دو قاشق مطلوبیت
توتمها و ساختار اجتماعی
مجید رویین
واژه «مودل» هرچند در اساس تنها نام یک ابزارِ صرف است، اما چنین سادهنگری به آن سبب گمراهی ناظر خارجی خواهد شد.
مجید رویین
واژه «مودل» هرچند در اساس تنها نام یک ابزارِ صرف است، اما چنین سادهنگری به آن سبب گمراهی ناظر خارجی خواهد شد.
در این قبیله «مودل» به مفهومی مجرد تبدیل شده است که تقریبا تمامی جنبههای روابط اجتماعی را تحتسیطره خود دارد، خواه روابط با سایر قبایل، خواه روابط میان کاستها و خواه سلسله مراتب در یک کاست خاص؛ بنابراین مثلا هرگاه یک اقتصادی بخواهد برای بیگانهای توضیح دهد که چرا آنها سیاسیها و اجتماعیها را تا این اندازه خوار میشمارند، به او میگوید: «برای اینکه آنها مودل درست نمیکنند.» و به نظرش همین باید گویای همه چیز باشد.
نقش مسلط مودل را شاید بتوان از راه روابط میان دو کاست اصلی اقتصادیها؛ یعنی خردیها و کلانیها، بهتر روشن کرد؛ هرچند که دانستههای ما در این زمینه هنوز بسیار ابتدایی است. هر یک از کاستها مودل پایهای دارد که تمامی اعضای کاست موظفند مودل شان را بر اساس آن بسازند؛ بنابراین باز هم مشخص میشود که اقتصادیها روابط اجتماعی را در اینجا میان دو کاست، با توجه به مودل مربوطه هریک از آنها تعریف و تبیین میکنند. از همین رو، هرگاه از یک خردی بپرسید که چرا با کلانیها وصلت نمیکند، به شما خواهد گفت: «چون آنها مودلشان با ما فرق دارد»، یا «چون آنها چیزی از مودل خرد سرشان نمیشود.» (در این مورد البته، حق با اوست؛ هرچند، خودش هم بدون شک چیزی از مودل کلانیها نمیداند.)
چندین پژوهش تا به حال نشان دادهاند، که تقریبا محال است بتوان عضوی از یک کاست را بر آن داشت که به صورت شفاف توضیح دهد چه چیزی رشته او را از رشته دیگری متمایز میکند؛ بی آنکه دست آخر کار را به تفاوت مودلها بکشاند؛ هرچند انجام پژوهشهای بیشتر در این باره مورد نیاز است؛ اما یافتههای فعلی نظر کسانی را که معتقدند مودل هر کاست را باید «توتم» آن دانست تایید میکنند. لازم به ذکر است که ناتوانی در یافتن پاسخ قطعی این سوال، به وجود هیچ تابویی برضد مناظره افراد کاست با بیگانهها مربوط نمیشود. برعکس اقتصادیها در این زمینه کاملا هم پرچانهاند. مشکل این است که چیزهایی که اینان برای گفتن دارند اغلب به بیان تعصبات رشتهای، از شدیدترین نوع آن، محدود میشود. (خیلی پیشتر از این، مچی لاپی هم در سفرنامه خود، به نام «اقتصاد نامه»، بر این موضوع صحه گذاشته بود.)
برای فرد ناآشنا، توتم این دو کاست اصلی در نگاه اول ممکن است کاملا یکسان به نظر برسد؛ اما اهمیت اجتماعی چشمگیری که تفاوتهای این دو توتم برای اقتصادیها دارد سبب شده که اقتصادنگاری (مطالعه هنر و صنایع دستی اقتصادیها) به شاخه اصلی اقتصادشناسی نوین بدل شود؛ به عنوان مثال، توتم خردیها و کلانیها را در نظر بگیرید. در نگاه اول به انسان مشتبه میشود که هر دو از دو تکه چوب اریب از میان یکدیگر که شکلی قیچی مانند را به وجود میآورند، تشکیل شدهاند (شکل 1 را ببینید.) حال آنکه دنیایی تفاوت میان آنهاست.
برخی مراسم مربوط به این توتمها میتوانند راهنمای بسیار خوبی برای پی بردن به منشا مودلسازی در میان اقتصادیها باشند. متاسفانه در این زمینه تنها اطلاعاتی پراکنده در در دسترس ما قرار دارد که آن هم توسط جهانگردانی که اتفاقی پای به این منطقه گذاشتهاند، تهیه شده و اغلب بهدلیل ناآزموده بودن آنها تفاسیرشان با یکدیگر متعارض است. در ادامه به یکی از مهمترین این گزارشها خواهیم پرداخت.
