بررسی اجزا و ویژگیهای بازده و ریسک در بورس اوراق بهادار
بازده و ریسک را چگونه ترکیب کنیم؟
همانطور که میدانیم، تصمیمات خریداران در تمامی بازارها و خصوصا در بازارهای مالی و بالاخص در بازار بورس اوراق بهادار، به دو عامل بازده و ریسک بستگی دارد. در این مقاله به ماهیت و عوامل مختلف در رابطه با این دو عامل میپردازیم.
همانطور که میدانیم، تصمیمات خریداران در تمامی بازارها و خصوصا در بازارهای مالی و بالاخص در بازار بورس اوراق بهادار، به دو عامل بازده و ریسک بستگی دارد. در این مقاله به ماهیت و عوامل مختلف در رابطه با این دو عامل میپردازیم.
در بازار سهام، منظور از بازده مجموعه مزایایی است که در طول سال به سهم تعلق میگیرد.
اجزای بازده
افزایش قیمت سهام در آخر سال مالی نسبت به ابتدای سال مالی (تفاوت نرخ اول و آخر سال مالی)
این سود (زیان) ناشی از اختلاف بین قیمت خرید و قیمت زمانی است که دارنده اوراق قصد فروش آنها را دارد. این اختلاف میتواند سود یا زیان باشد. (جونز، تهرانی، ۸۲)
سود نقدی ناخالص:
مهمترین جزء بازده، سودی است که به صورت جریان نقد دوره سرمایهگذاری به شکل بهره یا سود بین سرمایهگذاران تقسیم میشود. ویژگی متمایز این دریافتها این است که منتشرکننده، پرداختهایی را به صورت نقد به دارنده دارایی پرداخت میکند. این جریانات نقدی با قیمت اوراق بهادار نیز مرتبط است
(جونز، تهرانی، 82)
مزایای استفاده از سود سهمی یا سهام جایزه:
مجمع فوقالعاده شرکت میتواند از طریق افزایش سرمایه، اندوخته یا سود سنواتی را به سهام تبدیل کند. در این حالت تعداد سهام شرکت افزایش مییابد. مدیران موظفند سهام منتشره جدید را به نسبت تعداد سهام ، میان سهامداران تقسیم کنند که آن را «سهام جایزه» مینامند (حجاریان، 77)
مزایای ناشی از حق تقدم خرید سهام:
در صورت تصویب افزایش سرمایه در مجامع فوقالعاده شرکتها مطابق قانون برگههایی را تحت عنوان حق تقدم خرید سهام منتشر میکند و به نسبت تعداد سهام سهامداران در زمان مجمع در اختیار سهامداران قرار میدهند.
این برگهها به سهامداران اجازه میدهد که از اولویت خرید سهام جدید به قیمت اسمی برخوردار شوند. حق تقدم خرید سهام خود از اوراق بهادار به شمار میرود. این اوراق در بازار قابل معامله میباشند و دارندگان این اوراق میتوانند حق تقدم خرید سهام خود را به دیگری منتقل کنند
(حجاریان، 77)
اندازهگیری بازده:
محاسبه صحیح بازده شامل دو جزء بازده، یعنی سود دریافتی و تغییرات قیمت است. از طریق مفهوم بازده کل، میتوان بازده در طول زمان یا بازده اوراق بهادار را به دست آورد. معمولا بازده کل (TR) در یک دوره معین شامل هر گونه وجوه نقدی دریافتی به اضافه تغییرات در طول دوره تقسیم بر قیمت اوراق یا دارایی در زمان خرید است.
تغییرات قیمت در یک دوره معین از طریق تفاوت قیمت زمان خرید و قیمت زمان فروش تعیین میشود. عدد بهدست آمده از فرآیند مذکور به صورتدرصدی است و نشاندهنده بازده کل آن دارایی است.
