پرسش از استادان
مقدمهای برای تفکر در باب اقتصاد
مترجم: حسن افروزی
جاناتان فورتیر، کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است. او به اینکه آزادی و بازارهای آزاد (و مفاهیم مرتبط مانند حقوق فردی، دارایی، قانون، نظمهای خودجوش، تمرکززدایی و انتخاب فردی) چگونه در ادبیات و هنر معنا مییابند، علاقهمند است.
استاد: جاناتان فورتیر
مترجم: حسن افروزی
جاناتان فورتیر، کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است. او به اینکه آزادی و بازارهای آزاد (و مفاهیم مرتبط مانند حقوق فردی، دارایی، قانون، نظمهای خودجوش، تمرکززدایی و انتخاب فردی) چگونه در ادبیات و هنر معنا مییابند، علاقهمند است. دکتر فورتیر به مدت دو سال در دانشگاه Bishop's University تدریس کرده و هم اکنون مدیر ارشد بخش Academic Initiatives در موسسه مطالعات علوم انسانی در واشینگتن دی سی میباشد.
من بیشتر مایلم خود را تنها به این خاطر اقتصاددان معرفی کنم که به چگونگی عملکرد بازارها و پرداخت به موقع صورتحسابهایم علاقه دارم. من مدرک رسمی در زمینه اقتصاد ندارم، از اصطلاحات فنی اقتصاد هیچ نمیفهمم و برای جمع و تفریق اعداد بزرگتر از سنم از ماشین حساب استفاده میکنم. با همه اینها، من شیفته آنم که افراد، سازمانها و گروههای سیاسی، چگونه به تبادل کالاهای کمیاب میپردازند. اقتصاد در سطح شخصی به این معنی است که ما چگونه به مدیریت منابع محدود خودمان میپردازیم. در واقع کلمه «economics» از واژهای یونانی گرفته شده که به معنای مدیریت امور خانه بوده است. برای مثال، یک کشاورز وقتی در مورد زمان فروش محصولات خود تصمیم میگیرد، در واقع به یک پرسش اقتصادی پاسخ داده است. در واقع مدیریت منابع مالی خانواده اولین نقطه شروع اقتصاد است. بهتر است شهروندان آمریکایی که درگیر قرض کارتهای اعتباریشان هستند، درسهایی را که میتوان از صرفه جویی و موفقیت یونانیان قدیم گرفت، به یاد بیاورند.
البته، امروزه ما به اقتصاد به عنوان یک زمینه مطالعاتی پیچیده و فنی مینگریم که نیازمند ریاضیات پیچیده بوده و بسیار فراتر از مدیریت زندگی ساده در زمان یونان قدیم است. با این همه هنوز هم بسیاری از اصول اقتصاد بین جامعه امروزی و خانوادههای یونان قدیم مشترک است. شاید ایده بنیادی و بسیار مهم، کمیابی است؛ چرا که بسیاری از انتخابهای ما را، چه در عرصه شخصی و چه اجتماعی تحت تاثیر قرار میدهد.
در بحث پیرامون مساله کمیابی این سوال مطرح میشود که منابع محدود چگونه تخصیص داده میشوند. آیا یک فرماندهی قدرتمند یا نهادی مانند دولت نحوه تخصیص را مشخص میکند؟ چه مشوقهایی معاملات انجام شده در بازار را تحتتاثیر قرار میدهند؟ اگر ما بتوانیم اطلاعاتی در مورد مشوقها کسب کنیم، آیا قادر به پیشبینی وقایع بازار خواهیم بود؟ از دیگر ایدههای بنیادی اقتصاد میتوان به تخصصی شدن نیروی کار، هزینه فرصت، پول، قیمتها و حقوق مالکیت اشاره کرد. اگر ما درباره معنای این ایدهها در زندگی و تجربیات روزانه خود بیندیشیم، خواهیم فهمید که اقتصاد نه تنها یک زمینه مطالعاتی جالب بلکه بسیار مهم برای مدیریت زندگیمان است. در ادامه من قصد دارم تا به شرح و تفصیل چند ایده اساسی اقتصاد بپردازم به امید اینکه بتوانم ذهن خوانندگان را درباره چگونگی کارکرد بازارها کنجکاو سازم.
