بررسی نوسان آب دریاچه ارومیه در دورههای تاریخی
خشکیدگی بیسابقه
بررسی رسوبشناسی مغزههای دریاچه ارومیه که ٢٠٠هزار سال از تاریخ آن ثبت شده است، نشان میدهد سطح آب دریاچه نوسانهای بسیاری را در گذشته شاهد بوده است. بهطور کلی، سطح آب دریاچه ارومیه طی دورههای یخبندان نوسان بیشتری را نسبت به دورههای بین یخبندان داشته است. مثلا در دو دوره یخبندان پیشین که در ١٩٠٠٠٠ تا ١٣٠٠٠٠ سال پیش و ٧٥٠٠٠ تا ١٧٠٠٠ سال پیش رخ دادند، در بیشتر طول حیات دریاچه، سطح آب آن پایینتر از میانگین سطح آن در دورههای بین یخبندان (از جمله از ١١٠٠٠ سال پیش تا امروز) بوده است. برای درک بهتر اینکه دریاچه در آن زمان چگونه بوده است، میتوان آن را بسیار مشابه وضعیت امروزی دریاچههای نمک داخلی چون دریاچه نمک قم یا همان حوض سلطان دانست.
این دریاچهها فصلی بوده و بر اثر بارندگیهای پاییز و زمستان و بهار سطح آب آنها تا چند ۱۰سانتیمتر (دریاچه نمک قم) و گاهی بیش از یکمتر (دریاچه هیروم در جنوب استان فارس) افزایش مییابد. تبخیر بسیار بالا در ماههای گرم سال بهویژه در تابستان سبب خشک شدن کامل دریاچه در این ماهها میشود. با این وجود، دریاچه ارومیه طی این دو دوره یخبندان و با وجود بارندگی پایین، در چندین دوره کوتاه و بلند، سطح آب بالایی داشته است. دلیل این پدیده، قرارگیری دریاچه ارومیه در عرضهای بالای جغرافیایی
(در مقایسه با دریاچه نمک قم و هیروم) و در نتیجه پایین بودن دمای هوا و کمی شدت تبخیر بوده است. در این زمان بهدلیل فراهم بودن منابع آبی بسیار فراوان، تالابهای غنی از گیاهان آبزی گسترش فراوانی داشتهاند. اما برای درک بهتر بحران زیست محیطی کنونی دریاچه ارومیه و نقش دخالتهای انسان در آن باید نوسانهای سطح دریاچه را در دورههای بین یخبندان مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهشهای پیشین ما و دیگر دانشمندانی که روی تغییرات سطح آب دریاچه ارومیه کار کردهاند، نشان میدهد در دوره بین یخبندان پیشین (١٣٠٠٠٠ تا ١١٥٠٠٠ سال پیش) و نیز دوره بین یخبندان موسوم به هولوسن که از حدود ١١٠٠٠ سال پیش آغاز شده است و تا به امروز ادامه دارد، سطح آب دریاچه نوسانات اندکی داشته است.
در واقع، بر پایه دادههای بهدستآمده تا امروز، به نظر نمیرسد که دریاچه ارومیه در دوره هولوسن دچار خشکشدگی کامل شده باشد. رسوبات بهجا مانده از دریاچه طی این دو دوره نشان میدهد که دریاچه سطح آب به نسبت بالایی مانند دهههای پیش از دهه ۹۰میلادی داشته است. دادههای دیرینه آب و هوایی بهدستآمده از رسوبات دریاچه ارومیه نشان میدهد که تغییرات فیزیکی و شیمیایی آب و رسوب آن در دوره هولوسن با ضربآهنگ نوسانهای انرژی خورشیدی هماهنگی دارد. از اینرو تغییرات طبیعی مشاهدهشده در محیط دریاچه ارومیه در مناطق همجوار آن نیز قابل پیگیری خواهد بود؛ چراکه عرضهای جغرافیایی یکسان به میزان مشابهی انرژی خورشید را دریافت میکنند.با وجود آنکه ثابت شده است که در دوره هولوسن نیز نوسانات آب و هوایی قابل توجهی وجود داشته که برخی از آنها بهصورت خشکسالیهای چند دههای یا سدهای بوده است، به نظر میرسد که آب ورودی دریاچه آنقدر کم نبوده است که به خشک شدن کامل آن منجر شود و این پدیدهای است که در ۱۵سال گذشته رخ داده است.
