ستم بیگلربیگی‌ها

گاسپار دروویل، صاحب منصب نظامی فرانسوی بود که در سال ۱۸۱۲ م به ایران سفر کرد. او در گروه ژنرال گاردان براساس قرارداد فین کنشتاین به ایران سفر کرده بود تا مقدمات اجرای این قرارداد را فراهم کنند اما پس ناکام ماندن تلاش‌های گاردان در اثر کارشکنی‌های انگلیسی‌ها، سرهنگ سواره نظام گاسپار دروویل به‌طور خصوصی به استخدام دولت ایران درآمد. او در سازمان دادن ارتش ایران نقشی اساسی داشت. سفرنامه او به لحاظ اجتماعی و اقتصادی ارزش تاریخی دارد و گزارشی جامع از آن روزگار به دست می‌دهد. شهرها و قصبات و روستاهای مهم ایران دارای بازارها یا مراکز تجاری می‌باشند. بازارها معمولا در مرکز شهرها قرار دارند و بازرگانان و پیشه‌وران در آنجا گردهم می‌آیند.

بازارها به شکل دالان‌های بزرگی تقریبا شبیه خوابگاه‌های صومعه‌ها هستند ولی قدری پهن‌ترند. در هرطرف دالان دکان‌های کوچک کم‌وسعت با سقف کوتاه بنا شده است. دکان‌ها از ساعت هفت صبح تا غروب آفتاب باز هستند. هر دالان مختص یک نوع مال‌التجاره یا پیشه‌ورانی است که دارای حرفه مشترک هستند و از این‌رو مردم بر حسب احتیاجاتی که دارند می‌دانند به کجا مراجعه نمایند. اداره بازارها بر عهده داروغه‌ها است و در آنجا حق قضاوت دارند. داروغه‌ها نسبت به بازرگانان و کسبه تعدی می‌کنند و هرنوع باج و رشوه که بتوانند از آنها می‌گیرند بدون آنکه برای این عمل کیفر ببینند. برای آگاهی از درآمد شغل داروغگی باید مبلغی را که برای تصدی آن پیشکش می‌شود درنظر گرفت. در ارومیه شخصی از اهالی محل را دیدم که برای احراز این شغل ده هزار تومان پرداخت نمود. در هر دالان علاوه بر داروغه سه یا چهار مامور پلیس جزء هم هست که همانند روسایشان، در صورتی که بازاریان تسلیم نظر آنها نشوند آنها را مرعوب می‌کنند. در بین این فرومایگان حتی یک نفر هم پیدا نمی‌شود که نتواند با مهارت چیزی از هر یک از دکان‌ها یا کارگاه‌های حوزه ماموریتش اخاذی نماید. هیچ‌کس را یارای مقاومت در برابر آنها نیست زیرا در صورت استنکاف آن شخص را متهم می‌کنند که با وزنه‌های نادرست فروش می‌کند یا اینکه دکان را دیر باز نموده یا زود بسته است. این جرایم مستوجب مجازات بدنی و جریمه است. بازارها تقریبا مانند کاروانسراها ملک اشخاص ثروتمند هستند که توسط آنها برای کسب درآمد قابل‌توجه بنا می‌شود.

بیگلربیگی‌ها تقریبا همگی در ولایت خود صاحب بازار هستند و چون هیچ‌کس را قدرت رسیدگی به اعمالشان نیست، از این راه درآمد هنگفتی به‌دست می‌آورند و درنتیجه مردم را از اشتغال به هرگونه کسب دلسرد می‌نمایند. علاوه بر آن بیگلربیگی‌ها حق دارند به میل خود دکانها را ببندند و هرموقع که خواستند دوباره باز‌کنند. این هم نوعی دیگر از اجحاف است که راه سوءاستفاده از آن را به‌خوبی می‌دانند که چگونه بازرگانان و پیشه‌وران نگونبخت را در معرض ستمگری‌های تازه قرار دهند. آنها به این منظور از کلیه اخبار و شایعات بد از قبیل شکست در یک جنگ یا درگذشت یکی از بزرگان برای بستن بازار استفاده می‌نمایند. همچنین در مواقعی که از کسی احساس نارضایتی بکنند، به بستن دکان او مبادرت می‌نمایند و به خوبی می‌دانند که صاحب دکان برای گرفتن کلید با هدیه‌ای در کف مراجعه خواهد نمود. هیچ‌کس حق ندارد در دکان بخوابد زیرا به مجرد بسته شدن دکاکین بازار بلافاصله تحت حفاظت داروغه قرار می‌گیرد. به دستور داروغه مامورین او در تمام مناطق بازار کشیک شبانه دارند و کلیه اشخاصی را که بعد از ساعت ۹ در آنجا تردد کنند، توقیف می‌نمایند. در صورتی که شخص توقیف‌شده ناشناس باشد پای او را به فلک می‌بندند و چنانچه در مظان دزدی یا سوءظن قرار گیرد، دماغ یا گوش‌هایش را می‌برند اما در صورتی که دزدی کرده باشد فورا او را اعدام می‌کنند و سرش را جلو قصر حاکم می‌گردانند.

