کربنزدایی عمیق و مساله تغییرات اقلیمی
اخلاق، برنامه و استراتژی
برای رسیدگی موثر به تغییرات آبوهوا، باید همان سطح تمرکز لیزری و تعهدی وجود داشته باشد که در برخورد با مسائل کنترل تسلیحات استراتژیک ظاهر میشود. البته ویژگی این موقعیت، مشکلات پیچیدهای است با شرکتکنندگان بیشتر، نه فقط دو ابرقدرت بر محوریت دوئل و حل بحران انتشار گازهای گلخانهای (به دام انداختن آنها مانند سلاحهای هستهای)، عمیقا در اقتصاد صنعتی مدرن محاط شده است. کلید کاهش انتشار گازهای گلخانهای به تقریبا صفر، مانند تکیه بر اقدامات دولت مانند مساله تسلیحاتی که امکان کنش مستقیم در آن گشوده است نیست، بلکه فضایی است که از اخلاقیسازی به سوی برنامه و استراتژی پیش میرود. اخلاقیشدن درباره تغییرات آبوهوایی منجر به اهداف متهورانهای شده است، مانند محدودکردن گرمایش به 5/ 1درجه سانتیگراد (7/ 2درجه فارنهایت) بیشتر از سطح پیشاصنعتی -یک هدف بلندمدت که در توافقنامه پاریس درباره تغییرات آبوهوایی ذکر شده است.
مشکل تعیین اهدافی که برای همه اجرایی است این استکه هیچ ارزش استراتژیک واقعی برای کشورها یا شرکتها ندارند. اخلاقیکردن منجر به شرمساری، تحریک و اعتصابات شده که سبب تمرکز اذهان بر مشکل تغییرات آبوهوایی بوده همانطور که اعتراضات مردمی بر لزوم کنترل سلاحهای هستهای موثر بوده است. توجه به تغییرات آبوهوایی در یک سیر افزایشی است؛ اما چالش واقعی یافتن راههایی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای است. این به معنای ایجاد انگیزه در دولتها و کسبوکارهای کلیدی برای تغییر رفتار و آغاز کربنزدایی از اقتصاد جهانی است.
ضرورت یک برنامه واقعبینانه در جهت کاهش انتشار کربن از اقتصادها هرگز به این فوریت نبوده است
فقدان انگیزه برای کربنزدایی عمیق اشاره به این واقعیت دارد که چرا انتشار گازهای گلخانهای در سطوح جهانی تقریبا دوسوم از سال1990 افزایش یافته است؛ زمانیکه بهطور رسمی مجمع عمومی سازمان ملل مذاکراتی را آغاز کرد که منجر به تشکیل کنوانسیون چارچوب تغییرات اقلیمی شد. مطالعه سازمان ملل نشان میدهد که انتشار گازهای گلخانهای باید 8درصد در سال کاهش یابد تا در محدوده 5/ 1درجه سانتیگراد گرمایش باقی بماند؛ اما انتشار در واقع هر سال 1 تا 2درصد افزایش مییابد. انجام چنین کاهشهای کلانی در چارچوب زمانی سیستمهای صنعتی و کشاورزی که معمولا با سرعت بسیار کمتری تغییر میکنند، ممکن نیست. گرمایش زمین به سمت 5/ 1و 2درجه سانتیگراد پیش میرود؛ اما حتی اگر تلاش زیادی انجام دهیم، باز هم ممکن است با گرمایش 3درجه سانتیگراد یا بیشتر مواجه شویم، لایههایی از گرمشدن که بنا به اشاره دانشمندان عواقب مخربی خواهد داشت. با این حال، با مشاهده حذف اهداف بلندپروازانه جهانی، وجود یک روش واقعبینانه برای جداسازی اقتصادها از انتشار کربن، هرگز چنین ضروری نبوده است.