کاهش چشمگیر سطح آب دریاچه ارومیه، به میزان ۹متر از سال۱۹۹۵ میلادی، در دریاچههای همجوار مانند دریاچه سوان در ارمنستان و دریاچه وان در ترکیه به هیچ وجه مشاهده نشده است. در اینجا لازم است تا به یک نکته کلیدی اشاره کنیم و آن اینکه تغییرات اقلیمی هرگز بهصورت انتخابی روی یک نقطه تاثیر نمیگذارند و عملکرد این تغییرات همواره در مقیاس گستردهای قابل پیگیری است. خشکشدگی اخیر دریاچه ارومیه نشانهای از این واقعیت تلخ است که انسان در محروم کردن این دریاچه از آب مورد نیاز برای بقایش، گوی سبقت را از طبیعت ربوده است. در دو دهه گذشته عملکرد ضعیف، عجولانه و ناکارشناسانه مسوولان و مقامات محلی و کشوری و چراغ سبز ارگانهای مسوول دولتی همچون وزارت راه و ترابری، وزارت نیرو و ضعف و زبونی سازمان حفاظت محیط زیست سبب شده است که یکی از ننگینترین فجایع زیست محیطی کشور و بلکه جهان رقم بخورد. برای مسوولان محلی استانهای مجاور دریاچه و نمایندگان مجلس بسی جای تاسف است که یا دانسته چشم بر این بحران زیست محیطی بستند یا نادانسته در ایجاد آن نقش ایفا کردند.
جای تامل دارد که پس از مواجهه با این بحران زیستمحیطی، مسوولان رویکردی مشابه را برای حل آن در پیش میگیرند و بدون بهرهگیری از دادههای علمی تولیدشده و با تکیه بر نظرات غیر علمی، راهکارهایی را برای نجات دریاچه ارومیه پیشنهاد میکنند که نه تنها به گسترش ابعاد این فاجعه دامن میزند، بلکه تحمیل هزینههای گزاف به ملت ایران را نیز با خود به ارمغان میآورد. نمونه آن پیشنهاد انتقال آب از حوضههای دیگر به دریاچه ارومیه است که فقط سودش به جیب مجریانی میرود که امروز این بلا را بر سر دریاچه ارومیه آوردهاند.
آب ورودی به دریاچه ارومیه یا هر دریاچه دیگری، از آب بارندگی تامین میشود که سه گونه وارد دریاچه میشود: بارش مستقیم به روی سطح دریاچه، ورود از طریق آبهای سطحی و رودخانهها و ورود از طریق آبهای زیرزمینی. بارش مستقیم، تنها بخش ناچیزی از سهمیهآب دریاچه را شامل میشود و بخش عمده آب دریاچه توسط آبهای سطحی (رودخانهها) و منابع آب زیرزمینی تامین میشود. ساخت بیرویه سدها بر مسیر رودخانهها و پمپاژ بیرویه آبهای زیرزمینی در دشتهای اطراف دریاچه ارومیه، آن را از این دو منبع اصلی آب خود محروم کرده و منجر به خشکشدگی آن شده است.
و اما نکته زیستمحیطی بسیار مهمی که کمتر مورد توجه کارشناسان و مردم قرار گرفته، اثر مرگباری است که خشکشدگی دریاچه ارومیه روی تنوع زیستی منطقه داشته و خواهد داشت. بسیاری افراد ناآگاه تصور میکنند که به واسطه وجود تعداد نسبتا کم جانداران موجود در درون آب دریاچه، خشکشدگی آن اثر زیادی روی تنوع زیستی منطقه نخواهد داشت. چنین دیدگاهی بهطور کلی خطا و مردود است. در واقع دریاچه ارومیه نه یک دریاچه که یک زیستبوم تالابی عظیم با دهها تالاب کوچک و بزرگ آب شیرین و آب شور است. این تالابهای حاشیهای هستند که منبع اصلی تنوع زیستی حوضه دریاچه ارومیه محسوب میشوند و جالب آنکه سرنوشت این تالابها کاملا به سرنوشت دریاچه ارومیه گره خورده است؛ چراکه آنها نیز برای ادامه حیات به آبهای سطحی و زیرزمینی وابستهاند.
دریاچه ارومیه تنها یکی از صدها زیست بوم تالابی در حال نابودی در کشور است. وقتی که سدسازی و پمپاژ بی رویه آبهای زیرزمینی برای نابودی تالابی کافی نباشد، کارشناس نمایان وزارتخانههای کشاورزی و نیرو حتی از دستاندازی به چند قطره آب باقیمانده در درون تالابهای کمآبی چون کمجان (استان فارس) و کویر ورزنه (نزدیک گل شهر اصفهان) که در سالهای خشکی برای بقای حیاتوحش هم کافی نیست دریغ نمیکنند. مدیریت بحران آب به معنی برداشت از حقابه تالابهای بینالمللی و خشکاندن آنها نیست، بلکه پیش ازهرچیز به معنای استفاده بهینه از منابع موجود، جلوگیری از هرز رفتن آب در مسیرهای انتقال و افزایش بهرهوری کشاورزی است.