مالیات دوچرخهسوارها!
نوروز فرا رسید. . . آیا باید در خلال این فعالیتها عدهای را هم ناراحت کرد؟ اصفهان شاید از لحاظ دوچرخهسوار دومین شهر در دنیا باشد. کمتر مردمی چون اصفهانیها مجبورند از این وسیله استفاده کنند. در این شهر اکثریت مردم، از محصل، کارگر، کارمند و بازاری سوار چرخ میشوند. وضع این شهر چنین ایجاب میکند. دوچرخه امروز از لوازم اولیه بیشتر خانوادهها است. کمتر خانهای است که چند دوچرخه در آن نباشد. اگر بگوییم این وسیله به منزله دست و پای افراد است اغراق نگفتهایم. دست و پایی که بدون آن زندگی مشکل است.
نوروز فرا رسید... آیا باید در خلال این فعالیتها عدهای را هم ناراحت کرد؟ اصفهان شاید از لحاظ دوچرخهسوار دومین شهر در دنیا باشد. کمتر مردمی چون اصفهانیها مجبورند از این وسیله استفاده کنند. در این شهر اکثریت مردم، از محصل، کارگر، کارمند و بازاری سوار چرخ میشوند. وضع این شهر چنین ایجاب میکند. دوچرخه امروز از لوازم اولیه بیشتر خانوادهها است. کمتر خانهای است که چند دوچرخه در آن نباشد. اگر بگوییم این وسیله به منزله دست و پای افراد است اغراق نگفتهایم. دست و پایی که بدون آن زندگی مشکل است. اما متاسفانه باید اذعان کنیم دوچرخهسوارها مظلومترین و بیدفاعترین دسته در جامعه ما هستند. نه کسی قلم دست میگیرد تا از آنان دفاع کند و نه کسی به درد دل آنها میرسد. هر روز محدودیتی تازه برای آنها فراهم میکنند. البته در میان آنان افراد بیاحتیاط بسیارند که در اثر عدم رعایت مقررات راهنمایی باعث زحمت گذرندگان میشوند، ولی از طرف ماموران انتظامی نسبت به این دسته مخصوصا ظلم بیشتری میشود. اغلب اتفاق میافتد که این عده از همه حقوق محرومند، به جرم اینکه فقیرند و چرخسوار. هر روز مالیاتی تازه و قانونی جدید در این باره وضع میشود و کسی نیست بگوید چرا. یک روز باید از خیابان سپه حرکت نکنند. روز دیگر ورود آنها به خیابان فتحیه [آمادگاه] ممنوع میشود. به عناوین مختلف و به بهانههای گوناگون گرفته میشوند و باید جریمه بپردازند. بیچارهها مجبورند از کوچه پس کوچهها عبور کنند تا مبادا پاسبانی دلش بخواهد ایرادی بگیرد و مزاحمتی فراهم کند. گاهی برای صرفهجویی پنج ریال، کسی را پنجاه ریال جریمه میکنند. در اغلب کلانتریها شنیده میشود که دستور دارند هر روز ۱۵ دستگاه دوچرخه توقیف کنند یا برای مالیات یا نمره یا چراغ یا زنگ و بهانههای بچگانه دیگر.
وقتی هم که دوچرخهها را توقیف میکنند، آنها را در گاری یا کامیونی در برابر چشمان بیرمق صاحبانش ریخته و بدون توجه به مخارجی که هر کدام در بر دارد، مثل زباله حمل میکنند. نمیدانم از فقر مردم خبر ندارند یا از کوچه پس کوچههای کثیف و تنگ شهر اصفهان بیاطلاعند یا به وضع اتوبوسرانی خوشبین هستند یا آنکه از الطاف بیپایان تاکسیرانان برخوردارند. کدام یک؟ در زندگی ماشینی و سریع امروز در کوچههای جهانباره، محله نو، خواجو، تل واژگان، بابالدشت، درب امام و دیگر دخمههای اصفهان چه باید کرد؟ چگونه باید رفت و آمد؟ آیا جز با این وسیله چاره دیگری هست؟ پس چرا اذیت میکنند؟ چرا سخت میگیرند؟ در کجای دنیا محدودیت برای یک اکثریت قریب به اتفاق مردم تا این اندازه است؟ اخیرا که به مناسبت فرا رسیدن عید و آمدن مسافرانی از سایر شهرستانها، رفت و آمد دوچرخهسوارها (جز برای افراد بخصوصی) در خیابان چهارباغ قدغن شده است. مسافران که به اصفهان میآیند، قدمشان بر چشم، ولی نباید علت رنج و ناراحتی صاحبخانه شوند.
خواهشمند است ماموران انتظامی این شهر در وضع خود نسبت به دوچرخهسوارها تجدیدنظر کنند و بیشتر از این مخالف و بدبین برای خود نتراشند و بدانند که با هر پنجاه ریال جریمه دوچرخه، یک خانواده یا دو خانواده، سر بیشام بر زمین میگذارند. (فضلالله صلواتی)
منبع کتاب «برگهایی از تاریخ اجتماعی اصفهان معاصر»، نوشته عبدالمهدی رجایی
ارسال نظر