معادله کلی برای محاسبه بازده کل (TR) به صورت زیر است:
که اجزای معادله عبارتند از:
CFt: دریافتهای نقدی در طول دوره مورد نظر t
PE: قیمت در پایان دوره t یا قیمت فروش
PB: قیمت خرید دارایی یا قیمت در شروع دارایی
PC: تغییر در قیمت در طول دوره یا PE منهای PB
انحراف معیار نشاندهنده اطلاعات مفیدی در خصوص پراکندگی یا تغییر پذیری بازده است. در یک توزیع نرمال میتوان بازده خاصی را که بالاتر یا پایینتر از مقدار مشخص است، تعیین کرد. (جونز، تهرانی، 1382)
تعریف ریسک:
ریسک و بازده در سرمایهگذاری و تامین مالی همیشه در کنار یکدیگر هستند و نمیتوان آنها را جدا از هم فرض کرد، چرا که تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری همیشه بر اساس رابطه میان ریسک و بازده صورت میگیرد. سرمایهگذاران همیشه باید در تصمیمات سرمایهگذاری خود، ریسک را در نظر داشته باشند. ریسک را
اینگونه تعریف میکنیم: میزان اختلاف میان بازده واقعی سرمایهگذاری با بازده مورد انتظار. (جونز، تهرانی، ۱۳۸۲)
منشاء ریسک های اقتصادی:
ریسک دارایی های مالی از کجا می آید؟ معمولا سرمایهگذاران به عوامل مختلفی همچون ریسک نوسان نرخ بهره و ریسک بازار اشاره میکنند. در اینجا فقط به این نکته اشاره میکنیم که ریسک کلی دارایی مالی تابعی از چندین عامل است که در زیر به آنها اشاره میکنیم. (جونز، تهرانی، ۱۳۸۲)
الف-ریسک نوسان نرخ بهره: ریسک نوسان نرخ بهره، ریسکی است که یک سرمایهگذار به هنگام خریدن اوراق قرضه با بهره ثابت میپذیرد. قیمت چنین اوراق قرضهای در صورت افزایش نرخ بهره در بازار کاهش مییابد و دارنده آن در صورت فروش اوراق قرضه خود قبل از سر رسید متحمل زیان میشود. قیمت اوراق بهادار با نرخ بهره رابطه معکوس دارد؛ به عبارت دیگر با افزایش نرخ بهره قیمت اوراق بهادار کاهش و با کاهش نرخ بهره، قیمت اوراق بهادار افزایش مییابد. تاثیر ریسک نوسان نرخ بهره بر روی اوراق قرضه خیلی بیشتر از سهام است و بیشتر مورد توجه دارندگان اوراق قرضه است. با تغییر نرخ بهره، قیمت اوراق قرضه در جهت معکوس تغییر میکند.
ب-ریسک بازار: ریسک بازار عبارت است از تغییر در بازده که ناشی از نوسانات کلی بازار است. همه اوراق بهادار در معرض ریسک بازار هستند، اگر چه سهام عادی بیشتر تحت تاثیر این نوع ریسک است.
ریسک بازار میتواند ناشی از عوامل متعددی از قبیل رکود، جنگ، تغییرات ساختاری در اقتصاد و تغییر در ترجیحات مشتریان باشد.
پ- ریسک تورمی: این نوع ریسک که تمامی اوراق بهادار را تحت تاثیر قرار میدهد، عبارت است از ریسک قدرت خرید. این نوع ریسک با ریسک نوسان نرخ بهره مرتبط است، چرا که نرخ بهره معمولا در اثر افزایش تورم، افزایش مییابد. علت این است که قرض دهندگان به منظور جبران ضرر ناشی از قدرت خرید، سعی میکنند نرخ بهره را افزایش دهند.
ت- ریسک تجاری: ریسک ناشی از تجارت و کسب و کار در یک صنعت خاص یا یک محیط خاص را ریسک تجاری میگویند. برای مثال، شرکت نیسان در ایالات متحده در صنعت خاص خود(اتومبیل سازی) با مسائل منحصر به خود مواجه است یا اینکه تمامی شرکتهای اتومبیلسازی بزرگ تحت تاثیر تغییرات قیمتی نفت در سطح جهان یا واردات ژاپنیها قرار میگیرد.
