ایران را کشور معادن بیشمار و ذیقیمت نامیدهاند. با این حال استخراج معدن اگر با شرایط طبیعی و انسانی ناهمخوان باشد با وجود سوددهی در یک بخش ازاقتصاد میتواند بخشهای دیگر را متضرر کند. معدنکاوی در مناطق گردشگری و بافتهای تاریخی مصداق چنین رویهای است. تابستان امسال، سرپرست اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کاشان، از ﻣﻌﺪﻥ ﺳﻨﮓ ﺁﻫﻦ نیاسر بهعنوان خطری جدی بیخ گوش بافت باستانی نیاسر نام برد. ﻣﻌﺪﻥ سنگآهن کاشان ﺩﺭ ﺍﻣﺘﺪﺍﺩ ﺭﺷﺘﻪ ﮐﻮﻩ ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﯾﻪ قرار گرفته است. انفجار در معدن ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻻﯾﻪﻫﺎﯼ ﺯﻣﯿﻦﺷﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﻣﺘﻌﺎﻗﺒﺎ ﮔﺴﻞ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﻣﺴﯿﺮ ﺁﺏ و ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻥ ﭼﺸﻤﻪ اسکندریه میشود. از این رو کارشناسان باستان شناسی نگران ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎﻏﺸﻬﺮ ﻧﯿﺎﺳﺮ هستند. در این میان منافع گروههای ذینفع هرگونه مداخله کارشناسانه را مختل میکند.
نگاهی به آثار محسن قانع بصیری، مولف تاریخ تحلیلی صنعت در ایران
روزهای در حال گذار فعلی، در نوع خود بیانگر کاستیها و لطمات فرهنگی بیشماری است. این روزها واقعیت بسیار تاسفآوری در وجود خود دارد که گویی اساس فهم و تلقی ثابت روزگار ما شده است. واقعیتی دردناک که به ما میفهماند متفکر، تفکر و روشنفکر ارزشمند، در جامعه دیگر جایگاه و احترام چندانی ندارد. متفکر را دیگر به نسبت فهم و منزلت گذشتهاش که نه، بلکه برمبنای نداشتههایش میسنجند و از قضا چون از داراییهای مادی دنیا کمترین چیزها عایدش شده است، پس ارزش و معیاری که بتواند دانشش را ارزشگذاری کند، ندارد.
سوم آذر ماه جاری، مهندس محمد مروج حسینی پس از طی یک دوره بیماریدار فانی را وداع گفت. او معمار اولین کارخانه فرش ماشینی ایران -راوند- بود. محمد مروج اصالتا اهل شیراز و متولد سال۱۳۲۱ بود. او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه پلیتکنیک گرفت و وارد صنعت شد. تجربه حضور در شرکتهای بزرگی چون جیپ رامبلر (پارس خودرو فعلی)، کارخانه ارج، نورد اهواز و گروه صنعتی بهشهر را داشت. در سال۱۳۵۱ پروژه فرش راوند را در کاشان آغاز کرد. ابتدا قرار بود نصب ماشینآلات را انجام دهد و مدیریت کار را به مهندس حمیدی بسپارد، اما با رفتن مهندس حمیدی از کاشان، راهاندازی و بهرهبرداری کارخانه نیز به عهده مهندس مروج افتاد. مروج تا سال۱۳۵۷ و پیش از انقلاب مدیر کارخانه فرش راوند بود. او پس از انقلاب مدتی مدیر کارخانه مینو شد و سال۱۳۵۹ تصمیم گرفت اولین واحد تولید فرش ماشینی را در شیراز تاسیس کند. مروج فرش ارمغان شیراز و یکی از اولین واحدهای تولیدی موکت را نیز در شیراز تاسیس کرد.در دهه هفتاد و با توسعه فرش ماشینی در کاشان، مروج، به همراه چند تن از همکاران قدیمی خود در فرش راوند، شرکت پاوان را بهعنوان کارخانه تکمیل فرش ماشینی راهاندازی کردند.
توماس پیکتی راه درازی را پیموده است. سال ۲۰۱۴ کتابی بهغایت بلندپروازانه نوشت که نسخه ۷۰۴صفحهای بهروزشدهای از کتاب سرمایه مارکس بهشمار میرفت و عنوانش سرمایه در قرن بیستویکم بود؛ کتابی که توانست برای نخستینبار نام او را سر زبانها بیندازد. بخشی از محبوبیت آن -کتاب هم در سطح بینالمللی پرفروش شد و هم در فضای آکادمیک بسیار سروصدا کرد- مدیون سادگی نظریه اصلی آن است؛ گرچه این کتاب مملو از اطلاعات تاریخی و آماری است، حرف اصلی آن را، یعنی این ادعا که اگر نرخ سود سرمایه از نرخ رشد اقتصادی بیشتر باشد، آنگاه موجب انباشت فزاینده ثروت خواهد شد، بهسادگی میتوان در یک معادله خیلی ساده نشان داد: r>g.