گزارشی از مراسم مودلسازی
گزارش زیر که از یکی از مراسم کلانیها، معروف به «مراسمِ چشمانداز»، بدست آمده است برخی دشواریهای کنونی اقتصادی شناسان را آشکار میسازد: «ریشسفید LM به دست چپ و IS به دست راست بگرفته، درحال توتم را با بازوان خمیده مقابل روی مماس نموده، به خطی صاف پیش برد - همانگونه که در آیین کهن بیامده، نه به راست و نه به چپ منحرف نشده و راه خود سوی منطقه موعود بیدرنگ همی بپیماید. در آغاز جوانان ده فرحناک گشته، گرد او را گیرند، اما به اطناب راهپیمایی مهر سکوت بر لب گزیده و هیچ نگویند. در اندک زمان، پیمایش راه ملالآور گشته... جوانان به سان زنجیری، عاصی و عرق ریز، از پیِ پیر همی روند. با آنکه گرانیِ بار بازوی پیر رنجور گرداند، معالهذا با عزمی استوار موانعِ راه یک یک از سر بگذراند... با فزونیدن عمرِ مراسم، توتم اندک اندک لرزیدن آغازیده و بیش از پیش پیچ و تاب خورد؛ در آخر کار، لرزان و نالان سر به سینه زمین بکوبد. آنگاه ریشسفید گردهمایی جوانان حول خود را چشم در راه مانده و پس از آن با وقار همی گوید: بنگرید، حقیقت و قوایِ کلانیها را!»
از چنین گزارشهایی مشخص میشود که چرا مجادلاتی پیرامون تز اصلی مکتب «ابزار باوری» شکل گرفته است. این مکتب پر نفوذ اقتصاد نگاری معتقد است هنر حکاکیِ مودل ریشه در ساخت ابزار و آلات سودمند در ابتدای پیدایش این قبیله دارد و مراسمی نظیر آنچه در بالا به آن اشاره شد طبق آیینهای سنتی، نمایانگر استفاده واقعی این ابزار آلات در گذشته هستند.
هرچند فرضیه ابزار باورها بنظر بیش از حد تخیلی است، اما ناعادلانه خواهد بود اگر آن را بدون بررسی رد کنیم. پاسخ به این سوال که آیا مودلِ کلان زمانی کاربردی هم داشته است؟ به نوبه خود نیازمند روشن شدن این مساله است که آیا اساسا «مراسم چشمانداز» نتیجهای هم دارد؟ کلانیها خودشان معتقدند که اینکار را برای استخراج طلا انجام میدهند. برخی مسافران و ناظران هم این نظر را تایید میکنند، اما دیگران آن را تنها یک رسمِ قدیمی میدانند. در مورد روایتهایی که این مراسم را به تلاش برای آب یابی و مسائلی از این دست، نسبت میدهند هم وضع به همین منوال است. بسیاری معتقدند این روش نتایج عملی دارد، اما نتوانستهاند هیچ توجیه علمی برای چرایی اش بیاورند.
ما تعدادی شاهد عینی قابلاعتماد داریم که تایید میکنند گاهی بر اثر اجرای این مراسم واقعا طلا پیدا شده است. در مقابل منتقدان، هرچند که نتوانستهاند صحت تمامی چنین گزارشهایی را زیر سوال ببرند، اما معتقدند باید سطح اهمیت این گزارشها را بسیار تقلیل داد. برای مثال گفته میشود که «طلا» در زبان اقتصادیها به هر ماده معدنی زرد رنگ اطلاق میشود، حتی اگر هیچ ارزشی نداشته باشد. علاوهبر این، برخی اقتصادی شناسان معتقدند که مراسم چشمانداز جزو رسوم نادر است، که اگر گاهی هم برگزار میشود دلایل آن ناشناختهاند و آنچه شاهدان عینی گزارش دادهاند تنها کشف رگههایی است که کلانیها از چندین نسل قبل از وجودشان آگاه بودهاند.
اما یکنفر ممکن است سوال کند که اگر این مراسم هیچ فایدهای ندارد، چرا همچنان گاهی اجرا میشود؟ پاسخ به این سوال ساده است و جواب آن برای کسانی که با مطالعه سیستمهای اعتقادی مردمان بدوی آشنایی دارند غیر منتظره نیست. مواردی مشاهده شده که کلِ مراسم هیچ نتیجه مشخصی در بر نداشته است. وقتی چنین مواردی رخ دهد کلانیها دو گونه موضع میگیرند: یا مجری مراسم را به عدم اجرای دقیق آن طبق توصیههای آیینی متهم میکنند، یا همچنان اصرار میکنند که طلا واقعا وجود دارد و تنها مشکل عدم حفر زمین به عمقِ کافی بوده است. روشن است که، بدون توجه به آنکه کدام یک از این دو موضع اتخاذ میشود، مراسم همچنان حفظ شده و نقشِ توتمِ IS-LM در سیستم اعتقادیِ کاستکلانیها بیخدشه باقی میماند.
ارسال نظر