ث- ریسک مالی: ریسک مالی ریسک ناشی از میزان بدهی های شرکت است. شرکتی که میزان بدهی آن بیشتر باشد، ریسک مالی آن افزایش مییابد.
ج- ریسک نقدینگی: ریسک نقدینگی، ریسک مرتبط با بازارهای ثانویه است که اوراق بهادار در آن معامله میشوند. آن دسته از سرمایهگذاریهایی که خرید و فروش آن به آسانی صورتگیرد و هزینه مبادله آن بالا نیست از ریسک نقدینگی کمی برخوردار است. هر چه عدم اطمینان در خصوص عامل زمان و ابهام قیمتی بالا باشد، میزان ریسک نقدینگی نیز افزایش مییابد. ریسک نقدینگی اوراق خزانه خیلی کم و یا صفر است، در حالی که ریسک نقدینگی سهام مربوط به بازارهای خارج از بورس بیشتر است.
چ- ریسک نرخ ارز: تمامی سرمایهگذارانی که امروزه به صورت جهانی و بینالمللی سرمایهگذاری میکنند، در تبدیل سود ناشی از تجارت جهانی و بینالمللی به پول رایج کشور خود با ریسک نرخ ارز مواجه هستند. برای مثال، یک سرمایهگذار کانادایی که سهام شرکت اوپل در آلمان را خریداری میکند، باید نهایتا بخش بزرگی از درآمد و سود ناشی از این سهام را به دلار تبدیل کند.(البته در مورد شرکت های چند ملیتی مساله کمی پیچیده تر است) اگر نرخ ارز بر خلاف تصور این سرمایهگذار تغییر کند، حتی می تواند باعث شود بازده اصلی این سرمایهگذاری منفی گردد. واضح است سرمایهگذاران کانادایی که در خود کانادا سرمایهگذاری میکنند، با این ریسک مواجه نمیشوند. اما با رشد معاملات بینالمللی این نوع ریسک در میان سرمایهگذاران افزایش یافته است و سرمایهگذاران مجبورند برای کسب سود به گزینههای سرمایهگذاری بینالمللی نیز دست بزنند که این خود باعث ایجاد ریسک نرخ ارز میشود. میتوان گفت ریسک نرخ ارز، ریسک ناشی از تغییر در بازده اوراق بهادار در نتیجه نوسانات ارزهای خارجی است. به ریسک نرخ ارز، ریسک ارزهای خارجی نیز گفته میشود.
ح- ریسک کشور: ریسک کشور که به آن ریسک سیاسی نیز گفته میشود، ریسک مهمی است که سرمایهگذاران امروزه با آن مواجه هستند. سرمایهگذارانی که در کشورهای دیگر سرمایهگذاری میکنند، باید به ثبات آن کشور از ابعاد سیاسی و اقتصادی آن توجه داشته باشند. کشورهایی که از ثبات سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردارند، ریسک کشوری پایینی دارند.