معصومعلی پنجه: استیون فردریکاستار که در این یادداشت به او میپردازم در مصاحبهای ابنسینا و خوارزمی، دو دانشمند ایرانی را «متعلق به ازبکستان و ترکمنستان» دانسته و هیچ اشارهای به اصل و تبار ایرانی آنها نکرده و حتی سلطان محمود غزنوی «تُرک» را هم «افغانستانی» برشمرده است. این استار کیست؟
«محمدعلی جمالزاده نقل کرد که عبدالعلی صدیقالسلطنه نوری در عهد هیندنبورگ [رئیسجمهور آلمان، ۱۹۲۵ - ۱۹۳۴] سفیر ایران در برلین شد. وقت ورود به آلمان با دو زن خود آمد. یکی از زنها پیر بود و یکی جوان. هنگام ورود عباسخان علامیر (اعظمالسلطنه) به او حالی کرد که مناسبت ندارد هر دو زن خود را بهطور رسمی معرفی کنید؛ زیرا دولت آلمان را گرفتار مشکل میکنید که در دعوتهای رسمی کدام زن شما را دعوت کنند. پس صدیقالسلطنه زن پیر را به مریضخانه فرستاد و زن جوان را با خود به سفارت بود[برد].
هوارد زین (۲۰۱۰–۱۹۲۲) را اغلب به خاطر کتاب «تاریخ مردمی ایالات متحده» میشناسند که تاثیرگذارترین کتاب آموزشی تاریخ ایالات متحده محسوب میشود. اما زین صرفا تاریخ را ثبت نکرد، بلکه آن را ساخت. بهعنوان استاد کالج اسپلمن در دهه۱۹۵۰ و اوایل دهه۱۹۶۰ به تدریس تاریخ پرداخت؛
جایی که او در نهایت بهدلیل حمایت صریح خود از دانشجویان در جنبش حقوق مدنی و بهویژه کمیته هماهنگی بدون خشونت دانشجویی اخراج شد.
زین بهعنوان منتقد جنگ و نویسنده اولین کتابی که خواستار خروج فوری ایالات متحده از ویتنام شد، ونیز بهعنوان نویسنده آثار متعدد درباره جنگ، صلح و مبارزه مردمی شهرتی فراتر از مرزهای آمریکا بهدست آورد.
از زمان شکلگیری مکتب انتقادی آنال در اواسط سده گذشته میلادی، تاریخ نویسی نیز به سمت و سویی دیگر رفته است. مانند: التفات به حاشیهها، بهرهگیری از پیشرفتهای رشتههای همسایه و همپیوند مانند جغرافیا، جامعهشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، انسانشناسی، قومشناسی، بررسی تفصیلی و همهجانبه موضوع و پرهیز از تخصصگرایی افراطی و گشایش رازهای سر به مُهر منابع تاریخی که از فرایندهای مهمتری حکایت میکنند.
ناصرالدینشاه در خاطراتش نوشته است: «روز سوم فروردین۱۲۵۶ (ه.ش) دو بالون به آسمان رفت. ما بودیم در بالای شمسالعماره، کل تهران هم از زن و مرد روی بامها و کوچهها و غیره بودند. بالون اولی قرمز رنگ بود، هوا رفت، اما کم ... و بعد افتاد در باغِ سپهسالار (میرزا حسین قزوینی ملقب به مشیرالدوله و سپهسالار صدراعظم دوره ناصری) بعد بالون سفید بلند شد، این دفعه بالون بسیار خوب هوا رفت، نیم ساعت درست روی آسمان شهر ایستاده بود، خلاصه خیلی خیلی تماشا داد. هیچوقت هم چنین تماشایی مردم نکرده بودند.» بالون بعدی در عصر مظفری خریداری شد. مظفرالدینشاه، پنجمین شاه قاجار در سفر به فرانسه یک بالون خرید؛ اما هیچگاه بر آن سوار نشد تا زمانی که محمدعلی میرزا در دی۱۲۸۵ وارث تاج و تخت پدر شد. با بالا گرفتن نهضت مشروطه در دوره او، به پیشنهاد یکی از درباریان قرار به سرکوب مشروطهخواهان از طریق حمله هوایی با بالون مطرح شد؛ اما وقتی بالون برای پرواز آماده شد، معلوم شد بخشهایی از آن توسط موشها جویده شده است.
