منزل بیست و پنجم: از شاهکوه تا قریه زیارت

گروه تاریخ و اقتصاد: در این روز نیز راه خیلی مسافت داشت و مشکل بود. دلیل راه همراه نداشتیم. و اگرچه به هدایت راه گذارها راه را گم نکردیم، لیکن اگر یک نفر بلد داشتیم ما را از راه نزدیک‌تر می‌برد و کمتر مشقت داشتیم. راه به طرف شرقی می‌رفت. از سمت شعبه شمالی شاهکوه تا اینکه به قریه شاهکوه بالا رسید. و از آنجا به طرف شمال به چهارباغ که محل سیاه چادر یک طایفه غربال بند بود. بعد از چهارباغ راه به طرف شمال غربی رفت. و از یک تپه که هفتصد ذرع ارتفاع داشت بالا رفتیم، بعد فرود نمودیم و از سه هزار دویست ذرع ارتفاع به ده هزار و دویست ذرع رسیدیم. و شب را در آنجا توقف نمودیم. در این وقت ۶ ساعت از ظهر گذشته بود. سیزده ساعت تمام راه آمده بودیم و برای ما و اسب و قاطرها توانایی باقی نمانده بود. در عرض راه از دامنه شمالی شاهکوه همه جا جنگل بود و راه برای عراده و توپ همه جا خوب بود، لیک در جایی که به تپه هفتصد ذرعی می‌رسد که قبل ذکر شده شاهکوه نشان و منظر خوبی دارد. مثل یک دیوار سنگی می‌ماند و راه بالارو ندارد، یعنی بیش از سیصد ذرع ممکن نیست کسی بالا رود. این کوه چهار هزار و دویست ذرع ارتفاع دارد. و از راه‌های اطراف کوه رودخانه‌ها جاری است. قریه شاهکوه پایینی در دامنه کوه واقع است. ما به این ده نرفتیم لیکن از دور نمایان بود، موسیو پترسن یکی از حکمای طبیعی روس و معلم مدرسه «اونیور سیته دور بارت» برای تحقیقات به شاهکوه آمده و در این قریه موقف داشت. بعدها در استرآباد من او را ملاقات کردم. او می‌گفت که نباتات و حیوانات این کوه قابل اعتنا نیست در دره‌های حوالی شاهکوه زراعت زیاد می‌شود، ولیکن کوه‌ها همه سنگی مثل غالب کوهستان ایران خشک هستند در بعضی جاها سرو کوهی دارد. ما از قریه حاجی‌آباد که در سر جاده شاهرود واقع است، عبور نمودیم و از کنار رودخانه که اطراف آن همه چمن بود گذشتیم و به چهارباغ رسیدیم که برج و چند قطعه باغ داشت در اینجا از کوهی بالا رفتیم که هفتصد ذرع ارتفاع آن بود. در این وقت دو ساعت و نیم از ظهر گذشته بود. در اینجا وضع مملکت مثل اینکه سحر کرده باشند، یک دفعه تغییر کرد. در این محل مرتفع که رسیدیم یک مرتبه جنگل انبوه بلوط و نارون و... هویدا گشت، از گردنه میخ ساز تا این مکان همه جا کوه‌های خشک سنگی بود. این تغییر وضع فرح کلی بخشید. از کوه که فرود نمودیم، داخل جنگل شدیم. ابتدای جنگل قریب سه هزار ذرع از سطح دریا ارتفاع داشت. چهار ساعت بعدازظهر به چشمه سیاه‌کند رسیدیم. از اینجا قریه زیارت از دور نمایان بود. از این محل به بعد راه بسیار بد بود. اگرچه از وسط جنگل می‌رفتم و جنگل منظره خوبی داشت و مفرح بود. لیکن گِل و باتلاق به قسمی بود که اسب فرو می‌رفت و بعضی جاها خطر داشت. و چون یکی از همراه‌های ما در شاهکوه عقب ماند، که یک بلد راه بیاورد بر آن شدیم که نرسیده به قریه زیارت هر جای مناسبی که به دست آمد، موقف نماییم. در این وقت پنج ساعت و نیم از ظهر گذشته بود.

سفرنامه لیوتنان کلنل برسفرد لوات، ترجمه محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، به کوشش خدیجه اعتصامی.