(جونز، تهرانی، ۱۳۸۲)
انواع ریسک های اقتصادی:
تا اینجا در خصوص ریسک کلی داراییها که عامل مهمی در تجزیه و تحلیل سرمایهگذاری است، صحبت کردیم. با این حال، تجزیه و تحلیلگران مدرن سرمایهگذاری، منابع ریسک را که باعث تغییر و پراکندگی در بازده میشود، به دو دسته تقسیم میکنند: آن دسته از ریسکهایی که ماهیتا وجود دارند، از قبیل ریسک بازار یا ریسک نوسان نرخ بهره و آن دسته از ریسکهایی که برای اوراق خاصی وجود دارد، از قبیل ریسک مالی و ریسک تجاری در ادامه به این دو نوع ریسک پرداخته شده است. (جونز، تهرانی، ۱۳۸۲)
یک راه منطقی برای تقسیم ریسک کلی به اجزای آن، تمایز میان اجزای کلی (بازار) و اجزای خاص (اوراق خاص) است. این دو نوع ریسک را که تجزیه و تحلیلگران مدرن به آنها ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک میگویند، به صورت زیر میتوان نشان داد:
ریسک غیر سیستماتیک + ریسک سیستماتیک = ریسک کل
الف-ریسک غیر سیستماتیک:
آن قسمت از تغییر پذیری در بازده کلی اوراق بهادار را که به تغییر پذیری کلی بازار بستگی ندارد، ریسک غیر سیستماتیک میگویند. این نوع ریسک منحصر به اوراق بهادار خاص است و به عواملی همچون ریسک تجاری، مالی و ریسک نقدینگی بستگی دارد. اگر چه کلیه اوراق بهادار تا حدودی از ریسک غیرسیستماتیک برخوردار هستند، ولی سهام عادی بیشتر با این نوع ریسک مرتبط است. این نوع ریسک را میتوان با ایجاد پرتفولیوی مناسب کاهش داد.
ب-ریسک سیستماتیک:
سرمایهگذاران میتوانند با تشکیل پرتفولیو قسمتی از ریسک کلی را که به بازار ربطی ندارد، کاهش دهند. آن قسمت از ریسک که باقی میماند، غیر قابل کاهش و ریسک مربوط به بازار است. اگر بازار سهام به سرعت افت داشته باشد، بیشتر سهامها را تحت تاثیر قرار میدهد و بر عکس. این تغییرات بدون توجه به رفتار یک سرمایهگذار خاص رخ میدهد و برای کلیه سرمایهگذاران بحران ساز است.
تغییر پذیری در بازده کلی اوراق بهادار، مستقیما به تغییرات بازار یا اقتصاد بستگی دارد که به آن ریسک سیستماتیک یا ریسک بازار گفته میشود. معمولا تمامی اوراق بهادار تا حدودی از ریسک سیستماتیک برخوردارند (اعم از اوراق قرضه و سهام)
بطور کلی می توان گفت که ریسک سیستماتیک در برگیرنده ریسکهای تورم، بازار و نرخ بهره است. (جونز، تهرانی،۱۳۸۲)
اندازهگیری ریسک :
بتا عبارت است از معیار اندازهگیری ریسک سیستماتیک یک اوراق بهادار که به عنوان قسمتی از ریسک کلی نمیتوان آن را از طریق ایجاد تنوع کاهش داد یا از بین برد. بتا، معیار نسبی ریسک یک سهام با توجه به پرتفولیوی بازار تمامی سهامها است. اگر بازده اوراق بهادار در نتیجه تغییرات بازار بیشتر (یا کمتر) از بازده بازار باشد، پراکندگی بازده آن اوراق بهادار بیشتر (یا کمتر) از بازده سایر اوراق بهادار موجود در بازار خواهد بود. برای مثال، به اوراق بهاداری که بازده آنها در هنگامی که بازده بازار به ۱۰درصد افزایش (یا کاهش) پیدا میکند، اوراق بهادار پر ریسک یا اوراق بهادار با پراکندگی بازده بالا گفته میشود.
بتا، شیب خط رگرسیون است که بازده اوراق بهادار را با اوراق بهادار موجود در بازار مرتبط میسازد. اگر شیب این رابطه برای اوراق بهادار خاصی دارای زاویه 45 درجه باشد. یعنی در صورت تغییر هر یکدرصد در بازده بازار، به طور متوسط بازده این اوراق یکدرصد تغییر خواهد کرد. بتا به عنوان شاخص اندازهگیری ریسک سیستماتیک عادی است.