احمد اشرف برای توضیح موانع تاریخی توسعهیافتگی ایران، در عین استفاده از دیدگاههای مارکس و ماکس وبر، نظریات آنها را در توضیح همه تجربیات مرتبط با نظام سیاسی و اجتماعی در تاریخ ایران کافی ندانسته و مفهوم سومی را مطرح کرده که موسوم به نظام «ملوکالطوایفی» است.
وبینار «نقش حواس و نشانهها در اقتصاد از منظر جامعهشناسی اقتصادی (درمقایسهای با نورواکونومیکس)» با سخنرانی رضا مجیدزاده، دکتر علیاصغر سعیدی، دکتر احسان رحمانیخلیلی و جمعی از دانشجویان جامعهشناسی اقتصادی و علاقهمندان حوزه جامعه شناسی برگزار شد.
از جمله شاخصههایی که در اندیشه زیمل مورد توجه اندیشمندان پستمدرن قرار گرفته، بحث مصرف است. مصرف در تاملات فکری زیمل از مفاهیم حاشیهای بوده است، با این حال تحلیل این مفهوم به همراه مُد جزئی از دلمشغولیهای زیمل در بحث تناقضات فرهنگ مدرن است. تاملات زیمل درباره مصرف در مقاله «کلانشهر و حیات ذهنی» آمده است.
دوشنبه، ۲۱ آبان ۱۴۰۳
گذری به کتاب «ساختن بهشت در جهنم» نوشته ربهکا سولنیت
ربهکا سولنیت در کتاب «ساختن بهشت در جهنم» به بررسی عمیق پنج فاجعه از زلزله۱۹۰۶ در سانفرانسیسکو تا توفان و سیل در نیواورلئان میپردازد. سولنیت در لابهلای کتاب سراع فجایع مختلفی رفته است که از میان آنها میتوان نمونههای ویژهای را بیرون کشید؛ از جمله فاجعه بمباران هوایی بلیتز لندن، زلزله در چین و آرژانتین، فاجعه هستهای چرنوبیل، موج گرمای شدید شیکاگو در سال۱۹۹۵، زلزله ماناگوئه در نیکاراگوئه که به سرنگونی رژیم کمک کرد. اپیدمی آبله در نیویورک و فوران آتشفشان در ایسلند و همه این فجایع و بلایای طبیعی... با ذکر این تعبیر دیوید هاروی «که هیچچیز طبیعی در هیچ فاجعه طبیعی وجود ندارد»، حاوی نیروی رهاییبخش و زندگیساز مردمی است که در جهنم ساخته و پرداخته قدرت و ثروت، برای نجات جانها و زندگیهای بسیاری کوشیدند و دستاوردهای بزرگی را ارمغان آوردند. در اینجا بخشهایی از فصل زلزله سانفراسیسکو کتاب مذکور را با ترجمه زهرا زارعی میخوانید.
دنیایاقتصاد: سیدمهدی فرخ (۱۲۶۵– ۱۴ آذر ۱۳۵۲، تهران) ملقب به مبینالسلطنه - و بعد معتصمالسلطنه- دولتمرد ایرانی اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی بود. او نخستین وزیر صنایع و نخستین وزیر خواربار ایران است. نزدیک به نیم قرن مشاغل و مقامات مختلف حکومتی و سیاسی داشت:
نشریات در ایران از بدو پیدایش به لحاظ منابع مالی و سبک و سیاق نوشتاری حکومتی بودهاند. از «کاغذ اخبار» بهعنوان نخستین نشریه ادواری ایران یاد میشود که ۷۰سال پیش از صدور فرمان مشروطه منتشر شد. اگرچه موسس این نشریه میرزا صالح شیرازی بود، اما محتوای محوری آن شامل وقایع دربار و
«اقدامات شاهنشاه» بود. این روند تا مقطع انقلاب مشروطه ادامه داشت. در واقع فقط یک انقلاب اجتماعی میتوانست رسانه را از حریم استیلای حکومت نجات دهد. «وقایع اتفاقیه» سومین روزنامه ایران از سال سوم پادشاهی ناصرالدینشاه زیر نظر میرزاتقیخان امیر نظام منتشر شد که آن نیز سراسر به اخبار و مطالب حکومتی اختصاص داشت.
استثناگرایی آمریکایی مهمترین بنیان هویتی ایالات متحده آمریکاست؛ بهگونهایکه درک سیاست خارجی، اقتصاد سرمایهداری و پویایی سیاست داخلی این کشور از فهم استثناگرایی آمریکایی میگذرد. استثناگرایی آمریکایی، اسطوره بنیادین (Myth) هویت و سیاست آمریکاست؛ اسطورهای هویتی که تاریخ ندارد. آمریکا اما خود را «شهری درخشان بر فراز تپه» (Shining City on a Hill) میخواند.