ارزیابی‌های تامل‌برانگیز مراسم سلام نوروزی با حضور ناصرالدین‌شاه در کاخ گلستان

فریماه فلاحی: ده سفرنامه، یا سیری در سفرنامه‌های جهانگردان خارجی راجع به ایران، شامل گزیده‌هایی از بهترین سفرنامه‌های دیپلمات‌ها، خاورشناسان و جهانگردان معروف خارجی با ترجمه مهراب امیری در سه قرن اخیر است که در ۱۰ بخش تنظیم شده است. در شماره‌های گذشته خلاصه هفت بخش این کتاب از نظرتان گذشت، در اینجا، چکیده سه بخش پایانی کتاب را می‌خوانید:

خاطرات جیمزموریر راجع به ایران

بخش هشتم کتاب، خاطرات جیمزموریه درباره ایران است. جیمز موریه اصالتا اهل فرانسه و تبعه انگلیس بود. او در سال ۱۷۸۰ میلادی در ازمیر متولد شد و در آن شهر با آداب و رسوم شرقی و زبان‌های ترکی و فارسی آشنا شد. چون پدرش کنسول انگلیس در استانبول بود، وی را هم در وزارت خارجه منصوب کردند. موریه همراه سرهارفورد جونز بریج در سال ۱۸۰۸ به‌عنوان منشی مخصوص سفیر وارد ایران شد و برای بار دوم در سال ۱۸۱۱ به اتفاق سرگوراوزلی به تهران آمد و مدت ۶ سال سمت منشی‌گری سفارت انگلیس را در تهران به عهده داشت و در غیاب سفیرعهده‌دار کفالت سفارت بود و در انعقاد عهدنامه گلستان و تعیین خطوط مرزی ایران و روس و انعقاد معاهده شوم ایران و انگلیس دست داشت. کتاب حاجی بابا اصفهانی قریب ۱۰ سال پس از مراجعت نهایی موریه در لندن انتشار یافت.

امیری که بخش‌هایی از این سفرنامه را ترجمه کرده معتقد است که موریه ظاهرا این کتاب را به خاطر انتقاد از ایرانیان و نشان دادن وجوه زشت آداب و رسوم ایرانی نوشته است.

موریه خاطرات خود را در سال ۱۸۱۲ در لندن منتشر کرد. بخشی از سفرنامه وی از فصل تهران، بیستم مارس ۱۸۰۹ را می‌خوانید:

روز بیستم مارس مقارن با اول سال ایرانیان و عید نوروز بود. در این روز به همین مناسبت امین الدوله دو بشقاب پر از مسکوکات طلا و نقره (هرکدام به‌طور جداگانه) به اضافه چند سینی مملو از شیرینی به‌عنوان هدیه برای سفیر فرستاد، این هدایا در حدود ششصد و پنجاه پیاستر (هر پیاستر معادل یک دلار آمریکا است) ارزش داشت که سفیر متقابلا هدایای باارزش بیشتری برای وی ارسال کرد.

ولی امروزه تقریبا مراسم عید نوروزهنوز به شیوه روزهایی که شاردن در ایران بود برگزار می‌شود. آقای بروس اطلاعات فوق العاده‌ای در اختیار من گذاشت، او گفت که بیشتر این مراسم نوروزی را در کرانه‌های خلیج‌فارس مشاهده نکرده است. در تهران هرچند مراسم نوروزی باشکوه و جلال انجام گرفت ولی قسمت‌های زیادی از تشریفات آن‌، که در زمان قدیم وجود داشته، در حال حاضر از بین رفته است و دیگر کسی مانند گذشته غذا در پشت بام‌ها برای مرده‌ها نمی‌گذارد. همان‌طوری که ما در انگلستان در روز میلاد مسیح به همدیگر تبریک می‌گوییم ایرانی‌ها هم صبح روز عید که از خواب برمی خیزند [به یکدیگر تبریک می‌گویند]و هنوز ثروتمندان هدایایی برای مردم فقیر و کم بضاعت می‌فرستند و «عید شما مبارک» را وقتی که به هم می‌رسند می‌گویند و لباس نو به تن می‌کنند و به تفریح و گردش می‌پردازند....»

سفری به بلوچستان و سند

بررسی و تحلیل «سفری به بلوچستان و سند» بخش نهم کتاب است. نویسنده این سفرنامه ستوان پوتیسنگر است. وی به دستور حکومت هند برای تهیه گزارشی از اوضاع دو ایالت بلوچستان و سند در تاریخ بیست و دوم ژانویه ۱۸۱۰ از بمبئی حرکت کرد و در مارس همان سال وارد کرمان شد. پوتیسنگر وصف سفر و دیدارش از ایران و این بخش‌ها را آورده است. این سفرنامه در لندن به چاپ رسید و سپس در سال ۱۹۷۶ برای بار دوم در کراچی تجدید چاپ شد.

