هدفی با عنوان «حداکثر خوشبختی ممکن برای حداکثر افراد»
فیلسوفان دو انتقاد مهم به این اندیشه بنتم وارد آوردهاند. نخست آنان میپرسند چرا باید فایدهمندی را بهعنوان اصلی اساسی و خوشبختی را بهعنوان ارزشی اساسی بپذیریم؟ و دوم اینکه اگر این اصل را پذیرفتیم، چگونه باید خوشبختی را اندازه بگیریم؟ بنتم به شیوهای کاملا فلسفی و با نشان دادن اینکه تمام اصلها جز اصل فایدهمندی نادرست است، بهشدت کوشید به نخستین انتقاد پاسخ گوید. ولی همانگونه که خود او سرانجام تشخیص داد، پاسخ واقعی این بود که اصل فایدهمندی اصلی بنیادین بود که نیازی به دلیل نداشت. آنگونه که بنتم میگفت: «آیا ما میتوانیم اصل فایدهمندی را بیمقدمه اثبات کنیم؟ به نظر میرسد که امکان ندارد: زیرا خود آن چیزی که برای اثبات چیزهای دیگر به کار میرود قابل اثبات نیست: زنجیره دلیلها باید در جایی آغاز شود. همانگونه که ارائه چنین دلیلی ممکن نیست، به آن نیازی هم نیست. شاید این دفاع رضایت خاطر کسانی را که بر بنتم خرده میگرفتند و نظر خوش به او نداشتند فراهم نمیکرد؛ ولی در نظر بنتم و پیروانش اصل فایدهمندی به چراغی میمانست که در هزارتوی حکومت راهنمای آنها بود. پس، نباید درباره این اصل که حالت چراغی راهنما را دارد، به شیوهای معمولی تردید کرد.
اما حساب لذت و رنج چه میشود؟ «حساب لذتسنج» چگونه عمل میکند؟ بنتم بخش زیادی از مقدمهای بر اصول اخلاقی و قانونگذاری را صرف توضیح این مطلب کرد که چگونه ارزش «هر مقدار (مجموعهای از لذت یا رنج» را باید اندازه گرفت. در برآورد ارزش لذت یا رنج باید به عواملی چون شدت، مدت، قطعیت و نزدیکی توجه کنیم. پس از محاسبه ارزش هر لذت یا رنج، موازنهای باید بین آنها برقرار شود. «تمام ارزشهای تمام لذتها را در یکسو، و تمام ارزشهای تمام رنجها را در طرف دیگر جمع بزنید. اگر در این موازنه کفه لذت سنگینتر باشد، با توجه به منافع شخصی معین، گرایش به خیر آن عمل شامل همه میشود؛ اگر در این موازنه کفه درد سنگینتر باشد گرایش به شر آن عمل شامل همه میشود.» بنتم پس از به پایان رساندن این حسابرسی توضیح داد که چگونه با جمع زدن گرایشهای خوب و بد یک عمل برای هر فردی که آن عمل به او مربوط میشود و جمع کردن همه این حاصلها با یکدیگر، میتوانیم به میزان تاثیر هر عمل بر خوشبختی جامعه دست یابیم. بخش زیادی از مقدمهای بر اصول اخلاقی و قانونگذاری صرف تهیه صورتی از رنجها و لذتها و ارزش آنها میشود.