ای که دستت میرسد کاری بکن
نگاهی گذرا به عوامل بازماندگی از تحصیل
حبیبه فتحی *
با توجه به گزارشهای مرکز آمار ایران، از جمعیت ۱۹ میلیون و ۴۳۵ هزار نفری در سنین ۷ تا ۱۹ سال کشور که باید آموزش خود را در مدارس ادامه دهند، بیش از ۷ میلیون و ۱۳۵ هزار نفر به دلایل اقتصادی و اجتماعی قادر به ادامه تحصیل نیستند. در حقیقت بیش از ۳۷ درصد دانشآموزان ایرانی مجبور به ترک تحصیل شدهاند.[۱]
عکس: آکو سالمی
حبیبه فتحی *
با توجه به گزارشهای مرکز آمار ایران، از جمعیت ۱۹ میلیون و ۴۳۵ هزار نفری در سنین ۷ تا ۱۹ سال کشور که باید آموزش خود را در مدارس ادامه دهند، بیش از ۷ میلیون و ۱۳۵ هزار نفر به دلایل اقتصادی و اجتماعی قادر به ادامه تحصیل نیستند. در حقیقت بیش از ۳۷ درصد دانشآموزان ایرانی مجبور به ترک تحصیل شدهاند.[۱] در کنار این رقم غافلگیرکننده، بنا به نقل قولی دیگر «حدود ۳ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر از کودکان و نوجوانان ایرانی گروه سنی که تعداد کمی از آنها در سنین دبستان هستند به علل مختلفی تحصیل نمیکنند؛ این آمار در روستاها بیشتر از شهرها و در دختران بیشتر از پسران است» [۲]
مانند تمامی جوامع، دلایل محرومیت از تحصیل یا بیانگیزگی در ادامه تحصیل در میان دانشآموزان ایرانی را باید در عوامل اقتصادی، فرهنگی (شامل عوامل محیطی، قومی، نژادی)، فردی (جسمی، احساسی) و اجتماعی و قانونی جستوجو کرد.
«فقر»، اعم از مطلق و نسبی، مهمترین ریشه محرومیت کودکان از تحصیل در سراسر جهان است. عامل فقر بین ۵۰ تا۶۰ درصد از محرومیت از تحصیل را تبیین میکند. در ایران همانند سایر کشورهای در حال توسعه «فقر مطلق» و فقدان دسترسی به منابع مالی، ریشه اصلی محرومیت کودکان از تحصیل محسوب میشود. اما در کشورهای توسعهیافته به لحاظ اقتصادی، «فقر نسبی» و محدودیتهایی که روی میزان مشارکت کامل کودکان و دسترسی به فرصتها در جامعه اثر میگذارند، مصداق بیشتری در تببین پدیده کودکان محروم از تحصیل دارند.
در تمامی کشورها دیده میشود که با تعمیق نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، فرزندان خانوارهای فقیر به طور فزایندهای امکان پیدا کردن راهی برای تحرک اجتماعی رو به بالا را از دست میدهند. با افزایش رشد شکاف درآمدی، نابرابری میان منابع مالی و زمانی که خانوارهای متمول و کمدرآمد صرف سرمایهگذاری بر روی کودکان خود میکنند نیز تشدید میشود.
نرخ محرومیت از تحصیل کودکان، به سه عامل بستگی دارد: هزینههای مستقیم مدرسه رفتن، هزینه فرصت تحصیل (مانند هزینه فرصت از دست رفتن درآمد ناشی از کار کودکی که به مدرسه میرود)، و بالاخره منافع انتظاری از تحصیل.
کار کودک؛ مانع تحصیل کودکان
در مناطق فقیر، روستایی، و حاشیه شهرهای بزرگ، هزینه فرصت فرستادن کودکان به مدرسه برای والدین، از مقایسه بین منافع ناشی از تحصیل یا اشتغال به کار و نانآور و کمک خرج بودن برای خانوار، ناشی میشود. مبهم بودن منافع بلندمدت ناشی از آموزش، در کنار فقر مالی والدینی که خود اکثرا بیسواد هستند، مانع از ایجاد انگیزه برای مدرسه فرستادن کودکان این خانوارها میشود.
فقر والدین و نامناسب بودن شرایط اولیه زندگی در کنار شبکههای اجتماعی محدود ارتباطی خانوارها، باعث عدم شکلگیری درک صحیح از منافع تحصیلات میشود. برای خانوارهای فقیر روستایی، از میان سه عامل ذکرشده برای محرومیت از تحصیل کودکان، عامل «هزینه فرصت» تعیینکنندهتر از صرف هزینههای مالی آموزش فرزندان است. معضل «کار کودکان»، از این اولویتبخشی والدین شکل میگیرد. به علاوه در این مناطق فقدان زیرساختهای مناسب، مدارس زیر سطح استاندارد و کیفیت نازل منابع آموزشی و معلمان خوب، باعث تضعیف بیشتر انگیزه والدین برای اولویتبخشی به آموزش کودکان میشود.
همچنین درک و تخمین کودکان از اهمیت و منافع بلندمدت تحصیل نیز براساس عواملی مانند درآمد خانوارها، پیشینه تحصیلی والدین و ویژگیهای اجتماعی_اقتصادی محل زندگی آنان شکل میگیرد. در تمامی جوامع همبستگی شدیدی میان «پیشینه خانوادگی» و «محل زندگی کودکان» با عملکرد تحصیلی آنان مشاهده میشود.