باندی معتقد بود که تفکر استراتژیک کلید دیپلماسی موثر است، تعهدات دقیق کنترل تسلیحات که ابرقدرتها، با وجود مکانیزم «مهار آتشفشان» میتوانستند اجرا کنند. تغییر اقلیم یک مساله جهانی است؛ اما پیشرفت جهانی مستلزم آن است که کشورها و شرکتهای مترقی با نشان دادن روشهای واقعی در مقیاس عملی برای دستیابی به کربنزدایی عمیق، پیشروی این مسیر باشند. دیپلماسی و توافقات جهانی با تدوین و راهبرد پیشرفت، تنها به این طریق که کشورهای کلیدی مشخصا بدانند مایل و قادر به انجام چه کاری هستند، امکانپذیر خواهد بود. توافق پاریس یک چارچوب مفید است؛ اما دیپلماسی کنونی به احتمال زیاد منجر به اقدامی اثربخش درباره تغییرات آبوهوا نمیشود. نزدیک به 200کشور درگیر هستند که هر کدام منافع خاص خود را دارند و توافقات نیاز به اجماع دارند که دستیابی به آن دشوار است. بنبست اخیر در مذاکرات آبوهوای سازمان ملل در مادرید نشان میدهد که سازگاریهای جهانی به اندازه لازم سریع، پیشرو و جسورانه همراه با تفکر استراتژیک برای حل بحران آبوهوا نیستند.
در هر زمینه، جهان با انقلابهای تکنولوژیک ضروری در جهت کربنزدایی فاصله چندانی ندارد
لازمه پیشرفت سریعتر دیدن موقعیتهای واقعی است- بهکارگیری روشهای نوین تولید صنعتی و کشاورزی با انتشار بسیار اندک- به شیوهای که تمایل کشورهای کلیدی افزایش یابد و با گروههای متنفذ و شرکتهای موثر حول کربنزدایی روشمحور هماهنگ شوند. مطالعه جدیدی که در مادرید منتشر شد، استدلال میکند که لازمه پیشرفت سریع، اتخاذ رویکردی تازه برای کربنزدایی است. تمرکز بر سیاستهای صنعتی بینالمللی سازماندهیشده سبب ایجاد فرصتهای بیشتر در بازارهای عظیمتر و انگیزههای شدیدتر برای صنایع کربنزدا میشود.
کربنزدایی اقتصاد مستلزم رشته انقلابهای تکنولوژیک عظیم در هریک از بخشهای اصلی انتشار است. در 10بخش، عمده انتشار گازهای گلخانهای حدود 80درصد از کل انتشار جهانی را تشکیل میدهند که مهمترین موارد شامل حوزههای تولید برق، خودرو، ساختمان، کشتیرانی، کشاورزی، هوانوردی و فولاد میشود. برای ایجاد انقلابهای تکنولوژیک، باید اقدامات گوناگونی در بخشهای مختلف انجام شود. یکی از روشنترین گزینهها برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای، تغییر جهت محصولات برای بیرونکشیدن دیاکسیدکربن بیشتر از جو و ذخیره آن کربن در زیرزمین است؛ چیزی که وقتی مزرعهای در هر فصل دوباره شخمزنی شود، رخ نمیدهد. برخی آزمایشها ثابت میکند چگونه میتوان این کار با محصولات موجود انجام میشود، اما فرصت واقعی در مهندسی محصولات نهفته است؛ یعنی پرورش گیاهان برای ذخیره کربن بیشتر در ریشهها و سپس رشد آنها با روشهای بدون خاکورزی که کربن را دستنخورده باقی میگذارد. اگر شرکتها، دولتها و مصرفکنندگان بر ضرورت کربنزدایی تمرکز کنند، مهندسی سیستمهای کربنزدا امری نسبتا ممکن و ساده خواهد شد.