به طور خلاصه بتای معمولی بازار برابر یک است. سهامهایی که بتای آنها از یک بیشتر است، سهام پر ریسک هستند که پراکندگی آنها زیاد است و بر عکس سهامهایی که بتای آنها کمتر از یک است، سهام کم ریسکی هستند که پراکندگی بازده آنها کمتر است. برای اندازهگیری ریسک سهام، بتا معیار مناسبی است. برای مقایسه ریسک سیستماتیک سهام مختلف، بتا معیار مفیدی است و سرمایهگذاران برای قضاوت در خصوص ریسک سهام از آن استفاده میکنند. با استفاده از بتا میتوان سهام مختلف را رتبهبندی نمود؛ چرا که تغییرات بازار در یک دوره مشخص برای تمامی اوراق بهادار ثابت است. بنابراین رتبهبندی سهام بر اساس معیار بتا، شبیه رتبهبندی آنها بر اساس ریسک سیستماتیک است. سهامی که بتای آن بالا (پایین) باشد، ریسکش نیز بالا (پایین) خواهد بود. امروزه بسیاری از موسسات کارگزاری و ارائه دهندگان خدمات مشاورهای سرمایهگذاری، علاوه بر ارائه اطلاعات مربوط به سهام، بتای آن سهام را نیز گزارش میکنند. دو معیار انحراف معیار و بتا معیارهایی هستند که به طور گستردهای مورد استفاده سرمایهگذاران قرار میگیرند. (جونز، تهرانی، ۱۳۸۲)
کاهش ریسک، نخستین اولویت بازار سرمایه:
در شرایط بورس هایی نظیر بورس ایران که کوچک هستند و برای هرگونه گسترشی باید افراد جدید را جذب کنند، نخستین اولویت باید حمایت از این سرمایهگذاران کم تجربه و نو پا باشد و بورس، حافظ منافع آنان باشد تا این فرآیند استمرار یابد و شهروندان بیشتری مصمم شوند در داراییهای مالی، از قبیل آنچه در بورس به فروش میرسد، سرمایهگذاری کنند و از این رهگذر تشکیل سرمایه، سرمایهگذاری و اشتغال بیشتر شکلگیرد. بنابراین، اولویت اول بورس آن است که ریسک را برای سرمایهگذاران جدید و وسیعتر از آن برای همه سرمایهگذاران در بازار سرمایه کاهش دهد.
شفافسازی، اطلاعرسانی گسترده، تقویت نظارت و اصلاح روشها همه و همه باید در خدمت کاهش ریسک در بازار سرمایه باشد. در هر مورد، بورس باید آگاهانه و با تدبیر به اصلاح امور بپردازد و البته همه این حوزهها با انبوهی از جزییات همراه است.
الف- اطلاعرسانی:
در حال حاضر، بسیاری از سرمایهگذاران تازه کار و کم تجربه در بازار در ابهام معامله میکنند؛ متاسفانه برای آنان، شایعات اهمیت بیشتری از واقعیات یافته است. این وضعیت میباید تغییر کند. شایعات و اخبار غیررسمی باید توسط بورس دنبال شود و بلافاصله صحت و سقم این شایعات برای سرمایهگذاران روشن شود و از شرکتها خواسته شود که در مورد این شایعات، گزارش دهند. در این زمینه، مهمترین وظیفه سازمان بورس اطلاعرسانی بر اساس استانداردهای بینالمللی است. تقویت اطلاعرسانی میباید به گونهای باشد که اولا هیچ اطلاعی در اختیار بورس نباشد که هم زمان به عامه سرمایهگذاران داده نشود. ثانیا؛ از همه مجاری اطلاعرسانی میباید استفاده شود. اطلاعدهی باید سامان دهی بیشتری شود. در حوزه اطلاعرسانی، باید به گونهای عمل شود که اطلاعات نهانی در بورس به صفر برسد و مدیران بورس اطلاعات محرمانه نداشته باشند. هم زمان شرکتها میباید مقید به انتشار اطلاعات باشند تا سازمان بورس به داشتن اطلاعات محرمانه محکوم نشود. این که بورس اوراق بهادار از شرکتها خواسته است همزمان با ارسال گزارش به بورس، گزارش به عامه سرمایهگذاران نیز بدهند، حرکت درستی است و
میباید کاملا اجرا شود.
