موری روتبارد

مترجم: یاسر میرزایی

منبع: Making Economic sense

بهترین مالیات، مالیاتی با نرخ «ثابت» بر درآمد است که متناسب با درآمد و شامل همه طبقات شود، بدون هیچ معافیت یا تخفیف.

معمولا از سوی طرفداران مالیات با نرخ ثابت این طور اضافه می‌شود که جلوگیری از معافیت‌های مالیاتی، دولت فدرال را برای برچیدن کامل نرخ کنونی مالیات توانا می‌کند، اما این دیدگاه از دیگر سو این فرض را دارد که تخفیف‌های کنونی مالیات بر درآمد، یارانه‌هایی غیرقانونی یا «گریزگاه‌هایی» است که باید به نفع عموم بسته شود. معافیت یا تخفیف تنها در صورتی «گریزگاه» است اگر شما این فرض را داشته باشید که دولت صاحب ۱۰۰ درصد درآمدهای همه‌ است و این که اجازه می‌دهد بخشی از آن درآمد بدون مالیات بماند یعنی ایجاد یک «گریزگاه» عصبانی‌کننده.

این که به کسی اجازه داده شود تا بخشی از درآمدش را برای خودش نگه دارد نه گریزگاهی برای او است و نه یارانه‌ای! کم‌کردن کل مالیات با منسوخ کردن معافیت‌های مربوط به مراقبت‌های درمانی، پرداخت‌های بهره یا خسارات بدون بیمه، یعنی کم کردن مالیات بخشی از مردم(آن‌هایی که بهره‌های پایینی برای پرداخت دارند یا هزینه‌های درمانی پایینی دارند یا خسارات بیمه‌نشده اندکی دارند) به بهای بالابردن مالیات برای آن‌هایی که متحمل آن هزینه‌ها شده‌اند.

علاوه بر آن هیچ اطمینان یا احتمالی وجود ندارد که وقتی معافیت‌ها و تخفیف‌های مالیاتی کنار گذاشته شد، دولت نرخ مالیاتش را در پایین‌ترین سطح نگه دارد. با نگاه به تاریخچه دولت‌ها در گذشته و حال دلایل زیادی می‌یابیم که فرض کنیم بخش بزرگی از پول ما از سوی دولت اخذ خواهد شد چون عموما دولت‌ها نرخ مالیات را دوباره (حداقل)به سطح قبلی باز می‌گردانند که نتیجه آن تاراج بزرگتری از تولید‌کنندگان توسط بوروکرات‌ها است.

چنین فرض شده است که نظام مالیاتی کم و بیش باید متناسب با قیمت‌ها یا درآمد‌های بازار باشد، اما قیمت‌های بازار متناسب با درآمد‌ها نیست. دنیای عجیب و غریبی خواهد بود، اگر مثلا راکفلر مجبور باشد برای یک قرص نان ۱۰۰۰ دلار بپردازد. تنها اگر قیمت، متناسب با درآمد او نسبت به یک فرد معمول باشد، چنین می‌شود. این کار در جهانی معنادار است که برابری درآمد‌ها از طریق رفتاری ویژه، عجیب و غریب و ناکارآمد حاصل شود. اگر قرار باشد نظام مالیاتی شبیه به قیمت‌های بازاری عمل کند، باید برای همه مشتریان «برابر» باشد نه اینکه متناسب با درآمد هر مشتری باشد.

کاهش نرخ مالیات بر درآمد به نفع همه‌ است؛ نه فقط مالیات‌دهندگان، بلکه دولت نیز سود می‌برد، زیرا وقتی نرخ مالیات پایین می‌آید، عایدی ناشی از مالیات بالا می‌رود.

این ادعا به «منحنی لافر» معروف است که اولین بار توسط اقتصاددان کالیفرنیایی، آرتور لافر مطرح شد. این طرح برای این پرورانده شد تا به سیاست‌مداران این اجازه داده شود که قائل به دایره مربع شوند؛ تا مالیات کاهش یابد، خرج دولت در همان سطح قبلی بماند و بودجه نیز متوازن شود؛ این [طرح به دنبال جمع کردن این هر سه ضد بود]. در این صورت مردم از کاهش مالیات لذت می‌بردند، از متوازن بودن بودجه شاد می‌شدند و با این حال به همان اندازه قبل از دولت یارانه دریافت می‌کردند.

درست است که اگر نرخ مالیات ۹۹ درصد باشد و به ۹۵ درصد برسد، عایدی حاصل از آن بالا خواهد رفت، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم این ارتباط ساده همیشه برقرار باشد. در حقیقت این ارتباط در مورد مالیات‌های منطقه‌ای بسیار بهتر از مالیات بر درآمد ملی کار می‌کند. چند سال پیش، فرمانداری منطقه کلمبیا تصمیم گرفت که با بالا بردن شدید مالیات بر بنزین، درآمدش را افزایش دهد. اما در اثر این تصمیم، رانندگان به راحتی می‌توانستند در مرزهای ویرجینیا و مریلند بایستند و با قیمتی بسیار پایین‌تر باک‌هایشان را پر کنند. عایدی مالیات بر بنزین کاهش یافت[به جای آن که افزایش یابد] و علاوه بر گیج و ناراحت شدن، بوروکرات‌های منطقه کلمبیا مجبور شدند مالیات را به حالت قبل برگردانند.

اما این اتفاقی نیست که در مورد مالیات بر درآمد بیفتد. مردم به خاطر اندکی بالارفتن مالیات کشور را ترک نمی‌کنند یا کارشان را رها نمی‌کنند یا اگر مالیات کاهش یافت، برعکس عمل نمی‌کنند. مشکلات دیگری نیز در مورد منحنی لافر وجود دارد. زمانی که لازم است تا اثر لافر خود را نشان دهد، به هیچ وجه مشخص نشده است. اما امری مهم‌تر نیز وجود دارد: لافر فرض کرده است که آنچه همه ما می‌خواهیم بیشینه‌ کردن عایدات ناشی از مالیات برای دولت است. اگر_اگری بزرگ_ما واقعا در نیمه بالای منحنی لافر قرار داشتیم، آن وقت خواست ما باید قراردادن نرخ مالیات در آن نقطه «بهینه» [بیشینه کردن عایدات ناشی از مالیات] می‌بود. اما چرا؟ چرا باید هدف هرکدام از ما این باشد که عایدی دولت را بیشینه کنیم؟ چرا باید سهم تولیدات بخش خصوصی که در جهت فعالیت‌های دولت هدر می‌رود را بیشینه کنیم؟ اتفاقا من فکر می‌کنم ما باید بیشتر علاقه‌مند باشیم که با کم کردن نرخ مالیات [به نقطه‌ای] بسیار پایین‌تر از نقطه بهینه لافر عایدی دولت را «کمینه» کنیم.