سواد تاریخی؛ چرخش مفهومی از تاریخ سنتی
کارگردانان فقط برای خود نیستند. اثر سینمایی یا سریال چندین قسمتی، بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم روی آگاهی عمومی مردم تاثیرگذار است. خواه این آگاهیبخشی تمایل کارگردان باشد یا ناخودآگاهی که به آن شکل میدهد. مخاطراتی که در حین استفاده متعارف از فیلم و سریال وجود دارد، به این واقعیت بازمیگردد که تصویر، دارای این ویژگی است که چیزی بیافریند که منتقدان ادبی به آن تاثیر واقعی (Real impact) میگویند. یعنی تصویر میتواند چیزهایی را نشان دهد و نسبت به چیزهایی که نشان میدهد، باور ایجاد کند. تصویر در واقعی کردن ناواقعیتها یا برجستهسازی واقعیتها توانایی منحصر به فردی دارد. این قدرت، دارای اثرات بسیجکنندهای است؛ به صورتی که میتواند آگاهی مردم یک جامعه را نسبت به تاریخ کشور خود تغییر دهد. این تغییرات که امکان مدیریت در آن وجود دارد، با نوع مواجهه مردم با گذشته ارتباط مستقیم دارد. نوعی از تعامل مردم یک کشور با گذشته آنان، ارتباط مستتقیم یا سوادتاریخی آنان دارد. سواد تاریخی تحلیل عمومی و جمهی مردم از موقعیت آنان در مدار گذشته، حال و آینده است. تغییر آگاهی تاریخی یعنی بیراهه رفتن سواد تاریخی یعنی گم کردن هویت تاریخی.
نوعی علاقه به سریالسازی تاریخی در بین کارگردانان ایرانی مشاهده میشود. همین علاقه نیز در میان مردم ایران وجود دارد. آخرین پیمایش مصرف فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال۱۳۹۸ نشان میدهد ۲/ ۲۳درصد پاسخگویان به سینما میروند. از میان کسانیکه سینما میروند ۴/ ۲درصد به گونه تاریخی علاقهمندند. ۷/ ۱۹درصد مردم در پیمایش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سینمای خانگی استفاده میکنند و ۴/ ۵۱درصد مصرفکنندگان سینمای خانگی، سریال تاریخی شهرزاد را مشاهده کردهاند. این سریال که در سال۱۳۹۴ در چرخه شبکه نمایش خانگی به نمایش درآمد، حضور متفاوت ترانه علیدوستی در نقش شهرزاد و فضای عاشقانه سریال، از وجوه پررنگ دیده شدن این سریال بود.
آغاز فصل اول این سریال در زمانه نخستوزیری محمد مصدق اولین نخستوزیری است که با آرای مردمی بر سر کار آمده است. زمانه تعارض میان قدرت پادشاهی و اقتدار مردمی و همچنین رقابت نیروهای مختلف مذهبی با نیروهای گوناگون ملی. فرهاد که از طرفداران دکتر مصدق است و در بخش ادبی یک نشریه کار میکند، عاشق شهرزاد شده است. در جریان آشوب و درگیریهای خیابانی کودتای ۲۸مرداد به اتهام قتل یکی از اراذل شهر و توطئه علیه سلطنت به اعدام محکوم میشود. اما بهدلیل تعاملات پدرش با یکی از سران متنفذ سیاسی، از اعدام تبرئه میشود. فصل دوم و سوم سریال به ماجراهایی که بر سر راه تشکیل زندگی رخ میدهد و روابط عاشقانه شهرزاد و فرهاد پرداخته است. از ۵۹قسمتی که در این سه فصل پخش شد، سه قسمت به موضوع نخستوزیری دکتر مصدق و کودتای ۲۸مرداد مربوط است. اما همین روایت تاریخی اندک از مهمترین واقعه سیاسی تاریخی ایران یعنی کودتای ۲۸مرداد، نقصانی آشکار دارد.