هر دالانی دو ریش‌سفید ویژه دارد که داروغه‌ها منحصرا با آنها سروکار دارند. کلیه حرفه‌ها و هرنوع کسب‌وکار مشمول مالیات نقدی است که به حساب شاهزاده یا بیگلربیگی توسط داروغه‌ها از ریش‌سفیدها وصول می‌گردد. ریش‌سفیدها معمولا از بین سابقه‌دارترین و امین‌ترین افراد انتخاب می‌شوند. آنها باید حساب مبالغی را که کسبه تحت اداره‌شان می‌پردازند، نگاه دارند و اشخاصی هم که ادعاهایی دارند از طریق همین ریش‌سفیدها می‌توانند به دستگاه حکومتی و حتی به شخص شاهزاده دسترسی پیدا کنند. البته این در صورتی است که موضوع دعاوی از نظر اهمیت ایجاب نماید که به نظر حاکم یا شاهزاده رسانده شود.

تعیین نرخ مواد خوراکی و همه اوزان قسمتی از وظایف بی‌شمار داروغه‌ها است که نسبت به اجرای مقررات آن خیلی سختگیر هستند و از این حیث در مقام مقایسه با کشور فرانسه بی‌نهایت برتری دارند، زیرا بدبختانه درباره این قسمت از وظایف پلیس غالبا در اروپا سهل‌انگاری می‌شود. با اینکه کلیه مایحتاج زندگی نرخ‌بندی شده است، ولی نرخ‌گذاری واقعی در مورد نان، گوشت و نمک است و چنا‌چه فروشنده‌ای جرات این را داشته باشد که نسبت به این سه جنس از قیمت تعیین‌شده تجاوز کند یا اینکه با وزنه‌های تقلبی هراندازه هم که ناچیز باشد یا با ترازوهای نامیزان فروش کند بدون معطلی سر خود را بر باد می‌دهد. دماغ یک نانوای ارومیه‌ای را در حضور من بریدند زیرا که وزنه‌هایش مختصری دستخوردگی داشت. هنگام اجرای مجازات داروغه به او تذکر داد که به علت شفاعت من بوده که به این مفتی از خطر مرگ نجات یافته است. این نوع خشونت‌ها در این کشور که همه‌چیز حتی هیزم و میوه را وزنی می‌فروشند بسیار لازم و مفید است.

بازار محلی است که بازرگانان غیرمحلی و بیکاره‌ها صبح‌ها در آنجا گردهم می‌آیند و چون اشعه آفتاب درون آن نمی‌تابد هنگام تابستان خنک و در فصل زمستان تا اندازه‌ای گرم است. خانم‌ها هم گاهی برای خرید یا ملاقات دوستانشان به بازار می‌روند اما زن‌های طبقات پایین همیشه به تعداد زیاد در آنجا دیده می‌شوند که غالبا از صبح تا شب را در بازار می‌گذرانند و در تمام این مدت برای کسب خبر از دکانی به دکان دیگر می‌روند و از این راه نزد خانم‌های کنجکاو جامعه اشراف و متمولان کسب اعتبار می‌کنند. این زن‌ها غالبا گماشته خانم‌های مزبور هستند. من اغلب شاهد یاوه‌گویی‌های بی‌پایان این زن‌ها بوده‌ام که پس از سه ساعت وراجی چنان گرم شده بودند که به صدای مکرر خبردار خدمه‌ای که در این نوع معابر پیشاپیش ارباب‌هایشان حرکت می‌کنند توجه ننموده‌اند. این معابر همیشه پر از جمعیت است که لاینقطع پروخالی می‌شود. زن‌های ایرانی با اینکه از سر تا پایشان زیر حجاب پوشیده شده، مهارت خاصی در شناسایی یک‌دیگر از راه خیلی دور دارند و شگفت‌آور اینکه در موقع برخورد با یکدیگر اطمینان دارند که عوضی نگرفته‌اند در صورتی که مردها غالب اوقات از کنار زن‌های خود می‌گذرند بدون آنکه آنها را بشناسند.


‏عنوان و نام پدیدآور: سفر در ایران/ نوشته‌ گاسپار دروویل‌‏؛ ترجمه منوچهر اعتمادمقدم.

‏مشخصات نشر: تهران: شباویز‏، ۱۳۶۵