پساندازهای بازنشستگی و خطاهای تصمیم
مترجمان: محمدصادق الحسینی، اکرم جهانشاهی
درسهایی از اقتصاد رفتاری
مدت زیادی از آن زمان که بیشتر کارکنان آمریکایی میتوانستند به کارفرمایانشان اعتماد کنند تا پساندازهای بازنشستگی آنها را مدیریت کنند، گذشته است. امروزه بیشتر مردم اختیار و مسوولیت تعیین بهترین استراتژی را دارند و سبد سهام بازنشستگیشان را خودشان اداره میکنند.
فیل آرمور، مری دالی
مترجمان: محمدصادق الحسینی، اکرم جهانشاهی
درسهایی از اقتصاد رفتاری
مدت زیادی از آن زمان که بیشتر کارکنان آمریکایی میتوانستند به کارفرمایانشان اعتماد کنند تا پساندازهای بازنشستگی آنها را مدیریت کنند، گذشته است. امروزه بیشتر مردم اختیار و مسوولیت تعیین بهترین استراتژی را دارند و سبد سهام بازنشستگیشان را خودشان اداره میکنند.
تحقیقات روی برنامه بازنشستگی نشان میدهد که در این شرایط میزان پسانداز و سرمایهگذاری کمتر از سطح بهینه است. در حالی که شکافهای اطلاعاتی و محدودیتهای درآمد، کمتر از سطح بهینه بودن پسانداز و سرمایهگذاری را تا حدودی توضیح میدهند، تحقیقی در زمینه علم اقتصاد رفتاری نشان میدهد که «خطاهای تصمیم» که از تمایلات بشری از قبیل به تعویق انداختن ناشی میشود، نیز در ایجاد این وضعیت نقش دارد.
در این مقاله سعی بر این است تا برخی نتایج کلیدی تحقیق مذکور مرور شده و کاربرد آن در مسائل مربوط به پساندازهای بازنشستگی و تصمیمگیریهای مالی مورد بحث قرار گیرد. سپس این که چگونه سیاستگذاران و کارفرمایان، برنامههای پسانداز (k۴۰۱) و سایر ابزارهای بازنشستگی را به منظور غلبه بر چیزی که به نظر میرسد غرایز بشری غیر بهینه باشد طراحی میکنند، توضیح داده میشود.
برنامههای پساندازهای بازنشستگی و خطاهای مالی معمول
ظهور طرح مشارکت در بازنشستگی، در صدر همه آنها طرحهای (k۴۰۱)، برنامهریزی بازنشستگی را مستقیما به کارکنان محول کرده است. طرح (k۴۰۱) به کارکنان اجازه میدهد درآمدشان را در حسابهای خاصی قرار دهند تا از این امکان برخوردار شوند که پرداخت مالیات را به تاخیر بیندازند و پساندازها را در لیستی از گزینههای سرمایهگذاری اختصاص دهند. کارفرما اصولا پسانداز بازنشستگی کارمند را تا سقف خاصی متقبل میشود (مثلا۵۰درصد سهم کارمند را اگر تا ۶درصد حقوقش را پسانداز کند، میپردازد). این قبیل برنامهها چندین مزیت دارند: به کارکنان اجازه میدهند در مورد پسانداز و سرمایهگذاری تصمیم گیری کنند، بین مشاغل قابل انتقال هستند و این اجازه را به کارکنان میدهند که پساندازهایشان را قبل از بازنشستگی، هرچند معمولا با یک جریمه گزاف ۱۰ درصدی، پس بگیرند.
در طراحیهای اولیه (k۴۰۱)، کافرمایان، ثبتنام اختیاری و انتخابهای سرمایهگذاری متعدد و مستندات پر جزئیاتی درباره عملکرد صندوق و مدیریت صندوق ارائه کردند و حتی جلسات آموزشی در مورد منافع پسانداز مستمر و پسانداز زودهنگام را فراهم کردند. در کل کارفرمایان که دیگر توصیه و راهنمای سرمایهگذاری ارائه نمیدادند کارکنان را مسوول پسانداز و مدیریت سبد سهام بازنشستگیشان میدانستند. این نوع برنامههای بازنشستگی که در میان کارکنان محبوبیت داشتند، به طور وسیعی رواج مییافت. اما کارفرمایان و سیاستگذاران دریافتند که تعداد شرکتکنندگان در این طرحها کم بوده و افراد از آن مقداری که کارشناسان توصیه کرده بودند کمتر پسانداز میکردند و سبد سهامشان به اندازه کافی متنوع نبود.
