گروه تاریخ و اقتصاد: ظاهرا محمدعلی شاه از خاطر برده‌ است که دستیابی به تاج و تخت صرفا در نتیجه یک تلگراف دو خطی[است]، که وی را به پایـتخت احـضار کـرد، و با پنج تن سواره نظام صورت گرفت و او در بطن مادر صاحب‌ تاج‌ و تخت نـبوده و نـیز در دست خویش حکمی از سوی عالم غیب مبنی بر حکومت نداشت. مطمئنا اگر وی حتی برای لحظه‌ای به این مساله انـدیشیده بود که این پادشاهی صرفا مبتنی بر قبول‌ یا‌ رد مردم است و آنان که وی را بـه ایـن مقام عالی گزیده‌اند و سلطنت وی را به رسمیت شـناخته‌اند، همچنین می‌توانند، فرد دیـگری را بـه جای وی برگزینند، هرگز تا بدین حد از صراط‌ مـستقیم‌ عـدالت و مقررات حکومت مشروطه منحرف نمی‌شد. مع‌هذا، شاید از سر لطف پذیرفته است که مسائل فوق‌الذکر را مـورد بـررسی کامل قرار دهد، اما به اشتباه مـعتقد اسـت این مـردم هـنوز از ایـن حقوق‌ خود جهت‌ عزل‌ و نصب ناآگاهند.

به نقل از: ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهری قزوینی، انتشارات کویر،۱۳۸۰، ص ۱۶۷