مرگ ناپلئون در تبعید

گروه تاریخ و اقتصاد: در پنجم ماه مه‌‌سال ۱۸۲۱ بناپارت در جزیره هلن واقع در آتلانتیک جنوبی درگذشت. ناپلئون بناپارت مشهورترین فرمانده نظامی و سیاستمدار و رهبر فرانسه در قرن نوزدهم بود که با نام ناپلئون اول شناخته می‌شود و سیاست‌هایش اروپای قرن نوزدهم را به شکلی بنیادین تغییر داد. برخی مورخان او را یک میلیتاریست صرف و عده‌ای او را تجلی روح شیطان دانسته‌اند. عده‌ای او را مظهر و نماد یک فرد خود ساخته و برخی دیگر یک فرصت‌طلب و خیانتکار می‌دانند. در دوران امپراتوری ناپلئون اقتصاد فرانسه متحول شد. از جمله اقدامات او می‌توان به تاسیس بانک مرکزی فرانسه و راه‌اندازی کارخانه‌های تولید قند از چغندر و نیز احداث پل‌ها و بنادر و کانال‌های کشتیرانی و نیز جاده و احداث کارخانجات نساجی و... اشاره کرد که بسیاری از این ابنیه حتی امروز نیز قابل استفاده است. ناپلئون علاوه بر حکومت‌داری سخنور زبردستی نیز بوده است. از گفته‌های مشهور یکی هم این است که گفته: «زمانی مناسب‌تر از اکنون وجود ندارد. از همین نقطه‌ای که ایستاده‌اید و با همین ابزار و امکاناتی که در اختیار دارید، کار را ادامه دهید. همین طور که پیش می‌روید، ابزارها و امکانات بهتر و مناسب‌تر را پیدا می‌کنید... برای آدمی بهتر است که هرگز به دنیا نیاید، تا اینکه به دنیا بیاید اما اثری از خود بر جای نگذارد.»

پس از شکست ارتش فرانسه از انگلیس در جریان نبرد واترلو - ۸ ژوئن سال ۱۸۱۵ - ناپلئون خود را به انگلیسی‌ها تسلیم کرد. انگلیسی‌ها امپراتور فرانسه را به جزیره هلن مقدس تبعید کردند و او شش سال بعد همان جا در سن ۵۲ سالگی درگذشت.

عهدنامه معروف موسوم به «فین‌کنشتاین» در زمان ناپلئون میان دو دولت فرانسه و ایران بسته شد. به موجب عهدنامه فین کنشتاین، امپراتور فرانسه، استقلال ایران را تضمین و گرجستان را هم حقا متعلق به ایران دانسته و تخلیه آن را مورد نظر قرار داده و متعهد شده بود توپ‌های صحرایی و تفنگ و سایر سلاح‏هایی را که ایران لازم دارد به قیمت اروپا به این کشور واگذار کند و تعدادی افسر توپخانه و مهندس پیاده‏نظام برای تعلیمات قشون ایران اعزام کند؛ در مقابل، دولت ایران متعهد می‌شد که بلافاصله روابط سیاسی و بازرگانی خود را با انگلیس قطع کرده و به دولت مزبور اعلان جنگ بدهد و وزیرمختاری را که به بمبئی فرستاده بود احضار کند و هرگونه ارتباط زمینی و دریایی با انگلستان را قطع کند و در هر جنگی که انگلستان و روسیه هم‌عهد شوند، دولتین ایران و فرانسه نیز به‌‌ همان ترتیب رفتار و بر ضد آنها متحدا مبارزه کنند؛ در موقع حمله به هندوستان از طرف ناپلئون، دولت ایران راه عبور بدهد و کمک‏های لازم را برای عبور قشون فرانسه به عمل آورد و هر وقت کشتی‏های فرانسه به خلیج‌فارس وارد شوند، کلیه احتیاجات آنان را مرتفع و ضمنا سکنه قندهار و افغان‌ها را ضد انگلیسی‌ها بشورانند.

ناپلئون بلافاصله پس از انعقاد عهدنامه فین کنشتاین دستور تدارک اسلحه و مهمات جهت ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیرمختاری در رأس یک هیات دویست نفری افسر و در جهت تعلیم ارتش به ایران فرستاد. هیات نظامی فرانسه در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷م وارد تهران شد و گاردان تمام کوشش خود را برای انجام وظیفه اصلی‌اش که لشکرکشی به هند بود، به‏کار برد.

وی تمام راه‌ها و نقاط ایران را بررسی کرد و در‌‌نهایت، جزیره خارک از سوی ایران برای مقاصد نظامی در اختیار فرانسویان قرار گرفت. ژنرال گاردان برای جلب حمایت فتحعلی‌شاه، به تجدید و سامان‏دهی ارتش ایران پرداخت. ارتشی که هنوز به‏صورت سواره‏نظام عشایری بود.

فرانسوی‌ها یک کارخانه توپ‌ریزی در اصفهان و یک زرادخانه در تهران دایر و یک صنف توپخانه صحرایی مجهز به بیست عراده توپ تاسیس کردند. فتحعلی‌شاه نیز سرتیپ عسکرخان افشار روحی را به دربار فرانسه فرستاد که در ۲۱ ژانویه ۱۸۰۸م، قراردادی مبنی بر تحویل بیست هزار قبضه تفنگ با دولت فرانسه امضا کرد. در ۲۳ ژانویه ۱۸۰۸م نیز یک معاهده بازرگانی در ۲۳ ماده بین میرزا شفیع خان مازندرانی صدراعظم و ژنرال گاردان به امضا رسید و روابط ایران و فرانسه به عالی‏ترین مرحله خود رسید.

انگلیس نیز تمام تلاش خود را برای شکست ماموریت ژنرال گاردان به کار بست و اتفاقات جهانی راه را به سوی تحقق اهداف آن کشور باز کرد. قشون روسیه از ناپلئون شکست خورد و روسیه به امضای عهد‌نامه‌ای با فرانسه تن داد. ناپلئون درحالی‏که هنوز مرکب عهدنامه‌ای که علیه روسیه با ایران بسته بود، خشک نشده بود، به ایران پشت کرد و در کنار رودخانه «نیمن»، تزار روس را همانند برادر در آغوش کشید و با وی عهدنامه تیلسیت (۱۲۲۲ق - ۱۸۰۷م) را بدون اینکه حتی نامی از متحد ایرانی خود در آن ببرد، امضا کرد. او با امضای قرارداد تیلسیت به هیچ کدام از تعهدات قبلی خود در قبال ایران و عثمانی عمل نکرد. سرانجام نیز با شکست از انگلیس به‌صورت تحقیرآمیزی تبعید شد و در تنهایی مرد.

مرگ ناپلئون در تبعید