در صنعت برق، بیشتر اقدامات باید بر بهکارگیری فزاینده انرژی خورشیدی و بادی متمرکز شود تا هزینهها همچنان روند کاهشی بیابد. هزینههای کمتر یعنی هر دلار سرمایهگذاریشده کارکرد بیشتری خواهد داشت. کل سرمایهگذاری تقریبا ثابت مانده است؛ اما ظرفیت فراهمآمده باد و خورشید افزایشی خواهد بود. دولت باید منابع تجدیدپذیر دیگر انرژیها را هنگام اتخاذ تصمیمات سیاسی در نظر بگیرد و این امری حیاتی است؛ برای مثال، برخی از نیروگاههای گازی انعطافپذیر که آلودگی کربن را پیش از رهاشدن در جو جذب میکنند و نیروگاههای هستهای پیشرفته با آلایندگی صفر. چنین نیروگاههایی قابلیت اطمینان شبکهها را ارتقا میدهند؛ زیرا آنها به سمت انرژیهای تجدیدپذیر گوناگونی پیش میروند و زمانی که خورشید نمیتابد و باد نمیوزد نیز کار میکنند.
در بخش خودرو، سیاستهایی با هدف افزایش فروش و کاهش هزینههای خودروهای برقی -مانند کاهش یارانهها با بهبود فناوری و سرمایهگذاری در زیرساختهای شارژ - میتواند صورت پذیرد، همانطور که در چین، کالیفرنیا و برخی کشورهای اروپایی چنین شده است. باوجوداین، خودروهای الکتریکی پیش از اینکه بتوانند به یک تجارت پایدار تبدیل شوند و فراتر از کاربردهای خاص حرکت کنند، به آزمایش بیشتری در زمینههایی مانند شارژ نیاز دارند.
در ساختمانها دو مشکل متمایز وجود دارد: یکی وابسته به ساختمانهای مدرن، مانند استفاده از فناوری پیشرفته پمپ حرارتی برای الکتریکی کردن سیستمهای گرمایشی و دیگری نحوه کاهش انتشار گازهای گلخانهای از ساختمانهای موجود که بیشترین انتشار در این مورد است. اقدامات برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای از ساختمانهای موجود، ترکیبی از فناوری (بهینهسازی گرمایش و تهویه مطبوع کارآمد) و مقررات است؛ زیرا در اکثر کشورها بزرگترین مانع برای تغییر ساختمانها نه تنها هزینه، بلکه قوانین ساختمانی نیز هستند.
بسیاری از بخشها به سیاستهای دینامیک نیاز دارند که نوآوری را هدف قرار دهد
به همراه کمیسیون غیرانتفاعی انتقال انرژی، میتوان در جهت کاهش گازهای گلخانهای در جو پیش رفت. ما مراحل لازم در هر بخش را بیان کردهایم. آنچه بهویژه قابل توجه است این است که در بیشتر بخشها، جهان از انقلابهای تکنولوژیکی لازم برای تحقق کربنزدایی عمیق فاصله چندانی ندارد. بسیاری از افراد در محافل سیاست بر این باورند که جهان از فناوری لازم برای دستیابی به کربنزدایی عمیق برخوردار است. مشاهدات اما نشان میدهد که چنین نیست. مطمئنا فناوریهای بسیاری در دسترس است؛ اما آنچه برای تغییر در دنیای واقعی ضروری است، ترکیبی از فناوری و مدلهای تجاری است؛ شرکتهای واقعی باانگیزه برای استقرار در مقیاس مناسب. در حال حاضر، کربنزدایی عمیق هنوز در مراحل اولیه خود در بسیاری از بخشها است؛ اگرچه نشانههای مثبتی از پیشرفت وجود دارد.
فرآیند تغییرات عظیم فناوری، بر مبنای فازبندی فرانک گیلز، یکی از کارشناسان برجسته جهان در زمینه انقلابهای تکنولوژیکی، به سه مرحله تقسیم میشود: ظهور یک سیستم تکنولوژیک جدید، نفوذ در خدمات گسترده با حصول سهم بازار و بهبود عملکرد سیستم و سپس بازپیکربندی گسترده کل بازارها در اطراف سیستم جدید. فناوریهای نو در حال پیدایش هستند که سبب خوشبینی در یک دوره بلندمدت میشوند. اما تغییرات بنیادین به آهستگی رخ میدهد، به این مفهوم که بین اینرسی سیستمهای تکنولوژیک موجود متجدد، تعهدات سرمایهگذاری به زیرساختهای با انتشار فزاینده و اینرسی سیستم آبوهوا، گرمایش عمدهای حین توسعه وجود دارد.
