دلالتهای عملی حکمرانی تشنگان قدرت
ویل ویلکینسون مشتاق است که بداند از دید من دلالتهای گسترده در باب این ایده که «ما محکوم به زندگی تحت حاکمیت گونهای از افراد هستیم که به طرز شدیدی به قدرت چسبیدهاند» چیست.
مترجم: پریسا حبیبی
ویل ویلکینسون مشتاق است که بداند از دید من دلالتهای گسترده در باب این ایده که «ما محکوم به زندگی تحت حاکمیت گونهای از افراد هستیم که به طرز شدیدی به قدرت چسبیدهاند» چیست. من در این باره کاملا مطمئن نیستم. افرادی را میشناسم که مایلند این گونه جواب دهند که «پس همان طور که میبینی، به این خاطر است که باید به دولت کوچک معتقد باشیم و قدرت سیاستمدارها را محکوم کنیم»، اما من واقعا درک نمیکنم که چگونه باید این ایده را عملیاتی کرد. تنها گزینه عملی موجود به جای حاکمیت سیاستمدارها، حکومت توسط دیکتاتورها است که به نظر میآید در سنگاپور خوب جواب میدهد؛ اما در جاهای دیگر نه. در آمریکا نیز انتخاب سیاستمدارانی که وانمود میکنند به دولت کوچک اعتقاد دارند، عملا نظارتهای غیرقانونی، شکنجه، بازداشتهای به لحاظ زمانی نامحدود، جنگهای تجاوزگرانه و عواید بیفایده و اسراف کارانه دارویی برای سالمندان را به همراه آورده است.
اما چند ایده
- اهمیت لیبرتارین عرفی بودن به این خاطر است و این که باید شکاکیت بسیار بیشتری در قیاس با جریان اصلی سیاسی- رسانهای داشته باشیم، به این نکته بازمیگردد که آن چه واقعا در این بحثها در معرض خطر قرار دارد، «تعادل» میان ضرورت «امنیت» و برخی «ارزش»های پوچ و بیاساس است. این احتمال قویا وجود دارد که قدرتهای مختلف پلیس مخفی به جای آن که در موارد مولد اما تعدیکننده به آزادی افراد استفاده شوند یا مورد سوءاستفاده قرار گیرند.
- این نکته همچنین دلیلی برای شکایت نسبت به ایدههایی است که راجع به تنظیمهای دقیق نظارتی و مصلحتی مطرح میگردند. همواره میتوانید نتایج را با کنار گذاشتن قوانین سختگیرانه بهبود بخشید (اگر «هر آن چه میخواهی انجام بده» را یک قانون خشک و سختگیرانه به حساب آوریم) اما احتمالا در عمل چنین کاری نخواهید کرد.
- به عقیده من نکته فوق همچنین دلیلی است برای رجحان سیستمهایی که بیشتر بر کارمندان کشوری حرفهای و کمتر بر منصوبین سیاسی متکی هستند. بوروکراتها آسیبشناسیهای روانی خاص خود را دارند، اما آنها با منصوبین سیاسی فرق دارند و بهتر است که آنها را در معرض تنشها و تعادلهایی بیش از آن چه در آمریکا موجود است، قرار دهیم.
- همچنین استقرار سیستمهایی برای نظارت موثر بر مقامات منتخب حائز اهمیت است. هر رایدهنده در کانادا یک مقام فدرال (عضو پارلمان) را انتخاب میکند؛ اما هر آمریکایی چهار مقام فدرال (رییسجمهور، دو سناتور و یک عضو مجلس نمایندگان) را انتخاب مینماید. آمریکاییها چهار برابر کاناداییها وقت ندارند که به توجه به فعالیتهای سیاستمدارها یا کسب اطلاعات راجع به مسائل اختصاص دهند و لذا سیاسیون آمریکا به میزان کمتری تحت نظارت و ارزیابی قرار دارند. وقتی به کثرت چیزهایی از قبیل هیاتمدیره مدارس، دادستانهای منطقهای، کلانترها و دیگرانی که به طور مستقل انتخاب شدهاند توجه میکنید، این نکته را به یاد داشته باشید که پخش مسوولیت، شیوهای خوب برای افراد جهت فرار از بار آن است. اگر این کار امتیازهای وتوی بسیار اندکی را باقی بگذارد، کاری که باید انجام داد، افزایش تعدادگروههای قانونگذاری نیست، بلکه دموکراسی مستقیم از مدل سوئیسی(در مقابل مدل کالیفرنیایی) است که در آن رایدهندهها تنها میتوانند اقدامات جمع قانونگذار را تحت نظارت قرار دهند. با این وجود ممکن است همه اینها اشتباه باشد. من فکر میکنم مساله اساسی یکی از عمیقترین موضوعاتی است که بشر با آن مواجه است، لذا بعید میدانم به کلی آن را فهمیده باشم.
ارسال نظر