نگاه -پرسش و پاسخ با تیلور کوئن؛-از بزرگترین وبلاگنویسهای اقتصادی
بازدهی نزولی در مورد من مصداق ندارد
برای هر کسی که وبلاگهای اقتصادی را میخواند، تیلور کوئن نیازی به معرفی ندارد (شاید او پرکارترین بلاگر اقتصادی در دنیا باشد که در کنار الکس تبرک در وبلاگ مارجینال رولوشن مینویسند).
مترجمان: فیاض خاک، بهزاد صادقیان
برای هر کسی که وبلاگهای اقتصادی را میخواند، تیلور کوئن نیازی به معرفی ندارد (شاید او پرکارترین بلاگر اقتصادی در دنیا باشد که در کنار الکس تبرک در وبلاگ مارجینال رولوشن مینویسند). تیلور و الکس عضو حرکت موفق وبلاگنویسی توسط اقتصاددانان دانشگاه جورج میسون هستند، این حرکت شامل وبلاگهایی چون Overcoming Bias، Econlog، CafeHayek، Econtalk و Austrian Economist است، من فکر میکنم که میتوان فارغالتحصیل دانشگاه جورج میسون و اقتصاددان فعلی دانشگاه میشیگان، جی.پری، صاحب وبلاگ Carpe Diem را نیز از این دسته دانست.
تیلور دکترای خود را ازهاروارد گرفته است، جایی که در آن توسط تام شلینگ افسانهای آموزش دید. تیلور در دوره آکادمیک و دانشگاهی زندگیاش بر اقتصاد فرهنگ و هنر تمرکز کرده بود، اما یکی از موثرترین نکات در مورد وی، توانایی سخن گفتن هوشمندانه وی در مورد گستره گوناگونی از موضوعات است. شاید این موضوع تا اندازهای به توانایی مشهور او در زمینه خواندن و پردازش اطلاعات، به سرعت هرچه تمامتر برگردد.
سهم تیلور در افزایش دانش عمومیاز اقتصاد، بسیار زیاد است. جدای از وبلاگ پرکارش، وی گروهی از کتابهایی که شامل موضوعات اقتصادی عامه فهم و ساده است را منتشر کرده. کتابهایی از قبیل «اقتصاددان درون خود را کشف کنید.» و ...
او همچنین در روزنامه نیویورکتایمز و NPR هم مرتبا مطلب مینویسد.
من از تیلور، به دلیل پاسخگویی به این سوالات تشکر میکنم.
من در مورد مقدار زمانی که شما برای کار در وبلاگ خود میگذارید، کنجکاو هستم. در یک روز نوعی، چه مقدار زمان برای کارهای مربوط به وبلاگ صرف میکنید؟
در حدود یک ساعت در وبلاگم با نام (Marginal Revolution) مینویسم.
در مورد اینکه چه چیزی بنویسم، تقریبا فکر نمیکنم یا در زمانهای مرده و یا در زمان استراحت به این موضوع فکر میکنم. در حدود ۲۰ دقیقه نظراتی که روی وبلاگ گذاشته شده، میخوانم. اگر در حال مسافرت باشم، آنها را اصلا نمیخوانم. وبلاگهای دیگر را در حدود ۴۰ دقیقه میخوانم. زمان کمی را به خواندن و پاسخ دادن، ایمیلهای مربوط به وبلاگ اختصاص میدهم، سعی میکنم که به همه پاسخ دهم. در کل زمان زیادی را در حال خواندن هستم و هزینه زیادی برایم دارد، اما به هر حال این کار را انجام میدهم.
تاثیر بلاگرهای اقتصاددان دانشگاه جورج میسون روی دپارتمان اقتصادش چه بوده است؟ اگر این تاثیر به صورت خالص مثبت بوده باشد، شما فکر میکنید که چرا بقیه دپارتمانها یا دانشگاهها، کار بیشتری برای حمایت یا تشویق وبلاگنویسی در دانشکدهها نمیکنند؟
این موضوع برای ما بسیار جالب است و بحثها و مذاکرات بسیار وسیعی را به پا میکند. ما اثر بسیار نافذی روی دنیا داریم؛ چرا که در حالی که انواع مختلفی از رسانههای مردمی و شبه مردمی وجود دارند، ولی تقریبا همه آنها به اندازه این وبلاگهای اکادمیک دقیق نیستند. این موضوع صحیح است، و متاسفانه رقابت را در سطح پایینی نگه میدارد!
به صورت تاریخی، بهترین مغزهای اقتصاد، چه کسانی بودهاند؟ بهترین و درخشانترین اقتصاددانانی که ایدههای بزرگی را ارائه دادهاند، چه کسانی هستند؟
من فکر میکنم که اسمیت و کینز وهایک از بزرگترینها بودند. فریدمن هم نظم و ترتیب شگفتانگیزی داشت. ارو بهره هوشی (IQ) گیجکنندهای دارد. آنها نمونهای از برترینهای مورد نظر من هستند. اگر شما هیوم و میل را جزو اقتصاددانان به حساب آورید، آنها هم جزو بهترینها بودند، اگرچه عقاید اقتصادی آنها بزرگترین کارشان به حساب نمیآید، ولی به هر حال آنها از پیشبرندگان حرفه اقتصاد بوده اند.
چگونگی توانایی عجیب خود را در زمینه جذب و طبقهبندی اطلاعات توضیح دهید؟ شما دقیقا چگونه اطلاعات را تنظیم و طبقهبندی میکنید؟ دیگران چگونه میتوانند با تمرین، ذهن خود را شبیه به ذهن تیلورکوئن کنند؟
من در مورد این موضوع در کتاب آیندهام، «اقتصاد مخصوص به خود را به وجود آورید.» بحث کردهام. این کتاب در ۹ جولای خاتمه یافت، یک شماره از آن را بخرید! فعلا نمیخواهم محتویاتش را فاش کنم!
با توجه به سهم بزرگ شما در افزایش دانش عمومیدر حوزه اقتصاد، مایلید که برای کدام یک از کارهایتان به خاطر آورده شوید؟ کدام کار، بیشتر سبب غرور شما میشود؟ به نظر خودتان، بزرگترین کارتان کدام بوده است؟
فکر نمیکنم هیچکدام از آنها در این سطح باشند که شما میگویید، همچنین فکر نمیکنم که هیچکدامشان به خاطر آورده شوند. اگر آنها تاثیر و نفوذی داشته باشند، در جریان گسترده دانش اقتصاد در این روزها گم هستند.
کتاب بعدی من برای این که نفوذ حقیقی به جای گذارده و به خاطر سپرده شود، شانس دارد. من بسیار خوشبخت بودم که الگوی بازدهی نزولی سن در مورد من با الگوی معمول که بعد از ۳۵ سال رو به کاهش میگذارد، همخوانی ندارد. (این موضوع را میتوان در کتاب آینده من مشاهده کرد!!). بنابراین در ۴۷ سالگی احساس میکنم که هنوز میتوانم بهتر باشم. این بین اقتصاددانان نامعمول است، اما اگر ماهیت کار من را در نظر بگیرید، بیشتر از این که یک تئوریپرداز اقتصادی باشم، جمعکننده آمار و اطلاعات هستم.
من مطمئنا تلاشم را برای بهتر شدن متوقف نخواهم کرد.
ارسال نظر