مترجم: سارا محمدی
منبع: اکونومیست
شرمان مک‌کوی یک معامله‌گر فرضی اوراق قرضه در رمان تام ولف به نام «آتش غرور» است که تلاش می‌کند به دخترش توضیح دهد که پولش را چگونه به دست آورده است.

همسرش توضیح می‌دهد که پدر با جمع کردن خرده‌های کیک در زمان دست به دست شدن برش‌های کیک بین اشخاص، زندگی اش را به دست آورده است. در واقع این کتاب روش بانکداری را تشریح می‌کند. دو دهه بعد بانکداران سرمایه‌دار به مراتب بیشتر از خرده‌پاها بودند. به گزارش بلومبرگ در سال گذشته کل پرداخت‌ها در وال استریت بیش از میزان قبل از بحران مالی بوده است (هرچند در بین افراد بیشتری توزیع شده بود).
در اروپا لایحه کل دستمزد بخش بانکی با جهش 8 درصدی، از رکورد قبلی‌اش در سال 2007 پیشی گرفت. بانکداران سرمایه‌گذار انگلیسی با افزایش 20 درصدی پرداخت در برخی بانک‌ها، بهتر از همه عمل می‌کنند. برخی سیاستمداران خشمگین بیان می‌کنند که بانک‌ها با یک دست کمک‌های مالی عمومی را دریافت می‌کنند و با دست دیگر آن را به کارمندان خود پرداخت می‌نمایند. وزیر خزانه‌داری بریتانیا، جورج آزبورن(George Osborne) در ماه فوریه عنوان کرد که بانک‌ها فقط به مدت یک سال می‌توانند با پاداش‌های کوچک موافقت کنند آن هم به ازای سطح دستمزدهای بالاتر. بانک‌های سوئیس و اتحادیه اروپا با این محدودیت مواجهند که چه میزان پاداش نقدی می‌توانند به کارمندان خودپرداخت کنند.
محدود کردن پرداخت‌های بانکی ممکن است یک مضمون سیاسی داشته باشد، اما آیا این امر از لحاظ اقتصادی خوب است؟ فوتبال حرفه‌ای یک تجربه مشابه (درس) در این زمینه ارائه‌ می‌کند. بازار استعداد و توانایی‌ها در بانکداری و ورزش حرفه‌ای نسبتا شفاف و کارآمد(حداقل برای شرکت کنندگان) است و براساس شایسته‌سالاری عمل می‌کند.


تیم‌هایی که بازیکنان بهتری دارند اغلب بیشتر برنده می‌شوند و بانک‌هایی که معامله‌گران و دلالان بهتری داشته باشند، پول بیشتری به دست می‌آورند. استعداد و عملکرد رابطه متقابلی با هم دارند و عقلایی به‌نظر می‌رسد که دستمزدها نیز باید به آن‌ها وابسته باشد. بانک‌های سرمایه‌گذاری به طور معمول نیمی از درآمد خالص خود را به پرداخت دستمزد و پاداش اختصاص می‌دهند.
اغلب بانک‌های موفق، مانند بهترین باشگاه‌های فوتبال برای حفظ سهم بیشتری از درآمدها، مدیریت می‌شوند. زیرا آن‌ها قادرند علاوه بر پول، اعتبار نیز ایجاد کنند که آن هم کارکردی شبیه پول دارد.
بانک‌های ضعیف و باشگاه‌های ناتوان، بیش از ۸۰ درصد از درآمد خود را هزینه می‌کنند به این امید که شاید جایگاه خود را در لیگ بهبود دهند. در انگلستان که بهترین و ثروتمندترین باشگاه‌های فوتبال را دارد، از سال ۱۹۹۷ درآمدها بیش از سه برابر شده است با این حال پرداخت‌ها به بازیکنان حتی بیش از این افزایش یافته است. باشگاه‌های رده برتر انگلیس در سال ۲۰۰۹-۲۰۰۸ بیش از دو سوم درآمد خود را به بازیکنان خود پرداخت کرده‌اند و تقریبا بیش از سه چهارم آنها دچار زیان مالی شده‌اند.
اما اگر بانک‌ها (یا باشگاه‌ها) قادر نباشند به میزانی که مایلند، دستمزد پرداخت کنند، چه رخ خواهد داد؟ لیگ ملی فوتبال آمریکا مثال جالبی در این زمینه فراروی ما قرار می‌دهد. اتحادیه(کارتل) NFL در آمریکا مجموعه قوانین دقیقی دارد که سقف سختگیرانه‌ای را بر دستمزد بازیکنان اعمال می‌کند و این قوانین سبب فرار استعدادها می‌شود. فوتبالیست‌هایی که زیر بار این شرایط نروند یا باید بازی را رها کنند یا اعتصاب کنند. در نتیجه درآمد آنان نسبت به همتایان اروپایی خود، کمتر است (حدود 57 درصد درآمد باشگاه) و باشگاه‌ها و ذی‌نفعانشان سود بیشتری دارند.
در صورتی که اعمال سقف پرداخت‌های بانکی به طور دقیق اجرا شود احتمالا اثر توزیع مجدد درآمد از کارکنان به سهامداران بانک را خواهد داشت و این ممکن است آن چیزی نباشد که قانون‌گذاران امیدوارند به آن دست‌یابند، اما در هر حال، این امر اتحادیه‌ای ایجاد خواهد کرد که بانک‌ها حدود خود را در آن خواهند دانست. فوتبالیست‌های آمریکایی نیز چون چاره دیگری ندارند، با سطح درآمد‌های پایین، کنار خواهند آمد. احتمالا آن‌ها عاشق بازی کردن هستند که تاکنون آن را رها نکرده‌اند! بانکداران سرمایه‌گذار نیز آزادند تا به جای دیگری بروند و آزادانه و بدون شرمندگی در پی پول باشند.