انحراف در پساندازها و بازدههای سرمایهگذاری از مقدار بهینه مورد توافق کارشناسان به مطالعات و یافتههای شگفتانگیزی منجر شد. حتی زمانی که مردم پول برای پسانداز داشتند، به اندازه کافی درباره فواید پسانداز آگاه شده بودند و کارفرمایان به آنها برای پسانداز انگیزه داده بودند آنها هنوز هم تصمیمات مناسبی نمیگرفتند و گاهی اوقات پولشان را معطل میگذاشتند (برای مثال زمانی که نمیتوانستند آن قدر پسانداز کنند که از کمک کارفرما بهرهمند شوند).
بررسیها در زمینه غیرعقلایی بودن کارکنان آمریکایی، علم اقتصاد و روانشناسی را به هم پیوند داده و درباره اینکه اشخاص چگونه تصمیم میگیرند به نتایج مهمی دست یافته است.
معمای انتخاب
یکی از عقاید کلیدی اقتصاددانان کلاسیک این است که عوامل اقتصادی عاقلانه و به بهترین نحو مطابق منافع خود عمل میکنند. اما اقتصاددانان رفتاری با نظر به دیدگاههای روانشناسانه و استفاده از دید اقتصادی ادعا میکنند که ممکن است این قبیل شخصیتپردازیها، رفتار کارگر متعارف را توضیح ندهد. مثلا، زمانی که کارکنان میتوانند در یک طرح (k۴۰۱) پسانداز کنند (و با توجه به این که پیش از آن باید فرم پر کنند، امضا کنند و ...) ممکن است از خودشان بپرسند: «چرا همه سختیهای تصمیم گرفتن را امروز تحمل کنم در حالی که میتوانم آن را تا فردا به تعویق بیندازم و تنها هزینه آن از دست دادن بهره یک روز است؟». بنابراین ممکن است تا زمانی که کارگر واقعا تصمیم بگیرد که در آن طرح شرکت کند پسانداز کردن هفتهها و حتی ماهها به تعویق بیفتد. این قبیل اجتناب از تصمیمگیری به خاطر تعلل منجر به پسانداز بازنشستگی کم یا سرمایهگذاری در حال کاهش یا سبد سهام با تنوع کم میشود. از این رو این اشخاص منافعشان را به بهترین نحو دنبال نمیکنند و به طور سادهلوحانهای به این غریزه بشری (به تعویق انداختن) پاسخ میدهند.
عقیده دوم اقتصاددانان کلاسیک این است که داشتن حق انتخاب خوب است و حق انتخاب بیشتر بهتر است، زیرا با اضافه شدن یک گزینه، عامل اقتصادی عاقل میتواند حداقل به اندازه قبل حق انتخاب داشته باشد، اما اقتصاددانان رفتاری نظر متفاوتی دارند: زمانی که مردم باید تصمیم بگیرند اول تصمیم میگیرند که چگونه تصمیم بگیرند. روانشناسان کشف کردهاند هرچه که پیچیدگی یک موقعیت افزایش مییابد (به عبارت دیگر انتخابها گسترش مییابد)، مهارت تصمیم گیری کاهش مییابد؛ به عبارت دقیقتر، انتخابهای بیشتر و وجود جنبههای بیشتر برای هر انتخاب باعث میشود قاعدهای سادهتر برای تصمیمگیری مورد استفاده قرار گیرد. مثلا در تصمیمهای(k۴۰۱)، کارکنان مجبورند پی در پی یک نرخ پسانداز و سپس یک استراتژی تخصیص برای سرمایهگذاری را انتخاب کنند. مطالعات نشان داده کسانی که با مجموعههای پیچیده انتخابهای سرمایهگذاری روبه رو میشوند استراتژیهای تخصیص ساده بهکار میبرند، از قبیل «یک تخم مرغ در هر سبد» که در آن سهمهای مساوی، صرفنظر از ریسک نسبی و نرخ بازده، در داخل هر صندوق سرمایهگذاری قابل دسترس قرار میگیرند. اقتصاد رفتاری نشان میدهد که استفاده از یک قاعده ساده در موقعیتهای پیچیده نتیجه مبادله بین تلاش و دقت است. هرچه تصمیمگیری سختتر باشد به معنی این است که ما بیشتر به استفاده از یک قاعده سرانگشتی متمایل میشویم، تا بتوانیم از دردسر خلاص شویم. در نتیجه، احتمالا تصمیمگیری برای طرحهای (k۴۰۱) زمانی که تصمیم پیچیدهتر میشود بدتر شده و انحراف بیشتری از استراتژیهای بهینه تصمیمگیری ایجاد میشود.