سازماندهی هر یک از صنایع منتشرکننده گاز، نیروهای سیاسی که باید مدیریت شوند و فرصتهای تکنولوژیک در هر بخش تفاوت دارد. به همین علت است که سیاستهای کل اقتصاد، مانند تجارت انتشار گازهای گلخانهای و مالیات کربن، تاثیر عمدهای بر تقویت نوآوری عمیق نداشته است. این سیاستها، وقتی به هیچ وجه کار نمیکنند، شرکتها را تشویق میکنند تا از فناوریهای شناختهشده بهره ببرند؛ اما آنچه در بیشتر بخشها لازم است، رویکردی پویاتر است که از طریق آن سیاستها، نوآوری را هدف قرار دهند. در کالیفرنیا، شمالشرقی ایالات متحده و اروپا، برخی از درآمدهای حاصل از برنامههای بازپرداخت و بازرگانی، صرف نوآوری و استقرار فناوریهای نو میشود.
بسیاری از دولتهای ملی نیز برنامههای نوآوری استراتژیک تاسیس کردهاند و یکی از مهمترین چیزهایی که از کنفرانس آبوهوای پاریس در سال2015 حاصل شد، رسالت نوآوری بود، یک برنامه در جهت تقویت و هماهنگی اینگونه از سرمایهگذاریها. امروزه، تنها زیرمجموعهای از حوزههای قضایی سیاسی - عمدتا در اروپا و بخشهایی از ایالات متحده و در چند کشور دیگر- ثابت کردهاند که انگیزه بالایی برای کنش دارند. چشمانداز دلگرمکننده در این واقعیت نگرانکننده چنین است که این پیشروان، توانا به کارهای گوناگون هستند؛ اگر استراتژی بجایی داشته باشند. بسیاری از آنچه برای ارتقای فناوریها و بازارها در فاز ابتدایی لازم است، میتواند در گروههای کوچک از کشورهایی رخ دهد که در آنها انگیزههای تغییر شدید است.
فولاد، صنعت آلایندهای است که در فاصله نزدیک با انقلاب کربنزدایی قرار داشته است. مگر اینکه جایگزینی برای فولاد پیدا شود -که تا این لحظه، برای بیشتر کاربردها، چنین نشده است- پس لازم است کربنزدایی از تولید فولاد خام انجام شود. برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای، باید راههایی برای تولید گرما ساخت که شامل استفاده از مواد مبتنی بر کربن نباشد. به جای سوزاندن گاز طبیعی یا زغالسنگ در نیروگاههای فولادی، جانشینهایی مانند برق، هیدروژن یا تکنولوژیهای جذب کربن باید مورد مطالعه و تحقیق قرار بگیرند. همچنین لزوم بهکارگیری روشهایی برای کاهش شیمیایی سنگآهن مذاب به فولاد است؛ فرآیندی که این روزها از زغالسنگ استفاده میکند و مسبب انتشار میشود. چندین روش جانشین تئوریک وجود دارد؛ اما مشاهده میشود همه آنها هزینههای هنگفتی به بار میآورند که شاید قیمت فولاد بالک/ فله را در تراز امروزی دو برابر کند.
فولاد کالایی است که در سطح جهانی معامله میشود. بنابراین هیچ شرکتی نمیتواند به تنهایی این تغییر را انجام دهد. سیاست صنعتی کارآمد لازم است که به معنای وجود یارانه مستقیم برای شرکتهایی است که روشهای تولید فولاد سبز را اجرا میکنند، همانگونه که در سوئد، اتریش و چند کشور دیگر این امر تجربه شده است. راههایی وجود دارد که سیاستهای دولت میتواند به افزایش دسترسی به محصولات سبز فولادی کمک کند. برای مثال، دولتها میتوانند یارانههایی را برای کمک به جبران هزینههای اولیه بالاتر این محصولات برای کاربرانی (دولتهایی) که مایل به پرداخت هزینه بیشتر هستند، ارائه دهند یا بازارهای باضمانت را از طریق سیاستهای تدارکاتی خود ایجاد کنند.