برای کاهش ریسک بازار، سهامداران حرفهای و غیر حرفهای میباید از یکدیگر جدا شوند. سرمایهگذارانی که افق کوتاهمدت دارند نیز میباید از کسانی که افق بلندمدت دارند، جدا شوند. بورس باید راههای جدا کردن این گروهها را دنبال کند.
طراحی ابزارها یک راه برای این جداسازی است. امید میرود ابزارهایی چون سبد اوراق بهادار ایجاد شود تا سرمایهگذاران غیرحرفهای مستقیما در بازار تک سهم خریداری نکنند.
ب- تحلیلگری مالی:
راههای دیگری نیز وجود دارد که از غیرحرفهایها حمایت شود. هر چه تعداد تحلیلگران در بازار زیاد شود، ریسک این که مردم ناوارد آسیب ببینند، کاهش مییابد. بنابراین بورس میباید برای تحلیلگران میدان عمل باز کند. یک راه برای استفاده از خدمات کارشناسی و تحلیلگران، استفاده از مشاوران رسمی است که مجوز دارند؛ این گروه میباید ایجاد و تقویت شوند؛ توسعه شبکه مشاوره ضرورت دارد. مردم باید بتوانند با امضای قرارداد رسمی از مشاوران حرفهای مشورت بگیرند و آن عده از مردم عادی که پسانداز دارند، اما دانش لازم را ندارند یا وقت کافی ندارند که به موضوع اختصاص دهند، از مشورت حرفهای برخوردار شوند.
پ- ارزشگذاری صحیح سهام:
ممکن است شرایطی پیش آید که در آن، ارزش بازار سهام معدودی از شرکتها از قیمتهای ذاتی فاصله بگیرد. این شرکتها گر چه در بورس عمومیت ندارند، اما حوزه نگرانکنندهای را ایجاد میکنند. بورس باید به طور دائمی نگران این موضوع باشد که قیمتها از ارزش ذاتی فاصله نگیرد.
البته مبانی بازار میباید حفظ شود. اقدام لازم به معنای دخالت بورس در بازار نیست. راه صحیح، اطلاعرسانی به موقع و ارتقای سطح تحلیل در بازار است. هدف آن است که تندروی نشود و شرکتهایی و یا کسانی با دست کاری در بازار، نظام قیمتها را در هم نریزند. بازار باید خود به قیمت برسد، نه اینکه قیمتها را به شکل تصنعی دست کاری کنند. مهم است که بورس مراقبت کند تا ارزشهای ذاتی مورد توجه قرارگیرد و قیمتهای سهم در بورس، از قیت ذاتی فاصله نگیرد. مهم است که در بورس، سود شرکتها ملاک قیمت باشد. بازار مالی علی الاصول بازتاب بخش واقعی اقتصاد است. بنابراین قیمت باید مواقعی بالا رود که در بخش واقعی - در تولید یا فروش یا فعالیت آن شرکت - حرکت مثبتی صورت گرفته است.
اعمال تعهدات انجام شده در مرحله پذیرش و بالا بردن «سهم شناور آزاد» مورد تایید همه کسانی قرار گرفته است که در مورد افزایش کارآیی بازار نظر داشتهاند. منظور از سهم شناور آزاد، مقدار سهمی است که قابل معامله است. مثلا، در شرکتی که 80درصد سهم در اختیار چند سرمایهگذار بزرگ است که هرگز آن را نخواهند فروخت، سهم شناور آزاد فقط 20درصد است. یعنی فقط 20درصد سهام در اختیار سهامداران غیر استراتژیک است و قابل معامله است. بورس میباید اطمینان حاصل کند که درصد بالاتری از سهام شرکتها، به سهم شناور آزاد بدل میشود. بالا رفتن سهم شناور آزاد کمک میکند تا ریسک دستکاری در قیمتها کاهش یابد. بالا رفتن میزان سهام قابل معامله در بورس ریسک را کاهش میدهد.