زمانی که انتخاب به شدت پیچیده شود، مردم به این فکر میافتند که سادهترین قاعده تصمیم را اتخاذ کنند، تصمیم میگیرند که تصمیم نگیرند. روانشناسان این وضعیت را «اضافه بار انتخاب» مینامند. «اضافه بار انتخاب» در شرایطی دیده میشود که چشمانداز تصمیمگیری آنقدر رعبآور است که افراد از تصمیم گرفتن منصرف میشوند.
در برنامههای پسانداز بازنشستگی، تصمیم به تصمیم نگرفتن اغلب به این معنی است که اشخاص به انتخابهای کارفرمایشان اتکا میکنند. طبق دادهها، زمانی که کارفرمایان هیچ پیشنهادی را ارائه نمیدهند، کارکنان نرخ پسانداز یا انتخاب صندوق سرمایهگذاری را که کارفرمایاشان به طور پیش فرض تعیین کردهاند، مطمئن، توصیه شده و بهینه در نظر میگیرند. به عبارت دیگر کارکنان بدون توجه به ریسکپذیریشان یک پیشنهاد کارشناسی (طراحی برنامه کارفرمایشان) را با منطق شخصی خودشان جایگزین میکنند. این پدیده که «اثر تایید» نامیده میشود، میتواند تصمیمهای سرمایهگذاری و پساندازی را به دنبال داشته باشد که کارشناسان و در نهایت خود کارکنان آنها را غیر بهینه میدانند.
راهنمایی تصمیم گیری بهینه
مسائل «به تعویق انداختن»، «اضافه بار انتخاب» و «اثر تایید» باعث شده، محققان در پی یافتن راههایی باشند که هم تصمیمگیری را بهبود بخشد و هم تصمیم نگرفتن را جریمه کند، در حالی که آزادی انتخاب را هم تضمین کند. پیدا کردن راهحل، بخشی از اقتصاد رفتاری است که به عنوان «پدرسالاری نامتقارن» شناخته میشود. کارفرمایان عموما از این راهحلها استفاده میکنند و این راهها به طور وسیعی در قانون حمایت از حقوق بازنشستگی سال ۲۰۰۶ ضمانت شدهاند. سادهترین راه حل و یکی از اولین راههایی که در سبد سهام کارفرمایان ظاهر شده، « ثبت نام پیش فرض» بود. «ثبت نام پیش فرض» بر این فرض استوار است که اغلب افرادی که نمیتوانند در یک طرح (k ۴۰۱) با حمایت کارفرما ثبت نام کنند، به «اضافه بار انتخاب» و یا «به تعویق انداختن» دچار هستند.«ثبت نام پیش فرض» این مساله را حل میکند، زیرا کارکنانی که هیچ کاری انجام نمیدهند- تصمیم نمیگیرند- به طور خودکار در طرح بازنشستگی با حمایت کارفرما ثبتنام میشوند و یک نرخ پسانداز خاص برایشان تعیین میشود. در عین حال کارکنانی که نرخ پسانداز کمتری میخواهند یا به هیچ وجه نمیخواهند در برنامه شرکت کنند، این اختیار را دارند، بنابراین آزادی کارکنان هم تامین میشود. این راه حل در بهبود مشارکت در برنامههای بازنشستگی با حمایت کارفرما، بسیار موفق بوده است و تقریبا همه انتخاب پیش فرض را گزیدهاند.
بشیرز و دیگران در سال ۲۰۰۶ راه حل دیگری را ارائه کردهاند که به کارکنان کمک کند بهتر سرمایهگذاری کنند. این روش که «ثبت نام سریع» نامیده میشود، بر این فرض استوار است که «اضافه بار انتخاب» بیشتر از «به تعویق انداختن»، ثبت نام در برنامههای (k۴۰۱) را کاهش میدهد. در این روش به کارکنان کارتی برای انتخاب بین وضع فعلی و ۳درصد تعیین شده درآمد که در یک صندوق گذاشته میشود داده میشود. کارمند گزینه مناسب را انتخاب کرده و کارت را پس میفرستد. کارکنانی که کنترل بیشتر روی سرمایهگذاری را خواهان هستند هنوز از حق انتخاب برخوردارند. درموارد مربوط به سرمایهگذاری و پساندازهای پیچیده وجود این گزینه، تصمیم را ساده میکند و بنابراین مشارکت کسانی که در غیر این صورت دچار«اضافه بار» میشدند را افزایش میدهد. در یک مطالعه دیگر در مورد استراتژی های «ثبت نام سریع» و «ثبت نام پیش فرض»، بشیرز به این نتیجه رسید که ثبت نام پیش فرض بیشتر از ثبت نام سریع در افزایش نرخ مشارکت موثر است و نشان داد که در حالی که برخی کارکنان دچار اضافه بار میشوند، به تعویق انداختن محرک آشکار پسانداز پایین است.
