مرجعیت فکری کاتوزیان
کاتوزیان به مرحلهای رسیده بود که در بین قضات، وکلا و استادان دانشگاهها نوعی مرجعیت فکری یافته بود و لذا روی تفسیرهای حقوقی او حساب باز میکردند. بسیاری از تفسیرهای او از مواد قانونی، بدون اینکه خودش به جایی دستور داده باشد یا سمت قضایی داشته باشد، در درون دستگاه قضا، در حوزه وکالت، کلاسهای دانشگاهها و امثال آن راه مییافت و ذهنیتها و اندیشهها را فتح میکرد. در کلاس درس بسیار منظم و منضبط عمل میکرد. رأس ساعت در کلاس حضور مییافت و درس را آغاز میکرد. گاهی برخی از دانشجویان را به اسم صدا میزد و گاهی هم میپرسید چه کسی میتواند به این سوال جواب دهد تا افراد داوطلب برخیزند و پاسخ دهند و ترس از اسمخوانی ایجاد نشود.
کاتوزیان به مرحلهای رسیده بود که در بین قضات، وکلا و استادان دانشگاهها نوعی مرجعیت فکری یافته بود و لذا روی تفسیرهای حقوقی او حساب باز میکردند. بسیاری از تفسیرهای او از مواد قانونی، بدون اینکه خودش به جایی دستور داده باشد یا سمت قضایی داشته باشد، در درون دستگاه قضا، در حوزه وکالت، کلاسهای دانشگاهها و امثال آن راه مییافت و ذهنیتها و اندیشهها را فتح میکرد. در کلاس درس بسیار منظم و منضبط عمل میکرد. رأس ساعت در کلاس حضور مییافت و درس را آغاز میکرد. گاهی برخی از دانشجویان را به اسم صدا میزد و گاهی هم میپرسید چه کسی میتواند به این سوال جواب دهد تا افراد داوطلب برخیزند و پاسخ دهند و ترس از اسمخوانی ایجاد نشود.
بسیار آرام، متین، منطقی، سنجیده، مستدل و صمیمی حرف میزد. بعضی از استادان خطابهوار حرف میزدند، لحن و تلفظ مخصوصی به کار میبردند و غلیظ و کتابی سخن میگفتند یا تلاش میکردند فارسی و انگلیسی را مخلوط کنند و به قول استاد جامعهشناسی ما در همان زمان - دکتر اسعد نظامی- فینگلیسی صحبت میکردند! اما امثال دکتر کاتوزیان نه شیوههای خطابهای قدیمی منسوخ را به کار میبردند نه با نوعی مدرن بازی در پی خودنمایی بودند.
دکتر کاتوزیان از فروغلطیدن در دریای کلمات نامانوس اجتناب میورزید، بیآنکه ذرهای از عمق علمی کلام بکاهد، ساده سخن میگفت و چنان صمیمی تدریس میکرد که انگار قصه میگوید. دانشجویان با تمام وجود به درسهای او گوش میدادند و در عین حال که این صمیمیت در گفتار به قصه گفتن میمانست، اگر خوب میاندیشیدیم، درمییافتیم که سخنش چیزیجز علم، برهان و استدلال نیست.
تسلط کمنظیری که بر کتب و متون حوزه نجف و دانشگاههای اروپایی داشت، او را در تدریس یاری میکرد و شنونده مسحور و مجذوب میشد. همچنین در کلاس درس او فضا برای نقد و نظر و نقادی همواره گشوده بود.
مرتب در کلاس تکرار میکرد: برای من اهمیتی ندارد که شما مو به مو آنچه را در کتاب و جزوه آمده بر روی برگه امتحانی بنویسید یا ننویسید، حتی برای من مهم نیست که شما در پاسخ مساله، همان جوابی را بنویسید که من صحیح میدانم، اگر شما جوابی را به پرسش بدهید که از نظر من غلط باشد؛ اما ببینم شیوه استدلال شما علمی و حقوقی است و از قواعد حقوقی پیروی میکند، نمره آن سوال را واقعا به شما خواهم داد. آن زمان، این شیوه تدریس و آزمون در میان استادان رایج نبود.
درخصوص حضور و غیاب سختگیری نشان نمیداد، اما تاکید میکرد که حضور در کلاس میزان یادگیری و کیفیت تحصیلی دانشجویان را ارتقا میبخشد؛ اما انتظار او از دانشجویانش این بود که منطق حقوق را فهم کنند و در این صورت انعطاف به خرج میداد.
به نقل از یک مقاله به قلم جلال رفیع
ارسال نظر