دیدار از کرمان، مه 1810

در تاریخ سوم مه ۱۸۱۰ پس از عبور از میان دشتی که سراسر آن پوشیده از باغ و مزارع و روستا بود، درساعت ده صبح وارد شهر کرمان شدم. راهنما مرا به یک کاروانسرا در بازار راهنمایی کرد، در آنجا یک اتاق کوچک کرایه کردم. در این موقع صدها نفر در جلو در اتاق اجتماع کردند و با پرسش‌های جورواجور خود مزاحمت‌هایی برایم فراهم کردند و من سعی داشتم که حتی‌المقدور جواب‌های مناسبی به آنها بدهم.

پس از صرف ناشتایی نوکر لطفعلی‌خان را به قصر فرستادم تا ورود مرا به شاهزاده اطلاع دهد و در ضمن تقاضا نماید تا چند روز به من اجازه دهد تا اقامت کوتاهی در کرمان داشته باشم. بلافاصله در جواب، پیغامی به شیوه ایرانی‌ها از شاهزاده دریافت داشتم که از من تقاضا کرد که در شهر بمانم و پس از رفع خستگی با وی ملاقات نمایم، این پاسخ خیلی سریع‌تر از آن بود که من انتظارش را داشتم...

ویژگی‌های آب و هوای کرمان درست نظیر استان کشمیر است. من تمام کارگاه‌های بافندگی کرمان را از نزدیک بازرسی کردم ولی هیچ‌گونه پیشرفت قابل‌ذکری در آنها دیده نشد. در یکی از این کارگاه‌ها نمونه‌ای از یک پارچه ابریشمی خریدم که قشنگ‌تر از هر نوع پارچه کتانی بود که تاکنون خریداری کرده‌ام وهمچنین چند شالی که ابتیاع نمودم به مراتب زیباتر و گران‌تر از شال‌های نفیسی بود که تجار هندی به بازار عرضه می‌کردند. پشم را پس از چیدن بلافاصله با دقت تمیز و شستشو می‌دهند و سپس آن را با انواع برگ در آب گرم می‌جوشانند و برای رشتن توسط زن‌ها مهیا می‌نمایند و سرانجام برای ارسال به کارخانه آماده می‌شود.

محصولات شال و نمد و تفنگ فتیله‌ای کرمان عمدتا به خراسان، کابل، بلخ و بخارا در استان‌های شمالی صادر می‌شود و در عوض آن غوزه، صمغ، ریواس و دیگر ادویه‌جات و پوست بخارا، کرک ابریشم، فولاد مس و چای وارد می‌کنند. سه قلم اخیرالذکر برای مصارف داخلی به اضافه پسته، گردو، برگ گل، دانه‌های صمغ، پنبه، قالی و شمش طلا و نقره به هندوستان، سند، عربستان و کرانه‌های دریای سرخ صادر می‌شود.

واردات کرمان از کشورهای اخیرالذکر عبارت است از قلع، سرب، آهن، مس، فولاد و دیگر ادویه‌جات، چیت (اروپایی و هندی) نیل، چیت موصلی، چای، اطلس، زرباف، کاکائو، جوز چینی، بلورآلات، ماهوت و .... و همچنین از سند پارچه‌های مخصوص دستار، از عربستان و دریای سرخ قهوه، خاک طلا، عاج، مشک، کندر، برده و غیره وارد می‌شود. درآمد شهر کرمان در سال ۱۸۱۰ تنها بیست و پنج هزار تومان بود...»

سفرنامه «موقعیت جغرافیایی امپراتوری ایران»

بخش دهم و آخرین بخش کتاب، بررسی سفرنامه «موقعیت جغرافیائی امپراتوری ایران» از مک دونالد کینز است. وی در سال ۱۸۱۰ میلادی در سمت معاون سیاسی سرجان ملکم همراه هیات انگلیسی وارد تهران شد.

کینز به منظور آگاهی حکومت هند بریتانیا از موقعیت جغرافیایی و اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران، ماحصل مطالعات و مشاهدات خود درباره ایران را با عنوان کتابی به نام «موقعیت جغرافیایی امپراتوری ایران» نوشت که برای اولین‌بار در سال ۱۸۱۳ در لندن منتشر شد. وی درسفرنامه‌اش گزارش‌هایی از خوزستان (۱۸۱۰) و مناطق آن از جمله: کعب، کارون، فلاحیه، اهواز، هندیان، شوشتر، رامهرمز، دزفول و هویزه به خواننده می‌دهد. بخش دوم کتاب کینز گزارش‌های وی از گیلان و مازندران (۱۸۱۰) شامل مناطق مختلف شمال کشور است که اطلاعات جامعی از وضعیت اقتصادی و جغرافیایی این بخش وسیع و استراتژیک ایران به مخاطب می‌دهد.

ارزیابی‌های تامل‌برانگیز