درسهای سادهسازی ناشی از برنامه ثبت نام پیش فرض، برای راهنمایی اشخاص در تصمیمهای تخصیص به شدت مفید است. ترقی میزان مشارکت در نتیجه تجزیه تصمیم، به تجزیه سرمایهگذاری نیز منجر شده است. به طور مثال برای حل مساله تنوع کم سبد سهام یا تخصیص ایستای دارایی در طول زمان، کارفرمایان با ارائه بستههای تخصیص دارایی طبقه بندی شده بر حسب ریسک پذیری، به کارکنان کمک میکنند تا تصمیمهایشان را بهبود بخشند. برای نمونه یک طرح (k۴۰۱) اجازه میدهد یک کارگر در یک صندوق اوراق قرضه، یک صندوق سهام یا یک صندوق سهام بینالمللی سرمایهگذاری کند، اما این طرح صندوقهایی را نیز با رشد محافظه کارانه ، متوسط و پرنوسان که ترکیبی از بستههای صندوقهای بالا هستند را ارائه میدهد. این بستهها به کارکنان اجازه میدهد تصمیمهای (k۴۰۱) را بدون داشتن نظر کارشناسانه تکنیکی از یک سرمایهگذار تعلیم دیده و تنها بر اساس ریسکپذیری اتخاذ کنند. بهعلاوه تصمیم سرمایهگذاری به آسانی میتواند اتخاذ شود: کارفرما میتواند با این گزینه که «سرمایهگذاری ها را خودم تخصیص میدهم» این صندوقهای تخصیصی را برای سرمایهگذاری ارائه دهد. زمانی که قاعده تصمیم عقلائی تر تشویق میشود، درحالی که حق انتخاب به اندازه قبل است تصمیم خیلی آسانتر و دقیقتر میشود و در حالی که بسیار زود است که بفهمیم آیا این طرحها تنوع در سبد سهام و سرمایهگذاری بهینه را بهبود میبخشد یا نه، اما به ما این درک را میدهند که ساده کردن تصمیمها به کارکنان کمک میکند تا نتایج بهتری بهدست آورند.
سیاست پدر سالارانه نامتقارن
قانون حمایت از حقوق بازنشستگی از سال۲۰۰۶ تعادلی را بین ترقی مشارکت ناشی از نرخهای پیش فرض بالاتر و غریزه به تعویق انداختن برقرار میکند و این انگیزه را برای شرکتها به وجود میآورد که یک پیش فرض را از ۳درصد شروع کنند، اما این پیش فرض در طول ۳ سال اول بعد ازاستخدام، سالی یک درصد افزایش یابد. نرخ ۳ درصد نرخهای مشارکت بالا را تضمین میکند و نشان میدهد که یک نرخ سهم قراردادی کم حدود ۳درصد، افراد را تشویق میکند که یک نقش فعال در تخصیص دارایی ایفا کنند. در این حالت اگر کارکنان هیچ تصمیمی نگیرند، هر سال یک مقدار بیشتر پسانداز خواهند کرد. این شکل از پدر سالاری، کارکنان را به طرح جاری مقید نمیکنند. آنها آزاد هستند که همانند قبل انتخاب کنند، اما حتی اگر تعلل ورزند هنوز هم پسانداز میکنند.
کاربرد این درسها در زمینههای دیگر
درسهای تئوری تصمیم کاربردی و اقتصاد رفتاری در برنامههای (k ۴۰۱)، در همه انواع تصمیمگیریها دلالتهایی دارند. برای مثال پدیده اضافه بار انتخاب را در موارد زیادی مشاهده میکنیم. برای مثال این پدیده در آلترناتیوهای مراقبت سلامتی، بسیار دیده میشود. میتوان در مراقبتهای سلامتی معادلی از طبقه بندی ریسک برای سرمایهگذاری بهوجود آورد که کمک بیشتری در انتخاب طرحهای سلامتی بدهد تا نیازهای متغیر افراد در طول زمان را برآورده سازد. با نگاه به آینده، اینکه چگونه یافتههای مربوط به تعویق و اضافه بار انتخاب بر تصمیم تبدیل پول (k۴۰۱) به یک مقرری سالانه یا دریافت یک باره آن یا خرج کردن بدون محدودیت آن در طول زمان اثر میگذارد از اهمیت زیادی برخوردار است. با رسیدن نسل کودک به سن بازنشستگی، این قبیل مسائل از مجرای سیاست بازنشستگی به کانون توجه عموم تبدیل خواهد شد، بنابراین راهنمایی به اشخاص برای به دست آوردن بازده بالاتر از اهمیت زیادی برخوردار خواهد شد.
ارسال نظر