ریاضت اقتصادی بر دوش چه کسی باشد؟
آثار کاهش بودجه آموزش
منبع: وکس*
با بروز مشکل کسری بودجه در اغلب کشورها، برخی دولتها تقلیل شدید بودجه اختصاصیافته به حوزه آموزش را پیشنهاد کردهاند. این مقاله به بررسی پیامدهای این تقلیل پرداخته و نتیجه میگیرد نرخ جرم احتمالا افزایش یافته، وضعیت بهداشت و مرگومیر وخیمتر شده و نهادهای سیاسی و اجتماعی متضرر خواهند شد.
مترجم: حسام امامی
منبع: وکس*
با بروز مشکل کسری بودجه در اغلب کشورها، برخی دولتها تقلیل شدید بودجه اختصاصیافته به حوزه آموزش را پیشنهاد کردهاند. این مقاله به بررسی پیامدهای این تقلیل پرداخته و نتیجه میگیرد نرخ جرم احتمالا افزایش یافته، وضعیت بهداشت و مرگومیر وخیمتر شده و نهادهای سیاسی و اجتماعی متضرر خواهند شد. با مشکلات بودجهای اخیر در سراسر جهان، بسیاری از دولتها تقلیل شدید بودجه اختصاصیافته به حوزه آموزش را پیشنهاد کردهاند. هزینههای احتمالی این تقلیلها در درازمدت چیست؟ شواهد روزافزون نشان میدهند که تاثیرات ماندگار کاهش سرمایهگذاری در سالهای نخست کودکی، کیفیت مدرسه و پیشرفت تحصیلی کودکان امروز احتمالا در آینده و در بهترین حالت، منجر به کاهش بهرهوری و عواید خواهد شد. احتمال افزایش نرخ جرم وجود دارد، وضع بهداشت و آمار مرگومیر احتمالا رو به وخامت خواهد گذاشت و نهادهای سیاسی و اجتماعی در معرض آسیب قرار خواهند گرفت.
دیری است که اقتصاددانان مزایای مادامالعمر آموزش را از منظر اصلاح فرصتهای آموزشی دریافته و سعی در ارزیابی آن داشتهاند ( برای مثال، کارد ۱۹۹۹، هکمن و همکارانش ۲۰۰۸). اخیرا اما اقتصاددانان شروع به مطالعه اثرات آموزش بر سایر پیامدهای شخصی و اجتماعی کردهاند.
پیکره رو به رشدی از شواهد که جمعآوری و بررسی کردهام (لاکنر ۲۰۱۱) و در اینجا مطرح خواهم کرد نشانگر آن است که آموزش میتواند جرم را کاهش داده و بهداشت را بهبود بخشد؛ مرگومیر را تقلیل داده و مشارکت سیاسی را افزایش دهد. مزایای اجتماعی ضمنی این تاثیرات، قابل توجهاند.
جرم
در سراسر جهان، در میان کمسوادترین اقشار، نرخ حبس و محکومیت بالا است. تعدادی از مطالعات اخیر دریافتهاند که این رابطه همبستگی، نشاندهنده یک رابطه علی است. به عنوان مثال، لاکنر و مورتی (۲۰۰۴) تخمین زدهاند که افزایش نرخ فارغالتحصیلی از دبیرستان به میزان ۱ درصد در سال ۱۹۹۰، منجر به ۱۰۰.۰۰۰ جرم کمتر در آمریکا میشد و نفع اجتماعی سالانه آن ارزشی معادل ۲ میلیارد دلار (۳۰۰۰ دلار به ازای هر فارغالتحصیل مذکر بیشتر) میداشت.
تخمینهای ما نشان میدهد که افزایشهای حوزه آموزش، موجب کاهش هر دو نوع جرائم خشونتآمیز و مربوط به دارایی خواهد شد. در انگلستان، ماچین و همکارانش (۲۰۱۱)، پسانداز اجتماعی حاصل از کاهش جرم مربوط به افزایش تعداد افراد دارای یک مهارت آموزشی را برآورد کردهاند. تنها در نفع حاصل از کاهش جرائم مربوط به دارایی، برآورد آنها نشاندهنده پسانداز بیش از ۱۰.۰۰۰ پوند به ازای هر مهارت بیشتر دانشآموزان است.
قرعهکشیهای ثبت نام در مدارس آزاد و تلاش برای رفع تفکیک جنسیتی ظاهرا به موازات ارتقای کیفیت مدرسه، نرخ جرم را کاهش داده است. دمینگ (۲۰۰۹) برآورد میکند که کاهش بازداشتهای مربوط به ارائه گزینههای آموزشی باکیفیتتر به جوانان با ریسک بالا، ظرف ۷ سال آینده برای افراد آسیبپذیر ۱۶.۰۰۰ دلار پسانداز اجتماعی تولید میکند.
چون مدارس بهتر، به احتمال زیاد، همچنین جرائمشان تا حدی کاهش یافته که هرگز منجر به بازداشت نمیشود، پسانداز کل آسیبپذیری بین ۳ تا ۵ برابر بیشتر خواهد بود. پسانداز اجتماعی کل نیز همچنان با لحاظ کردن پسانداز در زندانها و دیگر روشهای پیشگیری از وقوع جرم، بیش از این میزان خواهد بود.