یک صنعت نوین فولاد سبز آرام آرام در حال ظاهرشدن است
با این رویکرد سیاست صنعتی، یک صنعت نوین فولاد سبز آرامآرام در حال ظاهرشدن است. کارخانههای آزمایشی اولیه فعلی و چند سال آینده آماده به کار هستند و برای اواخر دهه2020/ اوایل دهه2030، کارخانههای آزمایشی در مقیاس صنعتی مشخص شدهاند. این پروژهها در اتحادیه اروپا و ژاپن متمرکزند؛ زیرا در آن بازارها، دولتها سیاستهای صنعتی مطمئنی را عرضه کردهاند. مشکل این است که این میزان نوآوری و آزمایش بسیار آهسته و مبهم است. دولتها و شرکتها باید گستره وسیعتری از تکنیکهای فولاد سبز را آزمایش کنند و بازار بزرگتری را سریعتر برای فولاد سبز تشکیل دهند.
درحالیکه جزئیات در هر قسمت متفاوت است؛ اما شمایلی مشابه ظاهر میشود. افراد پیشرو باید انرژی سیاسی را از نگرانی فزاینده عام درباره تغییرات آبوهوایی به سیاستهایی با آرمان تغییر انگیزش در جهت سنجش و استقرار فناوریهای جدید تغییر دهند. با رشد این روند، استراتژیهای سیاسی باید به سوی کثرت حرکت کند و از مرکز صلب قدرت خارج شود. این انقلاب در بخش انرژی الکتریکی (دورترین نقطه از نظر کربنزدایی) واضحتر است. موفقیت در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر دولتها را بر تمرکز به مرزهای دیگر مایل کرده است: انتگراسیون انرژیهای تجدیدپذیر درحالیکه توان شبکه، مطمئن و کارآمد حفظ میشود.
کار فکری مک جورج باندی در جهت استراتژی کربنزدایی عمیق مدتهاست که اعمال نشده است
دانمارک در تولید و انتگراسیون بادی به یک کشور پیشرو تبدیل شده است؛ چون این فرصت را برای سازندگان توربین دانمارکی بهعنوان یک مزیت تجاری درک میکند و بالاتر از آن، مردم دانمارک بسیار متعهد به اقدام درباره تغییرات آبوهوایی هستند. تجربیات دانمارک با راهاندازی یک شبکه برق بادی متغیر درحالیکه کمتر بر آن تاکید میشود، مهم است؛ زیرا میتوان آن را برای اپراتورهای شبکه چینی که با چالش مشابهی روبهرو هستند، اعمال کرد. وقتی دانمارک از باد بیشتری استفاده میکند، اثر آن بر انتشار جهانی قابل اغماض است. اما درباره چین، این تاثیر میتواند بسیار زیاد باشد.
کار فکری مک جورج باندی در جهت استراتژی کربنزدایی عمیق مدتهاست که اعمال نشده است و با موفقیت در ایجاد حقایق جدید در واقعیت، استراتژیهای سیاسی و اقتصادی باید دگرگون شود؛ از مرکز صُلب قدرت به سوی کثرت. هنگامی که شرکتها، دولتها و مصرفکنندگان به اندازه کافی بر این ضرورت تمرکز کنند، مهندسی فیزیکی سیستمهای صنعتی و کشاورزی کربنزداییشده ممکن است نسبتا آسان باشد. حلقه غایب، قابلیتهای مهندسی نیست، بلکه رویکرد استراتژیک برای ایجاد انگیزهها و بازارهای لازم برای ساخت فناوری و کسبوکارهای جدید است.