جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان

امکان اجرای مستقل سیاست پولی و ارزی وجود دارد

بانک مرکزی اروپا مسوولیت اجرای سیاست پولی برای کل منطقه یورو را عهده‌دار شده است. اختیارات این بانک در حوزه حفظ تورم پایین (که در دامنه بین صفر تا ۲ درصد در سال تعریف شده است) و با توجه به آن، «پشتیبانی از سیاست‌های» دولت‌های حوزه یورو تعریف می‌شود. قاعدتا این مورد دوم به معنای جلوگیری از رکود اقتصادی است، اما هر معنایی که می‌خواهد به این عبارت سنجاق شده باشد، مسلما این وظیفه فرع بر حفظ تورم پایین است. تا اینجای کار همه چیز روشن است. اما ناگهان وزیر اقتصاد آلمان اسکار لافونته (که اکنون استعفا داده است) وارد می‌شود و از مناطق پولی حرف می‌زند؛‌ از تثبیت نرخ یورو در برابر دلار و ین، یا اگر آمریکا مشارکت نمی‌کند فقط از تثبیت یورو در برابر ین.

البته پرسش‌هایی در این‌باره مطرح است که آیا چنین سیاستی مثل تثبیت ین در آن لحظه هیچ نفعی برای ژاپن دارد. اما به فرض که این طور باشد، پرسش اساسی‌تری مطرح می‌شود که باید هر کدام از ساکنان منطقه یورو که خواهان تثبیت قیمت‌ها هستند نگران چنین برنامه‌هایی بشوند. مشکل اینجاست که سیاست پولی و سیاست نرخ ارز را نمی‌توان مستقل از یکدیگر اجرا کرد.

ابتدا فرض کنید بانک مرکزی اروپا وظیفه خویش را تمام و کمال انجام داده است و تورم را (برای مثال) در نرخ میانگین ۱ درصد در سال نگه داشته است.

به‌علاوه برای سادگی فرض کنید که معمولا انتظار می‌رود تورم در حول آن سطح باقی خواهد ماند. اکنون اجازه دهید تا یک انبساط پولی در آمریکا رخ دهد، به طوری که انتظار افزایش یافتن تورم را داریم- نه با نرخی وحشتناک، بلکه با نرخی که آمریکا در همین اواخر تجربه کرده است برای مثال ۴ درصد در سال.

اگر در ابتدای امر یورو و دلار در برابر یکدیگر ثابت بودند، آنها ‌حالا دیگر ثابت نخواهند بود. واضح است که در آینده با هر دلار مقدار کمتری کالا می‌توان خرید در مقایسه با آن مقداری که در گذشته انتظار می‌رفت، در حالی که انتظارات درباره قدرت خرید آتی یورو تغییری نکرده است. به این ترتیب دلار به تدریج شروع به کاهش یافتن نسبت به یورو خواهد کرد.

تضعیف ارزش دلار به شکل هموار اتفاق نمی‌افتد. بازارهایی که در آنجا پول‌ها مبادله می‌شوند سریع حرکت می‌کنند. هیچ‌کس مایل نیست پولی را که انتظار کاهش ارزش آن در آینده می‌رود نگه دارد، پس آنها ‌اکنون شروع به فروش دلار می‌کنند. بنا بر این انتظارات دلار در حال کاهش منجر به این می‌شود که دلار در وهله نخست کاهش ارزش شدیدی پیدا کند. اما قیمت کالاها به همین سرعت تغییر نمی‌کند. بنا بر این قیمت یورویی کالاهای آمریکایی (که به دلار قیمت‌گذاری شده است) کاهش می‌یابد (چون قیمت دلار کاهش یافته است) تا این که قیمت دلاری در نتیجه تورم آمریکا خودش را به آن برساند. این تغییر و تحول، فشاری بر تولیدکنندگان همه کالاهای منطقه یورو وارد می‌سازد تا با کالاهای تولید شده در آمریکا رقابت کنند. این که آیا آنها ‌تلاش می‌کنند تا کالا به آمریکا صادر کنند یا کالاهای خود را در منطقه یورو در رقابت با واردات آمریکا بفروشند بی‌اهمیت است. رقابت موقتا افزایش خواهد یافت. یک امکان این است که تورم در منطقه یورو بالا رود. این البته یورو را تضعیف خواهد کرد دقیقا همان طور که تورم آمریکا، دلار را تضعیف کرد، اما بانک مرکزی اروپا متعهد به حفظ تورم پایین است، بنا بر این اینجا تورم آگاهانه و حساب شده وجود نخواهد داشت، اما سیاستی وجود دارد که برخی اوقات فرض می‌شود می‌تواند جایگزین سایر روش‌ها شود: دخالت در بازار ارز.

منظور این که مقامات پولی اقدام به خرید (یا فروش) پول‌هایشان در بازارهای ارزی می‌کنند، به‌طوری که ارزش آن را تقویت (یا تضعیف) کنند. در حالت کنونی، هدف کاهش دادن ارزش یورو است بنابراین یورو در بازار ارز فروخته خواهد شد. این کار خیلی خوب نتیجه

خواهد داد.

چون که با این کار، عرضه پول افزایش خواهد یافت دقیقا همان طور که به طور قطع سیاست پولی انبساطی بانک مرکزی اروپا، عرضه پول را افزایش خواهد داد. تنها تفاوت معنادار بین دخالت ارزی و سیاست پولی داخلی این است که تاثیر آنها ‌بر بازارها متفاوت خواهد بود. نخست بر بازار ارز تاثیر می‌گذارد، دوم این که بر نرخ بهره کوتاه‌مدت داخلی تاثیر می‌گذارد. اما فراتر از این مرحله، آنها ‌دقیقا روش‌های متفاوت انجام همان کار هستند. هر دو آنها ‌عرضه پول را تغییر می‌دهند. بنا بر این تلاش برای متوقف ساختن تقویت ارزش یورو، مستلزم سیاست پولی انبساطی از هر طریقی در منطقه یورو است.

این مساله ما را به پیشنهاد تثبیت پولی هدایت می‌کند. دوباره تنها ابزار برای رسیدن به این هدف، سیاست پولی است که به وسیله عملیات بازار پولی داخلی یا با عملیات در بازار ارزی انجام می‌شود. بنا بر این بانک مرکزی اروپا باید از هدف کنونی خود به هدف جدید که نرخ ارز باثبات است تغییر موضع دهد.

در اینجا نیاز به یک تعدیل جزئی است. امکان اجرای «دخالت عقیم‌شده» هست به این معنا که پول (برای مثال) در بازار ارزی فروخته شود و مقدار مشابهی در بازار پول داخلی خریداری گردد، به طوری که حجم کل پول تغییری نکند، اما این کار در تغییر دادن نرخ ارز بی‌ثاثیر خواهد بود.

نتیجه بحث این که هیچ راهی برای دور زدن به‌هم‌وابستگی نرخ‌های ارز و سیاست پولی وجود ندارد. توصیه برای تثبیت یورو به ناگزیر توصیه به صرف نظر کردن از کنترل تورم است. توصیه‌هایی که اجازه دهیم ارزش یورو کاهش یابد همان توصیه‌ها به تشویق تورم در منطقه یورو هستند. هر بانک مرکزی هوشمندی در برابر چنین اندرزهایی مقاومت می‌کند و سعی نمی‌کند در یک زمان به دو هدف ناسازگار دست یابد.