اثرات درازمدت مداخلات ابتدای کودکی و سن مدرسه روی بزهکاری نوجوانان و جرائم بزرگسالان میتواند برای قشر محروم جوان، سنگین باشد. برای مثال، برآوردها نشان میدهند که برنامه پیشدبستانی Perry، از کاهش جرم، نفع اجتماعی حدود ۱۵۰.۰۰۰ دلاری به ازای هر کودک (تا سن ۴۰ سالگی او) ایجاد کرده است. با این حال سایر برنامههای خردسالان نظیر Abecedarian تاثیر قابل ذکری روی جرم نگذاشتهاند. متاسفانه معنای این تفاوتها هنوز بر ما معلوم نیست.
سلامت
شواهد جدید نمایانگر آن است که پیشرفت تحصیلی، سلامت را نیز بهبود میبخشد. مازومدر (۲۰۰۸) و اورئوپولوس (۲۰۰۶) برآورد میکنند که گذراندن یک سال بیشتر در دبیرستان نتایج خودسنجی افراد از سلامتشان را در ایالات متحده آمریکا ۱۵ تا ۳۰ درصد بهبود بخشیده است. مطالعات اروپایی ( مانند کلارک و رویر ۲۰۱۰، سیلس ۲۰۰۹، کمپتر و همکارنش ۲۰۱۰) نوعا برآوردشان از این تاثیرات کمتر است.
اجماع ضعیفی در ادبیات این حوزه درباره تاثیرات آموزش بر مرگومیر وجود دارد. برآوردهای موجود شامل طیف گستردهای است که در بعضی موارد قابل چشمپوشی و در بعضی حتی بیش از حد تصور زیاد است (یراس- مونی ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶، مازومدر ۲۰۰۸، آلبوی و لوکوئن ۲۰۰۹، کلارک و رویر ۲۰۱۰). برخی از مطالعات و به خصوص آنهایی که سالهای اخیر را تحلیل کردهاند، برآورد میکنند که یک سال آموزش بیشتر، نرخ کنونی استعمال دخانیات را تا حداقل ۱۰ درصد کاهش میدهد (نگ به کنکل و همکارانش ۲۰۰۶، دو والک ۲۰۰۷، گریمارد و پرنت ۲۰۰۷، کلارک و رویر ۲۰۱۰).
بر عکس، بعضی از همین مطالعات دریافتهاند که آموزش، تاثیر ناچیزی بر چاقی دارد. در نهایت، شواهد محدودی وجود دارد که سطح آموزش والدین بر سلامت کودک اثرگذار است؛ با این وجود، تنوع برآوردها بسیار زیاد است (نگ به مثال کوری و مورتی ۲۰۰۳، مک کراری و رویر ۲۰۰۹).
میتوانیم ارزش کاهشهای تخمینی نرخ مرگومیر را که مرهون آموزش هستند، با استفاده از معیارهای ارزش یک زندگی آماری به دست آوریم. بر اساس برآوردهای معمول ارزش زندگی یعنی ۳ تا ۵ میلیون دلار، اگر آموزش نرخ مرگومیر دهساله را ۰۱/۰ (رقمی که در محدوده برآوردهای مرگومیر اخیر بوده و تقریبا با برآوردهای عمدهتری درباره خودسنجی افراد از سلامتشان نیز همسو است) کاهش داده و اگر برای نیمی از این کاهش، پرداخت به شکل سرمایهگذاری در حوزه بهداشت و سلامت و تغییرات الگوی رفتاری صورت پذیرد، رقم حدودی نفع مرگومیر برای یک سال تحصیل بیشتر، چیزی در حد ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ دلار در سال خواهد بود. ارزش پیشرفتهای بهداشتی عمومیتر نیز قابل ملاحظه است.
مشارکت مدنی
جوامع باسوادتر اغلب دموکراتتر هستند اما آیا آموزش واقعا شهروندی و مشارکت سیاسی را ارتقا میدهد؟ سه مطالعه فردمحور جدید، این طور نشان میدهند؛ یعنی حداقل در آمریکا. دی (۲۰۰۴) و میلیگان و همکارانش (۲۰۰۴) برآورد میکنند که یک سال تحصیل بیشتر، باعث افزایش ثبت نام رایدهندگان شده و رایدادن در آمریکا را افزایش میدهد و تاثیرش معمولا بین ۳۰ تا ۴۰ درصد است. بر عکس، بر اساس ارزیابیهای میلیگان و همکارانش (۲۰۰۴) و سیدلر (۲۰۰۷، ۲۰۱۰)، تاثیر این موضوع بر رایدهی در انگلستان و آلمان قابل چشمپوشی است. به طور کلی، آموزش ظاهرا علایق سیاسی و دیگر اشکال مشارکت سیاسی و نیز میزان اطلاع افراد از سیاست را افزایش میدهد. درباره
رایدهی، تاثیر این رفتارها به نظر در آمریکا بیش از اروپا است.
