خیلی از مشکلات خواهید شد. اگر فرض کنیم که تمام چالشهایی که در ازدواج پیش میآید قابل مذاکره است، آنوقت قرارداد نوع سوم هیچ مزیت خاصی ندارد. تنها باعث باهم ماندن زوجین در شرایطی میشود که هر دو ترجیح میدهند جدا زندگی میکردند.
اگر مسائلی باشند که نتوان بر سرشان مذاکره کرد، آن وقت تحلیل متفاوت خواهد شد. لجاجت طرفین در چنین موضوعاتی میتواند کل ازدواج را از بین ببرد. حالا اگر بدانید که طلاق غیرممکن است شاید تلاش بیشتری برای جلوگیری از بوجود آمدن چنین موقعیتهایی کنید. هر دو طرف میدانید که برای داشتن زندگی خوب باید سخت کار کنید، یا اینکه مجبور خواهید شد اسیر یک زندگی عذابآور شوید، اما گاهی این شرایط فشار را بیشتر میکند؛ بنابراین در کل قرارداد نوع سوم وضعیت پیچیدهای دارد.
تنها مسالهای که نمیتوان بر سرشان مذاکره کرد این است که باعث میشود قرارداد نوع سوم قابل بررسی باشد، اما همین مساله هم میتواند قراردادهای ساده ازدواج را از همه مستحکمتر کند. در چنین ازدواجی اگر با همسرتان خوب رفتار کنید او هم با شما خوب رفتار میکند تا کسی هوس ترک خانواده به سرش نزند. کل این فرآیند مدام تکرار میشود: همسرتان سعی میکند شما شاد باشید، شما هم ترغیب میشوید که ازدواجتان را حفظ کنید و پس کاری میکنید که همسرتان شاد باشد و باز این چرخه تکرار میشود الی آخر.
اما از طرفی اگر لازمه طلاق رضایت هر دو طرف باشد، همسر شما میتواند از تلاشهایتان بهره ببرد بدون آنکه سعی کند او نیز شادی شما را فراهم آورد. همین نکته باعث میشود که شما نسبت به کل مساله دلچرکین بشوید. در شرایطی که اگر هر یک از طرفین اختیار فسخ ازدواج را داشته باشند. مهربانی با مهربانی پاسخ داده میشود و همه چیز خوب پیش میرود. توجه داشته باشید که این تحلیل فقط تلاشهایی غافلگیرکننده را شامل میشود. مسائلی که از پیش مذاکره شدهاند، میتوانند در هرکدام از حالات سه گانه فوق نیز مورد مذاکره قرار بگیرند.
نتیجه نهایی این است: وقتی مسائل ازدواج قابل مذاکره باشند، قضیه کوز برقرار است و قراردادهای نوع اول و دوم (طلاق با تقاضای هر یک از طرفین، یا رضایت دوجانبه) به یک اندازه مناسب هستند و قرارداد نوع سوم اشتباه است، اما اگر موضوعات مهم قابل مذاکره نباشند، هر کدام از قراردادهای نوع اول یا سوم به قرارداد دوم ترجیح دارند.
البته این بحث خیلی کلی و ابتدایی است و من مطمئنم که هر یک از خوانندگان بعد از خواندن مقاله چندین مساله خوب را پیش خواهند کشید. بگذارید همین جا از آنها بگذرم و خودم به یک سوال بزرگی اشاره کنم که اینجا نادیده گرفتم: تغییرات قرارداد ازدواج در همان بدو امر چه تاثیری بر تصمیم طرفین به ازدواج خواهد داشت؟ در سوال فوق نکات اقتصادی خیلی جالبی وجود دارد و شاید بتوانیم یک روز بیشتر به آنها بپردازیم.
ارسال نظر