بالا بودن میزان ترک تحصیل در میان دانشآموزان طبقات پایین درآمدی و حاشیهنشین، با هدف کمک به کاهش بار مالی خانوار، پدیده عام در تمامی جوامع در حال توسعه و پیشرفته است که این پدیده بخش بزرگی از رشد ترک تحصیل در ایران را نیز تبیین میکند. «یکی از دلایل بیانگیزگی دانشآموزان برای ادامه تحصیل، مشکل اشتغال است، موضوع بیانگیزگی تحصیلی بیشتر در دانشآموزان پسر و به ویژه در مقطع دبیرستان
دیده میشود[۳]».
افزایش شکاف میان جمعیت پسران و دختران در مقاطع دبیرستانی و پیشدانشگاهی، عمدتا از رشد ترک تحصیل پسران با هدف اشتغال نشأت میگیرد. به طوریکه هماکنون سهم دختران دانشآموز در دوره پیشدانشگاهی بیش از ۶۲ درصد و پسران ۳۸ درصد است [۴] دانشآموزانی که ترک تحصیل میکنند، با توجه به فقدان مهارتهای تخصصی، اغلب جذب مشاغل با دستمزد پایین میشوند که به نوعی ادامه چرخه فقر آنان است. در نتیجه، آنها در آینده نیز بیشتر در معرض موارد مکرر و طولانی بیکاری خواهند بود، مگر در مواردی که ترک تحصیل با یادگیری یک مهارت ارزشمند همراه شود.
هزینه اقتصادی ناشی از ترک تحصیل دانشآموزان برای جوامع مختلف، بسیار بالا است. کاهش بهرهوری اقتصادی به علت عدم انباشت سرمایه انسانی و کسب مهارتهای تخصصی، کمبود دسترسی به نیروی کار ماهر در آینده و کشیده شدن این افراد به بزهکاری از جمله این مصداقها محسوب میشوند. مثلا در ایالات متحده، ۷۵ درصد از زندانیان زندانهای ایالتی را ترک تحصیلکنندگان دبیرستانی که عمدتا از سیاهپوستان و اقلیتهای قومی ساکن در این کشور هستند، تشکیل میدهند. [۵]
همچنین از «عوامل قانونی» تشدیدکننده محرومیت از تحصیل کودکان و نوجوانان، میتوان به خارج از شمول قانون کار بودن کارگاههای خانگی اشاره نمود؛ کارگاههایی که معمولا محل اشتغال کودکان محروم از تحصیل هستند. لازم به تاکید است که بخش عمدهای از کودکان زیر ۱۰ سال کشور در کارهای ثبتنشده یا خانگی یا اصطلاحا «زیر پلهای» مشغول کار هستند که یا از چشم قانون کار پنهان است یا به دلیل اندک بودن تعداد کارگران، مشمول قانون کار نمیشوند.
به علاوه قوانینی که ازدواج اجباری دختران در سنین پایین را مجاز میشمرند، از عوامل تشدیدکننده پدیده محرومیت از تحصیل در برخی استانهای کشور محسوب میشوند. در حاکمیت فقر مالی و فرهنگی، آسیبپذیری دختران به مراتب بیشتر از پسران است و اجبار به ازدواج در سنین پایین، راهی برای کاستن از بار معیشتی خانوارها به حساب میآید که این پدیده در بسیاری از مناطق فقیر در حال توسعه شایع است.
فقدان منابع درسی و آموزشی مناسب در مدارس و ترجیح معلمان خوب به تدریس در مدارس مناطق ثروتمندتر، معمولا مانع بهبود کیفیت یادگیری و کسب مهارتهای کاربردی توسط کودکان است. برای مثال با توجه به کیفیت پایینتر معلمان در مناطق حاشیهنشین، برخورد بد معلمان با دانشآموزان و تنبیه آنان از دیگر دلایل بازماندن دانشآموزان از آموزش در این مناطق است. [۶]
به این ترتیب رقابتیتر شدن بازار کار و ترس از بیکاری در شرایطی که کیفیت آموزش امکان کسب درآمد و آمادگی برای شروع کار حرفهای برای کودکان را فراهم نمیکند، آنان را ناگزیر از ترک تحصیل میکند.
میزان ترک تحصیل یا محرومیت از تحصیل میان اقلیتهای قومی بیشتر از ساکنان اصلی سرزمینی است. مثلا در کشور ما نیز وجود تفاوتهای فرهنگی و زبانی در مناطق دو زبانه باعث شده بیشترین آمار ترک تحصیل مربوط به این مناطق باشد.
و بالاخره اینکه مشخص است زمانی که در مورد کودکان سالم، «نرخ محرومیت از تحصیل» به علل گفتهشده تا این حد بالا باشد، کاملا طبیعی است که در مورد کودکانی با نقص جسمی و محدودیت حرکتی یا کمتوانی ذهنی، درصد جذب در نظام آموزشی در سطح ۳۲درصد را مطلوب تلقی کنیم. [۷]
* پژوهشگر موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی
ارجاعات:
[۱]: آفتاب دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰
[۲]: رییس مرکز سلامت خانواده جمعیت و مدارس وزارت بهداشت (پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۰)
[۳]: معاون آموزش و پرورش نظری و مهارتی (دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴)
[۴]: کاهش تعداد دانش آموزان پسر در دوره متوسطه و پیشدانشگاهی (خبرگزاری مهر؛ سهشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۹)
[۵]: متن گزارش را با عنوان «Stopping the School-to-Prison Pipeline»، میتوانید در سایت زیر مشاهده کنید:
www.connfoundation.org
[۶]: ایسنا: برخورد بد معلمان، مهمترین دلیل ترک تحصیل دانشآموزان مناطق محروم (۲۳/۷/۱۳۹۰)
[۷]: خبرگزاری مهر رییس سازمان آموزش و پرورش استثنایی (۱۳۸۵/۰۶/۲۸)
ارسال نظر