درسها و هشدارهای کلی
با توجه به راهبردهای تجربی مورد استفاده در برآورد اثرات تحصیلات بر جرم، سلامت و شهروندی، دانستههای ما درباره سالهای بیشتر در دبیرستان بسیار است؛ اما درباره اثرات آموزش عالی چیز چندانی نمیدانیم. منطقی است بر این عقیده باشیم که افزایش ورود به دانشگاه نفع خاصی از کاهش جرم تولید نمیکند (حداقل در آینده نزدیک)، چون مطالعات نشان دادهاند که مداخلات و سیاستهای آموزشمبنا، ظاهرا بیشتر میان ناتوانترین و محرومترین اقشار، جرم و بزهکاری را کاهش میدهد. چند مطالعه، کاهشهای قابل ملاحظهای در مصرف دخانیات و پیشرفتهایی در مشارکت سیاسی را در ازای گذراندن سالهای بیشتر در دانشگاه برآورد کردهاند اما مطالعاتی که اثرات آموزش عالی بر سلامت و شهروندی را ارزیابی میکنند استثنا هستند. شواهد روزافزونی وجود دارد که مداخلات پیشدبستانی و دبستانی در سنین ابتدایی، سالها بعد جرم و بزه را کاهش میدهد هرچند همه برنامهها چنین توفیقی ندارند.
پایگاه بیشتر شواهد آمریکا است. در حالی که چند تحقیق بسیار جدید شروع به تحلیل منافع گستردهتر آموزش در اروپا کردهاند، تنها چند مطالعه، از دادههای کشورهای درحال توسعه که دارای سطوح آموزشی بسیار پایینتری هستند سود بردهاند. شاید تفاوتهای عمدهای در تاثیر آموزش بر جرم، سلامت و مشارکت سیاسی در کشورهایی که عدالت جزایی، خدمات بهداشت و درمان و سیستمهای سیاسی بسیار متفاوت دارند انتظار برود. در حقیقت، مقایسه برآوردها از آمریکا و اروپا به نظر بیانگر آن است که در اروپا، که در آن خدمات درمانی فراگیر بوده و نابرابری اقتصادی کلا کمتر است، آموزش تاثیر کمتری بر بهبود بهداشت و آمار مرگومیر دارد. همچنین علیالظاهر آموزش در اروپا، که ثبتنام رایدهندگان اغلب لازم بوده و دولتها در ثبتنام رایدهندگان فعال هستند تاثیر کمتری بر رایدهی و مشارکت سیاسی دارد. گرچه تفکر درباره عواملی که قادر به توضیح تفاوتهای مشاهدهشده در برآوردهای کشورهای مختلف باشند، وسوسهکننده است اما هنوز تا فهم آنها فاصله زیادی داریم.
دولتها چه نقشی باید ایفا کنند؟ کاهش جرم یکی از پیامدهای آشکاری است که میتواند مخارج سیاستهایی را که برای ارتقای مهارتهای محرومترین اقشار اتخاذ میشود توجیه کند (مانند برنامههای هدفمند پیشدبستانی، ارتقای سطح کیفی مدارس در مناطق کمدرآمد، یا سیاستهایی که تکمیل دبیرستان را مورد تشویق و حمایت قرار میدهند). شواهد فعلی نشان میدهد که وقتی همه هزینهها و منافع در نظر گرفته شود، برنامههای آموزشمبنای هدفمند میتوانند بسیار بیشتر از سیاستهای سنتی اجرای قانون، مقرونبهصرفه باشند.
سیاستهای آموزشی که محرومترین قشر را هدف قرار میدهند، نفع افزوده کاهش نابرابری اقتصادی را نیز دارا هستند. شواهد اندکی درباره پیامدهای مهم آموزش در حوزه سلامت وجود دارد؛ اکثر منافع خصوصی بوده یا حداقل، محدود به درون خانواده است.
به این ترتیب، استدلالهای طرفدار مداخلات آموزشی بر اساس منافع بهداشتی، احتمالا به برابری و عدالت اجتماعی متوسل شده یا چنین استدلال میشود که مردم هنگام اتخاذ تصمیمات آموزشی خود از منافع بهداشتی- سلامتی آن آگاه نیستند. حتی اگر جوانان از منافع بهداشتی- سلامتی مرتبط با تحصیل آگاه نباشند، ارزش اجتماعی ابتکارات آموزشمبنا، اگر آن منافع از مخارج هنگفتتر بهداشت و درمان یا تغییرات رفتاری ارزنده قابل دستیابی باشند، احتمالا جزئی است. متاسفانه هنوز درباره چگونگی تاثیر آموزش بر سلامت دانش زیادی نداریم. در آخر، روشن است که افزایش در مشارکت سیاسی بر روند دموکراسی تاثیر خواهد داشت با این حال، تشخیص دقیق چگونگی این تاثیر دشوار است و ارزشگذاری آن حتی دشوارتر است.
* www.voxeu.org
ارسال نظر