کمیابی
اگر کمیابی در زندگی ما وجود نداشت، در این صورت شاید اقتصاد دیگر یک زمینه مطالعاتی مهم و حیاتی نبود. در واقع، زندگی ما در هر زمینهای تحت تاثیر مساله کمیابی است. به همین دلیل داشتن دانش اقتصادی برای هر فرد نه تنها مهم بلکه ضروری است. برای بسیاری از افراد روی کره زمین مساله کمیابی غذا، آب و مسکن به گونهای طاقت فرسا وجود دارد. کمیابی این کالاها به چیزهای زیادی میتواند مرتبط باشد، بعضی اوقات این عامل فقر است ولی اغلب محدودیتهای محیطی و جغرافیایی نقش مهمی را در این زمینه ایفا میکنند. چیزهایی که برای یک آدم فقیر در شمال کانادا کمیاب محسوب میشوند بسیار متفاوت با کالاهای کمیاب برای یک فرد فقیر سودانی است. صرف نظر از اینکه کدام کالاهای اصلی کمیاب باشند (حال چه آب باشد، چه مسکن و چه گرما)، تلاش برای تضمین آنها اغلب به این معنی است که کمیابی کالاهای دیگر - مانند کامپیوتر، لباس خوب و لوازم خانه - در مقابل کمیابی کالاهای اصلی دارای اهمیت نسبی چندانی نیستند.
هرچه رفاه در جامعه و ثبات سیاسی در آن بیشتر شود، اهمیت نسبی برای کمیابی کالاهای دیگر بیشتر میشود. آب دیگر در شهرهایی مثل ونکوور به عنوان یک کالای کمیاب شناخته نمیشود. البته آب یک کالای کمیاب است؛ چرا که هنوز هم باید تصفیه شده و به خانههای مردم فرستاده شود، ولی قیمتی که مردم در شهرهای مرفه برای آب میپردازند نشان میدهد که این کالا خیلی هم در مقابل کالاهایی مثلا مثل بلیت اپرا گران نیست.
کمیابی به معنی وضعیت ثابت یک کالا نیست. در بیشتر قسمتهای کانادا، کمیابی توتفرنگی در زمستان به این معنی است که قیمت آن در دسامبر بیشتر از قیمت آن در ژوئن است. ژنراتورهای الکتریکی قابل حمل معمولا در مناطقی که دچار کمبود برقاند، دارای قیمت بیشتری هستند.
این نیز به نوبه خود باعث تغییر کمیابی نسبی کالاهایی میشود که وابسته به توت فرنگی یا ژنراتورهای قابل حمل میشود، البته به این معنی هم نیست که هر کالای وابسته به این دو کالا حتما تاثیر میپذیرد. بعضی وقتها تنها تغییر در اهمیت یک کالا میتواند کمیابی آن را بسیار سریع تغییر دهد. هنگامی که مردم احساس کنند کالایی در آینده نزدیک کمیاب خواهد شد، برای خرید و انبار آن هجوم خواهند برد.
با این حال، ما نمیتوانیم همه بازارها را با مساله کمیابی توجیه کنیم. در سال ۱۹۸۰ وقتی کوه آتشفشانی سنت هلنز در واشینگتن استیت فوران کرد، یکی از شهرهای نزدیک، پوشیده از خاکستر آتشفشان شد. یکی از عکسهای معروفی که آن زمان از شهر گرفته شد مرد جوانی را نشان میدهد که مشغول فروش بطریهای پر شده از خاکستر آتشفشان بر روی میزی در کنار خیابان است. او بطریهای شیشهای خالی را از خاکستر آتشفشان پر کرده بود و هر کدام را به قیمت چند دلار میفروخت. جالب این جاست با اینکه خاکستر آتشفشان فراوانترین چیزی بود که در آن شهر یافت میشد ولی مردم باز هم بطریهای خاکستر را میخریدند.
به نظر میرسد که کمیابی یکی از عوامل اصلی در اقتصاد است و با این حال دستان مرد خاکستر فروش به ما میفهماند که تنها عامل موثر در آن نیز نیست. به این ترتیب سوال من این است که چگونه میتوان مسائلی مانند مساله مرد خاکستر فروش را با توجه به مساله کمیابی توجیه کرد؟
ارسال نظر