ت- تقویت نظارت:
برای تقویت نظارت بر بازار، بورس باید نیروهای کافی در اختیار داشته باشد. نمودار سازمانی بخشهای نظارتی باید تقویت شود؛ نظارت به روز در آید و مدرن شود؛ همچنین باید اطمینان حاصل شود که ساختار نظارتی از کارآیی بالایی برخوردار است.
بر هر شرکت بزرگ بورس، حداقل یک نفر از مجموعه نظارتی به طور مستمر باید نظارت کند. در مورد شرکتهای کوچکتر نیز کارشناسان به ترتیبی باید تعیین شوند که اطلاعات به طور دائم اخذ شود. البته ضرورت ندارد همه نیروهایی که نظارت میکنند، کارمندان بورس باشند. میتوان کار را به خارج از سازمان بورس داد. اولین گروهی که بورس میتواند بر خدمات آنها تکیه کند، جامعه حسابرسی کشور است. رابطه بورس با این جامعه باید تقویت شود. حسابرسان
میتوانند به شفافسازی بورس کمک کنند و باید به این سمت حرکت شود که حسابرسان نیازهای اطلاعاتی سرمایهگذاران را در شکل گزارشهای خاص پاسخگو باشند.
ث- فرهنگسازی:
فرهنگسازی و ارتقای دانش عامه سرمایهگذاران در کاهش ریسک موثر است. مردم باید اطلاعات بیشتری در مورد بازار سرمایه کسب کنند. این کار باید به طور ریشهای انجام شود. باید از دوران مدرسه، ایرانیان را با بازار سرمایه و بورس آشنا کرد. این کاری بلندمدت است. مسوولان بورس باید حوصله این کار بلندمدت را داشته باشند. بورس باید تلاش کند که مفاهیم بازار سرمایه فراگیر شود. خوشبختانه، اکنون مردم بیشتر با بورس آشنا شدهاند. اما این آشنایی باید عمیقتر شود. هر چه آگاهی مردم افزایش یابد، هر چه سطح تحلیل مردم بیشتر شود و هر چه تعداد فعالان آگاه در بازار بیشتر شود، ریسک بازار بیشتر کاهش مییابد.
ج- کارگزاران:
جامعه کارگزاری کشور در مساله کاهش ریسک نقش دارد. اولا باید با صدور مجوزهای کافی، موقعیت رقابتی بین کارگزاران ایجاد شود. متاسفانه هنوز شکایت های فراوانی هست که کارگزاران خدمات کافی ارائه نمیکنند و از طرف دیگر نیز کارگزاران در سال های گذشته با چنان اقبالی از طرف سرمایهگذاران مواجه شدهاند که برای آن آماده نبودهاند. کارگزاران انتظار نداشتند که با چنین تقاضایی مواجه شوند. و از طرف دیگر در سال های حاضر، با کم شدن تعداد معامله گران و کم رونق شدن بورس، کارگزاران بسیاری در معرض ورشکستگی قرار گرفته اند. بنابراین هم لازم است که با صدور مجوز، عرضه خدمات کارگزاری افزایش یابد تا وضعیت رقابتی صنعت حفظ شود و هم نیاز است که کارگزاران خود را بازسازی کنند و در ساختارخود تجدید نظر کنند. وقتی این مهم انجام شد، کارگزاران فراغت خواهند داشت که با ارائه اطلاعات و مشورت صحیح، سرمایهگذاران را راهنمایی کنند. این کار نیز از ریسک بازار میکاهد. کارگزاران بورس به عنوان رابط سرمایهگذاران با بازار سرمایه، نقش اساسی در کاهش ریسک دارند.
در آخر هم فراموش نکنیم که پرداختن به بورس اوراق بهادار و کم کردن دخالت های نابجای دولت در این بازار باعث می شود که یکی از مجراهای مهم شریان یافتن منابع مالی در اقتصاد فعال شده، پس انداز افزایش یافته و به رونق اقتصادی کمک شایانی شود.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.
ارسال نظر