سیر واقعیت تاریخی این سریال بههم پیوسته دیده نشده و گذشته را فقط در یک قله دراماتیک یعنی «تنهایی مصدق در مسیر آزادی» مرور کردهاند. واقعیت تاریخ این است که تمام طول و عرض تلاشها و حرکتهای اجتماعی و مردمی دهه ۲۰ و ۳۰ برای دستیابی به آزادی و آرمانهای اجتماعی، با محوریت آیتالله ابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق شکل گرفت. درحالیکه در سریال شهرزاد، جوانان حاضر در اجتماعات و فعالیتها، فقط نام دکتر مصدق را بهعنوان مصلح اجتماعی و محور حرکتهای اجتماعی ضدسلطنت و دیکتاتوری میشنوند و اساسا نام و عنوانی از آیتالله کاشانی نیست. در سریال روایتی از تنشهای سیاسی روزهای منتهی به ۲۸مرداد و دو خواسته مناقشهبرانگیز محمد مصدق یعنی دریافت فرماندهی کل قوا که از اختیارات شاه بود و دیگری انحلال مجلس از طریق برگزاری رفراندوم، وجود ندارد از مخالفان سرسخت انحلال مجلس، آیتالله کاشانی بود و به دنبال این مخالفت، رفراندوم را تحریم کرد. چهار روز پس از ۲۸مرداد آیتالله کاشانی با خبرنگاران اروپایی گفتوگویی انجام میدهد و درباره رفراندوم مصدق میگوید: «پس از تحریمی که از طرف اینجانب شد، مردم در این رفراندوم شرکت نکردند و فقط تودهایها هر کدام ۱۰بار رای دادند و صندوقها را پر کردند و بعد از همین رفراندوم مصدق متوجه موقعیت ضعیف خود شد و تصمیم گرفت دست به عملیات شدیدی بزند.»
او در مصاحبه با روزنامه «اخبار الیوم» چاپ قاهره هم میگوید: «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد، نه خیابانی را افتتاح کرد، نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت و حتی درباره نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن نفت است، اگر این اتحادی که من در صفوف ملت به وجود آوردم نبود، نفت هرگز ملی نمیشد.»
رخدادهای تاریخی سرشار از کنشهای مهم افراد تاریخی است که روی یک طیف پیوسته مینشیند و آن واقعه تاریخی رقم میخورد. نادیده گرفتن یا گزینشی انتخاب کردن باعث تحریف واقعیت تاریخی و نیز منجر به تحریف حافظه تاریخی و سپس تحریف سواد تاریخی میشود. ایران کشوری است با حوادث و اتفاقات تاریخی بسیار که دارای جنبههای ملی، مذهبی و قومی است که نسل به نسل از گذشته تا به امروز انتقال یافته است. آگاهی تاریخی مشترک از این حوادث است که میتواند در فرآیند شکلگیری نظام هویتی بسیار موثر باشد و حافظه مشترکی در بین افراد جامعه شکل دهد. همین حافظه مشترک و به تبع آن شکل گیری هویت مشترک است که بقا و یکپارچگی جامعه را بیشتر از قبل تضمین میکند. رسانه و بهطور کلی فیلم و سریال، یکی از منابع شکلدهی به حافظه تاریخی است. با قدرت تصویری که ایجاد میکند میتواند نقش بسزایی در شکل گیری سواد تاریخی مردم داشته باشد.
اما تا زمانیکه حساسیتها برای روایت واقعی تاریخ در عرصه فیلم و سریال و سینما وجود نداشته باشد، آگاهی تاریخی مخاطبان نه تنها اصلاح نمیشود و ارتقا نمییابد، بلکه ممکن است دچار تحریف شود. سواد تاریخی که براساس آگاهی تاریخی تحریفشده شکل گرفته است، نمیتواند به تقویت توان فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افراد یک جامعه و ارتقای آگاهی تاریخی آنان کمک کند؛ چراکه سواد تاریخی نه تنها یادگیری رخدادهای تاریخی را شامل میشود، بلکه تقویت استدلالورزی تفسیری مخاطبان را نیز در اولویت قرار میدهد. سواد تاریخی به معنای به خاطر سپردن بیهدف اطلاعات درباره گذشته نیست، بلکه تقویت توان فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افراد است. برای تقویت سواد تاریخی مردم ایران و نیز در نهایت توسعه اندیشه تاریخی، توجه به نحوه تولید فیلم و سریال، با ارتقای نوع نگاه به تاریخ، از اهمیت بسزایی برخوردار است. تاریخ برخلاف تصور عمومی، فقط گذشته نیست. تاریخ امروز و فردای یک جامعه را میسازد و سواد تاریخی عنصر مرکزی چنین تغییری در نگاه به تاریخ است.